محمدرضا مهدویپور/ اگر چه خبرنگاران بسیاری در فرایند انقلاب اسلامی و بالاخص در طول هشتسال دفاع مقدس به فیض شهادت نایل گردیدند؛ اما شهادت «محمود صارمی» مسئول دفتر «خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران» در سال ۱۳۷۷ هجیشمسی بود که سبب شد تا «شورای فرهنگ عمومی» روز ۱۷ مرداد را به عنوان «روز خبرنگار» در تقویم رسمی کشور نامگذاری نماید. روزی که همه ساله با انبوه پیامهای تبریک روابط عمومیهای سازمانها و نهادهای مختلف و بالاخص مدیران فرهنگی همراه است. پیامهایی که امسال به جهت تقارن این روز با «عاشورای حسینی» از ادبیاتی ویژه برخوردار بود.
در میان انبوه پیامهای تبریک «روز خبرنگار» شاید پیام طولانی و پُرواژه «رئیس سازمان سینمایی» را بتوان به عنوان یک پیام دارای تناقض قلمداد نمود. پیامی که معلوم نیست آیا از سَرناآشنایی به حوزه عمل «خبرنگاری» تنظیم شده و یا آنکه با اشراف به شان و جایگاه «خبرنگاران» از ایشان میخواهد تا نقش «روابط عمومی سازمان سینمایی» را ایفا نماید!
سوای نظر از بررسی تناقضات رفتاری و پیام تبریک رئیس سازمان سینمایی؛ از آنجایی که جناب «خزاعی» مدعی هستند که «افق تحول سینما با همفکری و همیاری رسانهها محقق میشود» و این موضوع را به عنوان «باور» در پیام خود متذکر شدهاند؛ لازم است تا از حضور ایشان و سایر مدیران ارشد و میانی «سازمان سینمایی» خواست تا برای نمود این «باور» در واقعیت هم شده به چند سوال اصلی پاسخ دهند:
۱/ قریب به یکسال است که عرصه اجرایی فرهنگ و سینمای کشور در اختیار «مدیران کنونی سازمان سینمایی» قرار گرفته است و در این میان برگزاری یک «نشست خبری» آزاد و بدون محدودیت را میتوان حداقل توقع ممکن از ایشان قلمداد نمود. نشستی که آقایان مدیر در آن «متکلم وحده» نباشند و به صورت شفاف پاسخگوی عملکرد یکساله خود باشند. نشستی کاملا حرفهای که با حضور «فیک نیوز» آرایش نشده باشد و به واسطه دعوت گسترده از طیف «خبرنگارنما» وقت جلسه به تملقگویی و چاپلوسی از مدیران سپری نشود و ...؛ جلسهای که قطعا لازمه آن ارایه پاسخهای جامع و همراه با مستندات کافی به خبرنگاران باشد. حال پرسش آن است که آیا مدیران کنونی «سازمان سینمایی» اساسا اعتقادی به برگزاری «نشست خبری» دارند و اگر پاسخ مثبت است؛ برگزاری چنین جلسهای دقیقا به چه وقت و زمانی موکول شده است؟
۲/ «فرار از پاسخگویی» و در عوض «بیانیه خوانی» به یکی از شاخصههای اصلی مدیریت سینمایی کشور در دوران کنونی مبدل گردیده است. شیوهای که در سطوح مختلف و متاسفانه در میان عموم مدیران این سازمان رواج پیدا نموده و آنچنان با شدت مورد پیگیری قرار میگیرد که در واقعیت هر روز بر فاصله میان «گفتار» و «کِردار» ایشان در منظر «افکار عمومی» میافزاید. گفتارهایی زیبا همچون احیای «شورای عالی سینما» که نه تنها محقق نگشت؛ بلکه هر روز کیفیت و کمیت آن در حال آب شدن است و حالا دیگر عنوان «عالی» خود را از دست داده و از سطح تشکیل