محمدرضا مهدویپور/ «تحول در رسانه ملی» عنوان کارویژهای است که «پیمان جبلی» آن را آغاز نموده و با این هدفگذاری میخواهد تا مهمترین «رُکن رسانهای جمهوری اسلامی ایران» را در فرایندی از وضعیت نامطلوب و در حال انقراض به میراث رسیده، به وضعیت مطلوب و با کارکرد رسانهای قابل قبول برساند. وضعیتی که رسیدن به آن اگر چه نیازمند فرصت و زمان است؛ اما واقعیت آن است که امیدها به اجرایی شدن واقعی «تحول» در «رسانه ملی» با ضعف و اُفت شدید برنامههای «سیما» و عدم استقبال مخاطبان از «تلویزیون» همراه شده و به این جهت مناسب است تا به مرور چند نکته مُهم در این مقطع به شدت حساس پرداخت:
۱/ چاقی مفرط «صدا و سیما» سبب شده تا بودجه عظیم اختصاص یافته به آن قلیل جلوه کند و حتی پخش بیرویه و آزاردهنده «پیامهای بازرگانی» هم نتواند «کسری بودجه» این سازمان معظم رسانهای را جبران سازد و در این میان حضور مدیران نابلد در تنظیم «دخل و خرج» و کمتوان در شناخت و توجه به حوزه «اقتصاد فرهنگ» سبب شده تا چشمانداز روشنی در این زمینه وجود نداشته باشد.
۲/ ضعف بنیه مالی «صدا و سیما» آسیبهای گوناگونی را متوجه «کارکرد رسانهای» این مجموعه ساخته و بخشهای مختلف سازمان را دچار افت عملکرد نموده که شرح آن مجال مبسوطی را طلب مینماید. با این همه شاید میان میزان آسیبی که متوجه بخش «فیلم و سریال» میشود به هیچ عنوان قابل مقایسه با سایر بخشها نباشد و شدت و گستردگی آن به صورتی بعضا غیرقابل جبران قلمداد شود.
۳/ تولید «فیلم و سریال» بر خلاف سایر بخشها، نیازمند طی یک «پروسه زمانی» بیش از یکسال میباشد. در این میان عدم تزریق مناسب منابع مالی لازم از یک سو «اُفت کیفیت» تولیدات را در بر داشته و از سوی دیگر موجب حضور گسترده «مافیای سریالسازی» در «رسانه ملی» گردیده است.
۴/ «مافیای سریالسازی» به آن طیفی در «رسانه ملی» اطلاق میشود که به شگردهای مختلف میتوانند ضعف بنیه مالی «صدا و سیما» را پوشش داده و قراردادهای تولید متنوعی را تنظیم نمایند. طیفی که بعضا یا از مسئولان و «مدیران بازنشسته» سازمان بوده و با استفاده از روابط پیشین خود در مجموعه میتوانند امکانات مادی مناسب را در مسیر تولید سریالها فراهم سازند و یا «بیزینس فرهنگی» داشته و با تزریق سرمایههایی خاص اقدام به تولید آثار نموده و سپس با شگردهایی همچون «توقف پخش» و یا «پایانبندیباز» و ... اقدام به «گروکشی» و مطالبه وجه و دریافت قسطبندی شده و یا یک جای قراردادها مینمایند.
۵/ پُرواضح است که «مافیای سریالسازی» به هیچ عنوان خود را متعهد به تولید آثار فاخر ندانسته و با سوءاستفاده از نیاز «رسانه ملی» به پخش سریال و «پُرساختن کنداکتور» مبادرت به تولید آثاری مینمایند که بعضا از ضریب «تخریب فرهنگی» بسیار بالایی برخوردار میباشند. آثاری که بر حجم تولید آن در سالهای اخیر افزوده شده و در تمام شبکههای سراسری سیما میتوان مصادیق زیادی را برای آن معرفی کرد. در این میان تولید سریالهایی به سبک و سیاق «فیلمفارسی» نیز از دیگر روشهای مورد استفاده توسط «مافیای سریالسازی» میباشد که متاسفانه با سهلانگاری توسط شوراهای مختلف نظارت در سازمان و بالاخص «نظارت در پخش» همراه گردیده است.
