محمدرسول محمدی/ انتصاب نیروی جوان و مؤمن و انقلابی شناخته شدهای همچون «محسن برمهانی» در جایگاه «معاونت سیمای رسانه ملی» و بلافاصله گزینش و معرفی شش مدیر شبکه جدید تلویزیون توسط ایشان سبب شد تا شعار «تحول در رسانه ملی» با گذشت بیش از هفتماه از حضور «پیمان جبلی» در جایگاه «ریاست سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» از ابعادی جدی و ملموسی برخوردار شود و سیر واقعی خود را آغاز کند. اتفاقی ویژه که نشان داد در عمل نیز قرار است تا تحولی جدی در عرصه مدیریت و اداره مهمترین «رُکن رسانهای جمهوری اسلامی ایران» پدید آمده و این جایگاه مهم فرهنگی کشور دستخوش تحولاتی بنیادین شود. از این جهت مناسب است تا به مرور چند نکته مُهم در مورد آینده پیشروی سازمان پرداخت:
۱/ عملکرد ناموفق تلویزیون در «نوروز ۱۴۰۱ هجری شمسی» و همچنین مرور برنامههای ضعیف رسانه ملی در «ماه مبارک رمضان» امسال، گواه آن است که پیگیری «سند تحول رسانه ملی» بدون توجه به «منابع انسانی» سرابی بیش نمیباشد.
۲/ «پیمان جبلی» اگر چه پس از گذشت بیش از پنج ماه از انتصاب خود در نشستی با عنوان «افق تحول» حاضر شد و با معرفی «سند تحولی رسانه ملی» برای نخستینبار «رویکردهای تحولی رسانه ملی» را تبیین و تشریح نمود و با بیان این مطلب که «این سند، سند توسعه نیست، سند تحول است» رسما بیان داشت که «در سند تحول ما تلاش کردیم در وهله نخست گرفتار تغییرات ساختاری نشویم و اولویت اول را به تحول در آنچه از آنتن رسانه ملی پخش میشود، دادیم» ! اما واقعیت آن است که ظهور و بروز هر تحولی بر روی «آنتن رسانه ملی» در گام نخست نشات گرفته از چینش دقیق «نیروی انسانی» با مشخصههای اصلی «مؤمن» و «انقلابی» و «کارآمد» و «کاربلد» میباشد.
۳/ «تحول در محتوا» و همچنین «تحول در رویکرد» و در نهایت «تحول در سازوکار» سه محور اصلی سندی است که «پیمان جبلی» از آن به عنوان «سند تحولی رسانه ملی» یاد مینماید. سندی که برای کسب توفیق در این سه محور اصلی، بیش از هر چیز نیازمند شکلدهی و قوارهمندسازی «منابع انسانی» درون سازمانی خود میباشد. نیرویی که وظیفه دارد تا گرایشهای اصولی نظام را با تمام قوت و قدرت و هنرش از آب در بیاورد و ارایه کند و این امر محقق نخواهد شد مگر به واسطهی جستجو و فهم گرایشهای اصولی نظام و دقت در نحوه و انعکاس آن؛ که البته این مهم همواره نیازمند حضور قدرتمند «مدیران ارشد متفکر» (Strategist) به عنوان «استراتژیستهای فرهنگی و رسانهای» در پیکره «رسانه ملی» است. مدیرانی که در مرتبه نخست در قامت سه معاونت اصلی سازمان، یعنی «معاونت صدا» و «معاونت سیما» و «معاونت سیاسی» تعریف شده و سپس به عنوان «مدیران شبکه» ظهور و بروز مینمایند.
۴/ وجه مشترک «معاون جدید سیما» و همچنین مدیران تازه منصوب شده شش شبکه تلویزیون را میتوان عضویت در «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» قلمداد نمود. عضویتی که به هیچ عنوان قابل تعمیم به معنی متداول «تشکیلاتی» و «حزبی» نمیباشد. زیرا اساسا «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» یک «تشکّل» و «جنبش» است که بر عنوان کلی خط مقدم جنگ و میدان «جنگ نرم» اطلاق میشود. میدانی که مجموع نیروهای فرهنگی و رسانهای «انقلاب اسلامی» در آن مشغول به «آفند» یا «پدافند» بوده و تنها «ایمان آگاهانه» و «روحیه و جهتگیری انقلابی» است که ایشان را با یکدیگر پیوند میزند.