به ریاست «رییس جمهور» فروکاست پیدا کرده و قرار است جلسات همچنان مجهولالتاریخ این شورا به ریاست «معاون اول رئیس جمهور» تشکیل شود. البته میتوان مصادیق متعدد و قابل توجهی از این قبیل «گفتارهای زیبا» که همچنان معطل تبدیل شدن به «کِردار» میباشد را برشمرد و حال باید پرسش شود که آیا قرار بر اصلاح این مسیر است و یا آنکه اصرار بر ادامه این شیوه و در کنار آن استفاد حداکثری آقایان مدیر از ظرفیت «روابط عمومی» برای پُرکردن این فاصله میباشد؟
۳/ تصور عمومی آن است که هر موسسه و یا نهاد و سازمانی برای برقراری ارتباطات مؤثر و هدفمند با گروههایی که با آن در ارتباط است نیازمند انجام اقدامات حساب شده میباشد که از سوی افرادی فعال در آن سازمان یا نهاد طراحی میشود. افرادی که در قالب ساختاری با عنوان «روابط عمومی» (Public relations (PR)) جایابی میشوند. ساختاری که امروزه تقریبا در «چارت سازمانی» یا «نمودار اداری» هر مجموعهای در سراسر جهان موضوعیت دارد و بعضا آنچنان پُرقدرت و در نوک پیکان حرکتی سازمانها قرار دارد که گویی عدم وجود چنین مجموعهای موجب ساقط شدن آن سازمان میگردد. تصوری که موجب شده تا بعضا تصورات اغراق گونهای از «روابط عمومی» شکل گیرد و سبب شود تا برخی آن را یک «هنر» و علم اجتماعی بدانند و بر این باور باشند که افراد شاغل در «روابط عمومی» هنرمندانی هستند که درون و برون یک موسسه و یا نهاد و سازمان را به هم پیوند میدهد و ...؛ تعریفی که چه دُرست و چه غلط! هیچ تاثیری بر وظیفه اصلی و ذاتی این مجموعه در اشراف بر اطلاعات و واقعیتهای بیرون و درون نمیگذارد و مانع از معرفی «روابط عمومی» به عنوان مجموعهای نمیکند که موظف است تا به صورتی کاملا صحیح و مستند «همه چیز را ببیند و همه چیز را نیز زیبا بنمایاند»!. البته این وظیفه به معنی «گُل و بُلبل سازی» و دستکاری مستندات و واقعیتها و یا استفاده از روش «کلاه سیاه روابط عمومی» (Black Hat PR) نمیباشد. وظیفهای بسیار مهم که متاسفانه با نوعی سادهاندیشی و کاهلی ویژه در «روابط عمومی سازمان سینمایی» همراه شده و حال باید از مدیران کنونی «سازمان سینمایی» پرسش شود که آیا دغدغهای بر اصلاح آن وجود دارد؟
۴/ درست است که یکی از وظایف «روابط عمومی» در هر موسسه و یا نهاد و سازمانی را میبایست برقراری «روابط رسانهای» (Media Relations) دانست. روابطی که در چارچوب کار با رسانههای مختلف و به منظور «اطلاع رسانی عمومی» از ماموریت، سیاست ها و اقدامات آن سازمان صورت میپذیرد. «اطلاع رسانی» منسجم و معتبری که به صورتی کاملا طراحی شده و برنامهریزی شده صورت میپذیرد و سعی و تمرکز اصلی آن بر ارایه چهرهای کاملا مثبت و موفق از سازمان متبوع خود میباشد. اما باید پذیرفت که این همکاری به معنی «سکوت» و عدم راستی آزمایی محتوای این «اطلاع رسانی» نمیباشد و اساسا یکی از ابتداییترین وظایف «خبرنگاران» تشکیک در «اطلاع رسانی عمومی» و پرسشگری و طرح موضوعاتی است که شاید یک سازمان تمایلی به پاسخ به آن نداشته باشد. سوالاتی که ممکن است حتی عملکرد یک سازمان را زیر سوال ببرد و سبب شود تا فضای «گُل و بُلبل» ترسیم شده از فعالیت یک سازمان مخدوش و با ابهامات جدی مواجه گردد. ابهاماتی که حالا در مورد مشخص «سازمان سینمایی» آنچنان پُرتعداد و بیپاسخ مانده که لازم است تا به صراحت پرسیده شود که آیا عزمی برای پاسخگویی به آنها وجود دارد؟