۶/ نمود عینی از حضور و احاطه قدرتمند «مافیای سریالسازی» بر «رسانه ملی» را میتوان در طیف عوامل تولید و بالاخص بازیگران تکراری بکار گرفته شده در سریالهای سالهای اخیر مشاهده نمود. عوامل تولید و بازیگرانی کاملا معمولی که به یکباره در چند سریال همزمان در چند شبکه تلویزیون حضور پیدا میکنند و به سرعت در مسیر شهرت قرار گرفته و به «سلبریتی» مبدل میشوند و ...
۷/ به همان نسبت که «فیلمهای کوتاه کِش آمده» و تبدیل شده به آثار «بُلند داستانی» موجب بیرغبتی و خستگی مخاطبان از «سینما» شده؛ به همان نسبت نیز تبدیل «تِله فیلمهای» کمرَمق و کمعُمق به «سریالهای چند قسمتی» نیز اسباب ملالت و رویگردانی مخاطبان از «تلویزیون» را فراهم ساخته است که عمده دلیل این امر را نیز میتوان در حضور گسترده «مافیای سریالسازی» در «رسانه ملی» مورد آسیبشناسی قرار داد.
۸/ یکی از اقدامات شایسته ریاست جدید «سازمان صدا و سیما» را میبایست در عزم جدی ایشان بر مقابله با «مافیای سریالسازی» قلمداد نمود. اقدامی که در گام نخست با دستور صریح «پیمان جبلی» مبنی بر عدم استفاده از «پایان باز» در تمامی سریالهای در دست تولید سازمان و درخواست شفاف ایشان مبنی بر اینکه «داستانِ مجموعههای تلویزیونی، پایان داشته باشد و با پرانتز باز تمام نشود» همراه گردید و در گام بعد به بازنگری مجدد در فُرم و محتوا و همچنین ارزیابی مجدد برآورهای مالی سریالهای در دست تولید منجر شد. اقدامی قابل تقدیر که موجب ایجاد وقفه در فرایند پیشتولید طیف گستردهای از «سریالهای آبکی» گردید.
۹/ گام مستحکم ریاست جدید «سازمان صدا و سیما» در مقابله با «مافیای سریالسازی» و ایجاد تحول در فرایند تولید «فیلم و سریال» اگر چه برکات ویژهای در آینده دارد؛ اما در حال حاضر موجب کاهش سطح تولیدات و افزایش نارضایتی و ریزش مخاطبان حال حاضر سیما گردیده است. مخاطبانی که یا باید سریالهای چند دهبار تکرار شده را از «شبکههای اصلی سیما» ببینند و یا مجبور هستند تا «تهمانده تولیدات» به شیوه گذشته را تماشا و اوقات «فراغت شبانگاهی» خود را با چند سریال جدید عقب افتاده و بدون منطق در «سبک فیلمفارسی» و با مُشتی پیامهای «ضد فرهنگی» پُرسازند!
۱۰/ مبتنی بر وعدهها و برنامههای بیان شده؛ «صدا و سیما» در حال گُذار به سمت آیندهای روشن میباشد. اما باید توجه داشت که رسیدن به این آینده و سامان پیدا کردن فرایند «تولید فیلم و سریال» با حداقل یکسال تنفس همراه میباشد. زمان تقریبا زیادی که در صورت ادامه آن به سبک و شیوه موجود «رسانه مالی» را با «ورشکستگی» به جهت از دست دادن مخاطبان سنتی خود مواجه سازد. از این جهت گذر از این مقطع و طی این زمان تا به محصول نشستن سریالهای جدید نیازمند یک «مدیریت هوشمند» است. مدیریتی که از سواد لازم برای «گذر از وضعیت موجود و رسیدن به وضعیت مطلوب» برخوردار باشد.