۵/ نگاه «کلان استراتژیک» موجب شده تا «ریاست سازمان صدا و سیما» بتواند «تیم کارآمدی» را حول محور وجودی خود جمع نموده و اقدام به گزینش و جایابی «مدیران ارشد متفکر» در سه معاونت اصلی سازمان و همچنین ریاست شبکههای مختلف نماید. «تیمی متفکر» و با مشخصه حضور در «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» که ضمن ایجاد تحول و ارتقای نقش سازنده «رسانه ملی» موجب میشود تا «شورای مدیران» در عرصه ساختاری «سازمان صدا و سیما» به عنوان یک «کانون تفکر» یا همان «تینک تنک» (Think Tank) عمل نماید. «تیمی متفکر» که از گرایش باطنی به تفکرات «لیبرالیسم» و «سکولاریسم» و میل درونی به «هنجارشکنی» پاکیزه بوده و با اعتقاد واقعی بر اصالت «سبک زندگی اسلامی-ایرانی» به کار منسجم و تیمی مبادرت ورزند.
۶/ انتصاب «محسن برمهانی» به عنوان یکی از فارغالتحصیلان «دانشگاه صدا و سیما» میتواند دلیلی روشن بر فاصله گرفتن «صدا و سیما» از قبیلهگرایی و در غلتاندن «رسانه ملی» به وادی مدیریت انحصارگرایانه «فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق» محسوب شود. دانشگاهی که خود «پیمان جبلی» و همچنین قائم مقام ایشان در امور فرهنگی، یعنی جناب «وحید جلیلی» در زمره فارغالتحصیلان آن محسوب میشوند. دانشگاهی که بنابر ادعای موسسین، سیستم آموزشی آن ترکیبی از علوم جدید و علوم حوزوی میباشد و حضور و تاثیرگذاری دانشجویان و اساتید این دانشگاه در عرصههای گوناگون، آنچنان گسترده و فراگیر بوده است که به نوعی میتوان عرصههای مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و حتی امنیتی کشور در سه دهه اخیر را به نوعی در تصرف «دست پنهان» ایشان معرفی نمود. حال آنکه نقطه اشتراک شخصیتهای در ظاهر متناقض و متفاوتی همچون «حسین بشیریه» (پایهگذار جامعهشناسی سیاسی در ایران)، «علی صادقی تهرانی» (مروج و نظریهپرداز اقتصاد لیبرالی در ایران)، «خسرو قنبری» (مشاور امنیتی خاتمی)، «سعید جلیلی» (دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی)، «سید احمد علمالهدی» (امام جمعه مشهد)، «مصطفی پورمحمدی» (وزیر کشور احمدینژاد و وزیر دادگستری روحانی)، «سعید حجاریان» (تئوریسین جریان رفرمیست)، «حسامالدین آشنا» (مشاور رسانهای و رئیس مرکز بررسیهای استراتژیک نهاد ریاست جمهوری در دولت حسن روحانی)، «علی صالح آبادی» و «محمد فطانت فرد» و «شاپور محمدی» و «مجید عشقی» (روسای سازمان بورس و اوراق بهادار از سال ۱۳۸۴ تا به امروز)، «هادی طحان نظیف» (سخنگو و عضو حقوقدان شورای نگهبان)، «عبدالله رمضانزاده» (سخنگوی دولت خاتمی)، «حجتالله ایوبی» (دبیرکل کمیسیون ملّی یونسکو در ایران و رئیس سازمان سینمایی در دولت حسن روحانی)، «علی بهادری جهرمی» (سخنگوی دولت)، «غلامحسین اسماعیلی» (رئیس دفتر رئیسجمهور)، «سیدمحمد حسینی» (وزیر ارشاد احمدینژاد و معاون امور مجلس دولت سیزدهم)، «احسان خاندوزی» (وزیر امور اقتصادی و دارایی)، «حجتالله عبدالملکی» (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی)، «وحید یامین پور» (معاون وزارت ورزش و جوانان) و «علی فروغی» (مدیر شبکه سه سیما) و صدها مدیر نام آشنای دیگر و بالاخص جمع کثیری از معاونان (که با رفت و آمد وزرا گاه تغییر نمیکنند) و بدنه کارشناسی ارشد در اکثر سازمانها و وزارتخانهها و بویژه در عرصه فرهنگ و رسانهای کشور و مشخصا «سازمان صدا و سیما» در یک کلیدواژه با هم ارتباط دارند و آن کلیدواژه هم «امام صادقی» است.
۷/ خلاص شدن «سازمان صدا و سیما» از مدیریت انحصارگرایانه و «دست پنهانِ قبیله فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق» و بجای آن گزینش «مدیران ارشد متفکر سازمان» با مشخصه حضور در «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» میتواند به عنوان مولفهای از برای تحقق شعار «تحول در رسانه ملی» محسوب شود.