۵/ بخشی از عملکرد ناقص مدیریت سینمایی کشور در دوران کنونی را میبایست محصول کمبرخورداری «روابط عمومی سازمان سینمایی» دانست. بخشی که موظف است تا «همه چیز را ببیند» و به درستی به مدیران مربوطه منتقل سازد. بخشی که لازم است تا مدیران را به پاسخگویی مستند و مستدل درباب عملکرد خود وادارد نموده و با تنظیم و انتشار گزارشهای نوبهای «افکار عمومی» و «خبرنگاران» را به صورتی جامع و کامل از وضعیت و اقدامات این سازمان و مجموعههای وابسته به آن مطلع سازد. پُرواضح است که انتشار رسمی اسنادی با عنوان «گزارش عملکرد» توسط نهادها و مجموعههای مختلف حاکمیتی در کشور سبب میشود تا اقدامات واقعی و گامهای عملی برداشته شده توسط مدیران از شعارهای نوبهای و سخنرانیهای فصلی و وعدههای توخالی ایشان تفکیک گردیده و عملکرد واقعی هر مجموعه در معرض نقد و بررسی قرار گیرد. در این میان انتشار «گزارش عملکرد» یکی از ابتداییترین اقداماتی است که اسباب «کمک به برون رفت از وضعیت فعلی سینما، تلاش برای راهیابی به بازارهای منطقهای و بینالمللی، سهیم کردن اقشار مختلف جامعه بویژه خانوادهها و طیفهای گوناگون اجتماعی و همراه و همدل ساختن سینماگران با ضرورتهای روزآمد در چرخه رشد فرهنگ عمومی و ارتقای سطح آگاهی بخشی سینما و غیره» را فراهم میسازد. گزارشهایی که متاسفانه خلأ آن به شدت مشهود است و حال باید از مدیران کنونی «سازمان سینمایی» پرسش شود که آیا در این مدت زمانی اصلا عملی صورت گرفته که بخواهد گزارش شود و اگر اینگونه است از چه زمانی به بعد قرار است «گزارش عملکرد سازمان سینمایی» تنظیم و برای قضاوت در اختیار «خبرنگاران» قرار گیرد؟
۶/ «بیاعتمادی عمومی» نخستین آفتی است که به سبب عدم ارتباط مستمر و بدون واسطه «مدیران» با «خبرنگاران» ایجاد میشود و با «فرار از پاسخگویی» متولیان اداره یک ساختار و اکتفای ایشان به «سخنرانی» تشدید میگردد. آفتی که به واسطه اتخاذ شیوه «کَبک» توسط مدیران میتواند هر مجموعهای را در مسیر ورشکستگی بدون بازگشتی قرار دهد و سبب میشود تا ایشان از شدت و کثرت اخبار رنگارنگی که از او در رسانهها منتشر میشود به وجد آید و کیف نمایند و در عین حال از جُثه پُر از ایراد و ابهام مدیریت خود که در منظر دید مخاطبان است غفلت نماید. اتفاقی که نه تنها موجب کاهش راندمان فعالیت اعضای موثر و افزایش فضای شایعه پیرامون فعالیتهای سازمانی هر مجموعهای میگردد؛ بلکه عدم علاج آن سبب میشود تا ذهنیت «دروغگویی» پیرامون فعالیت آن مجموعه شکل گیرد. ذهنیتی که موجب ایجاد «بیاعتمادی