۱۱/ یکی از سادهترین اقدامات «سیما» برای «مدیریت هوشمند» این مقطع زمانی میتواند استفاده از «سریالهای خارجی» باشد. سریالهای مخاطبپذیری که با موازین عقیدتی و فرهنگی «نظام جمهوری اسلامی» در تناسب بوده و میتوانند به سرعت و البته با دقت «دوبله» و در «شبکههای اصلی سیما» به نمایش گذاشته شوند. البته در این اقدام توجه به موضوعات «امنیت فرهنگی» و همچنین همسویی با سیاستهای «دیپلماسی فرهنگی» امری ضروری میباشد.
۱۲/ سالها بخشی از فضای فرهنگی و رسانههای کشور به تسخیر «کره جنوبی» درآمده بود و عرضه بدون اشراف و محدودیت «سریالهای کرهای» تا به آن حد گسترده گردید که به یک عامل «تهدید کننده فرهنگی» و در جهت هضم «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» مبدل شد. اما خوشبختانه با بروز رسمی خصومت «کره شمالی» و همسویی این کشور با «سیاستهای فشار حداکثری آمریکا» عرضه «محصولات فرهنگی کره جنوبی» که رسما به عاملی برای افزایش «نفوذ اقتصادی» این کشور در بازارهای ایران مبدل گردیده بود نیز متوقف شد و پخش این سریالها با دستوری خردمندانه و در راستای «دیپلماسی فرهنگی کشور» از تلویزیون با ممنوعیت مواجه شد. پس اگر چه خرید سریال از «کره جنوبی» به جهت هدفگذاری این کشور در عرصه «اقتصادی» و «تسخیر فرهنگی» بازارهای مصرف، با نوعی ویژه از تخفیف و صرفه اقتصادی برای خریداران همراه بود؛ اما باید توجه داشت که جایگاه این کشور در عرصه تولید «فیلم و سریال» آنچنان منحصر به فرد و درخشان نمیباشد. این در حالی است که دقت و نگرش جامع به محصولات فرهنگی جهان اسلام و سریالهای تولید شده در «جهان عرب» و بالاخص مداقه در طیف سریالهای چند ده قسمتی تولید شده در «مصر» و «سوریه» و «لبنان» که بعضا از لحاظ فُرم و محتوا آنچنان قدرتمند هستند که در زمره «سریالهای استراتژیک» دستهبندی میگردند را میتوان یکی از اقدامات فوری «رسانه ملی» برای عبور از این مقطع زمانی دانست.
۱۳/ بیتردید تاثیر «ولنگاری فرهنگی» بر تولیدات عرضه شده در «شبکه نمایش خانگی» بسیار فراگیر بوده و بخش اعظمی از تولیدات عرضه شده در این فضای فرهنگی را در بر میگیرد؛ اما با این همه میتوان مصادیق مشخصی از این تولیدات را نیز نام برد که از کیفیت مناسب برخوردار میباشند و با اعمال مختصر جَرح و تعدیلی میتوانند در «شبکههای اصلی سیما» به نمایش گذاشته شوند.
۱۴/ استفاده منضبط و قاعدهمند «رسانه ملی» از تولیدات نسبتا مو جه و قابل قبول عرضه شده در «شبکه نمایش خانگی» نه تنها میتواند نیاز «رسانه ملی» برای «پُرکردن کنداکتور» را با هزینهای بسیار کمتر و مقرون به صرفه برطرف سازد؛ بلکه سبب میشود تا تولیدات «شبکه نمایش خانگی» نیز به سمت و سوی «فاخر شدن» تغییر مسیر داده و آن طیف از فعالان بیقصد و غرض حاضر در این بخش نیز خود را مقید به رعایت اصول و عدم تعارض و تقابل با «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» برای کسب درآمد و به نمایش درآمدن در «تلویزیون» سازند.
ادامه دارد...
ارسال نظر