۸/ مبتنی بر فرمایش «امام خامنهای» و آنچه که معظمله در حکم انتصاب «پیمان جبلی» به «ریاست سازمان صداوسیما» مرقوم فرمودند؛ «هدایت فرهنگی، تقویت روحیه و احساس هویت ملی و انقلابی، ترویجِ سبک زندگی اسلامی-ایرانی، و افزایش همبستگی ملی» در شمار اولویتهایی است که «رسانه ملی» موظف است تا با «ارتقاء سرمایهی انسانی و رشد کیفی برنامهها و بهرهگیری از ابتکار و با تلاش شبانهروزی به آن دست یابید» . از این جهت سوای نظر از «مدیران ارشد متفکر» این «مدیران ارشد میانی» (Tactician) میباشند که به عنوان «تاکتسینهای ارشد و حلقه واسط در مسیر تولید محتوا» در مرحله نخست میبایست خود از فهم لازم و دغدغه مناسب در جهت پیگیری این مطالبات برخوردار باشند و در مرحله بعد آنچنان متعهد و توانمند باشند که بتوانند هدفگذاریها و نقشههای ترسیم شده توسط «مدیران ارشد متفکر» را به صورتی ترجمه و به ادبیات قابل فهم برای «مدیران ارشد عملیاتی» (Technician) مبدل سازند که در نهایت مطالبات رهبری «بر روی آنتن» قابل مشاهده باشد.
۹/ تغییر «مدیران ارشد متفکر» گام نخست در مسیر رسیدن به «تیم هماهنگ» و پیگیری سه محور اصلی «سند تحولی رسانه ملی» است. از این جهت لازم است تا «مدیران ارشد میانی» نیز با ملاک «شایسته سالاری» و با مشخصه حضور در «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» گزینش و جایابی شوند و هدفی جُز تمرکز بر «کار فرهنگی مطلوب» را برای خود متصور نباشند. زیرا تنها در چنین شرایطی است که «مدیران ارشد میانی» میتوانند ضمن ایجاد انگیزه برای «مدیران ارشد عملیاتی» به هدایت و اقناع ایشان مبادرت ورزیده و خروجی متعارض و با پیامهای ناهمگون و بعضا حتی مبتذل قابل مشاهده «بر روی آنتن» را سامان ببخشد.
۱۰/ عدم توجه به «مدیران ارشد عملیاتی» (Technician) یکی از غفلتهای رایجی است که معمولا در عموم ساختارهای حاکمیتی در کشور مشاهده میشود. معضلی که به صورتی ویژه در ادوار مختلف «سازمان صدا و سیما» قابل مشاهده و مرور میباشد و این در حالی است که در واقعیت صحنه، عملا «خروجی آنتن» محصول حضور طیف گستردهای از «مدیران ارشد عملیاتی» است. مدیرانی که بالاخص پس از حضور یک «مدیران ارشد متفکر» (Strategist) در جایگاه ریاست؛ عموما به حال خود رها میشوند و این در حالی است که اگر دقت لازم در گزینش و رسیدگی به نحوه فعالیت ایشان صورت نپذیرد؛ قطعا هیچ تحولی در «رسانه ملی» محقق نخواهد شد.
۱۱/ پُرواضح است که واژهی «نفوذ» امروزه یکی از پُرکاربردترین و مصطلح ترین واژگان جامعهی سیاسی کشور است که در عرصه «مدیرت فرهنگ و رسانه» نیز میتواند از مصادیق گذشته و حال و آینده بسیاری برخوردار باشد. پس لازم است تا در کنار تمرکز بر «سند تحولی رسانه ملی» ؛ نظارت بر عملکرد «مدیران ارشد متفکر» و تازه وارد و بالاخص طیف حاشیه پیرامون و مرتبط با ایشان در قالب «مدیران ارشد میانی» و یا همچنین «مدیران ارشد عملیاتی» در مجموعه «سازمان صدا و سیما» نیز افزایش یابد.
۱۲/ بزرگترین معضل کنونی «سازمان صدا و سیما» چاقی مفرط و تکثر شبکههای بیخاصیت و برنامههای بیمحتوا و یا کم محتوای آن است که در مجموع سبب میشود تا «کمیت» بر «کیفیت» ارجحیت یافته و مخاطب امروزی «رسانه ملی» با انبوهی از تولیدات مبتذل و سخیف مواجه شود. این در حالی است که حضور بیقواره نیروی انسانی غیر توانمند در کنار برونسپاریهای رانتی و بوجود آمدن مافیاهای متعدد در بدنه «رسانه ملی» از جمله موضوعاتی هستند که در صورت عدم اقتدار و قاطعیت «مدیران ارشد تازه وارد به سازمان» در تصمیم گیری و گرفتار شدن ایشان در رودربایستیهای متداول و ... عرصه مدیریت ایشان را متزلزل ساخته و ریاست ایشان در سازمان را با سوء استفاده و چالشهای جدی مواجه خواهد ساخت.
ادامه دارد ...
نظرات