عمومی» میگردد و حال آنکه تنها علاج آن «پاسخگویی» است. البته «پاسخگویی» تعریف مشخصی دارد و به هیچ عنوان مصادیقی همچون سخن گفتن بیربط «مدیرکل اداره نظارت بر عرضه و نمایش فیلم» در مورد بلامانع بودن حضور فیلمی در جشنوارههای خارجی آن هم در شرایطی که هنوز صدور «مجوز نمایش» در پرده ابهام است را شامل نمیشود. زیرا از منظر «افکار عمومی» اگر فیلمی مجوز نمایش و اکران دارد؛ باید توسط «روابط عمومی سازمان سینمایی» اعلام گردد و اگر هم ندارد که اساسا حضورش در جشنوارههای خارجی غیر قانونی است و در این میان سخن گفتن از «تعاملی دوسویه با سازمان سینمایی» یعنی نوعی «بیقانونی»! البته این امر میتواند به عنوان مدلی از «پاسخگویی جدیدالتاسیس» نیز محسوب شود. سبکی شبه طنز که همچون مطرح کردن کلید خوردن «فیلمی عاشورایی» توسط مدیر «بنیاد سینمایی فارابی» ، فیلمی که بدون معرفی کارگردان و نویسنده و خبررسانی درباره مراحل پیشتولید و غیره، به یکباره قرار است فیلمبرداری آن آغاز و به تعبیر آقای مدیر «کلید بخورد»! قطعا رواج این سبک از «پاسخگویی» در میان بدنه مدیریتی «سازمان سینمایی» به شدت آسیب زا بوده و حال باید پرسیده شود که آیا عزمی برای اصلاح آن وجود دارد؟
۷/ پُرواضح است که «شفافیت» (Transparency) را میتوان به عنوان سریعترین، کمهزینهترین، سادهترین، مبناییترین و قابل اعتمادترین سازوکار برای مبارزه با «فساد» (Corruption) در هر ساختاری قلمداد نمود. «آیتالله رئیسی» نیز از جمله مدیران ارشد نظام جمهوری اسلامی است که همواره بر اصل «شفافیت» تاکید داشته و در مقاطع مختلف با صراحت هرچه تمام اعلام داشتهاند که «نهادینهسازی شفافیت» اصلیترین راهکار پیشگیری از «فساد» میباشد. از این جهت پیگیری اصل «شفافیت» و انتشار «گزارش عملکرد مالی» مبتنی بر گفتمان «دولت سیزدهم» ایجاب میکند تا «سازمان سینمایی» دقیقا مشخص نماید که میزان برخورداری این نهاد حاکمیتی از «بودجه عمومی کشور» چقدر است و این مبلغ در طی حدود یک سال حضور جناب آقای «خزاعی» و تیم مدیریتی همراه ایشان در «بنیاد سینمایی فارابی» و «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» و «انجمن سینمای جوان ایران» و «سینما شهر» و ... صرف چه اموری شده است. اقدامی عاجل و فوری که در دنیا با عنوان «روابط عمومی مالی» (Financial public relations) شناخته میشود و به شدت مورد غفلت عمدی و یا سهوی در «سازمان سینمایی» واقع شده است. حال آنکه باید پرسیده شود که آیا عدم توجه به «شفافیت مالی» نقشه و شگردی طراحی شده توسط «جریان نفوذ» و یا مدیران برجای مانده از «دولت حسن روحانی» و به طور کل «جریان معارض انقلاب اسلامی» برای ایجاد شبهه «فساد مالی در دولت سیزدهم» است و آیا این اقدام زمینهسازی برای مواجهه با فعالیت اصولی «دولت مردمی» و گسترش هجمههای رسانهای در موعدهای حساسی همچون انتخابات مجلس در سال ۱۴۰۲ و همچنین انتخابات ریاستجمهوری در سال ۱۴۰۴ هجریشمسی میباشد؟
ارسال نظر