محمدرضا مهدویپور/ در چند روز اخیر برخورد قاطع با «اغتشاشگران» از ابعاد جدیتری برخوردار شد و در این میان ژستهای شبه روشنفکرانه برخی از مدیران اجرایی کشور و در کنار آن روی آوردن برخی از تشکلهای توخالی به ایجاد جو رسانهای بازدارنده ازجمله موضوعاتی است که در صورت عدم شناخت دقیق میتواند به عاملی برای کند شدن این روند مبدل و خسارتهای ویژهای را به کشور تحمیل سازد. این شرایط است که لزوم بازخوانی و مرور چند نکته مهم را ضروری میسازد:
۱/ «برخورد قضایی» و مواجهه قانونی با «جماعت سلبریتی» تنها راه برون رفت از شرایط کنونی است. موضوعی که به تازگی و به خوبی در «قوه قضاییه» مورد توجه واقع شده و سبب شد تا خبر احضار برخی «چهرههای معروف هنری و ورزشی» در طی چند روز گذشته به صدر اخبار بیاید و روند بازپرسی و جلب قضایی این جماعت آن هم به سبب «انتشار مطالب تحریکآمیز در جهت حمایت از اغتشاشات خیابانی» به موضوع داغ رسانهای مبدل شود.
۲/ حرکت دشمن در فتنه اخیر کاملا «حرکت انفعالی» است و از این جهت است که از «سلبریتیهای سینمایی و ورزشی» خواسته تا به صحنه بیایند و مدیریت اغتشاشات و ایجاد تنش در جامعه را عهدهدار شوند. زیرا «سلبریتی» (Celebrity) موجودی بسیار کمقیمت است که بازتولید گسترده آن در هر جامعهای به راحتی و با سهولت هرچه تمام میسر میباشد. موجودیتی که نیازمند کشف استعداد و یا خلاقیت ویژهای نبوده و از این منظر است که اتفاقا «انسانهای نادان» از پتانسیل بیشتری برای «سلبریتی شدن» برخوردار میباشند. زیرا «مسیر سلبریتی شدن» از «شهرت» ، «پول» ، «ماجراجویی» ، «رسوایی» و نهایتا «پوچی» میگذرد و در این مسیر هر چقدر یک انسان از ضریب هوشی پایینتری برخوردار باشد، میتواند با سرعت بیشتری این مسیر را طی نموده و به عنوان یک «سلبریتی تراز» و مولد در ساختار مد نظر «نظام لیبرالیسم» مبدل گردد.
۳/ حدود دوماه است که کشور درگیر و دار «تنشهایی پراکنده» است. تنشهایی که با وجود سرمایهگذاری گسترده «دشمن» و استفاده از روشهای متنوع برای «تحریک احساسات» هیچگاه با پذیرش و همراهی عمومی در جامعه مواجه نشد و از این جهت نتوانست به یک «اغتشاش فراگیر» مبدل گردد. با این همه اصل وجود چنین تنشهایی در نقاط مختلف کشور و بازتاب و تکرار هر روزه آن در فضای رسانههای مختلف سبب ایجاد «التهاب در افکار عمومی» شده و میتواند بخشی هرچند ناچیز از توان حرکتی روبه جلو مردم و مسئولان را با مانع مواجه سازد.
۴/ اگر «دولت سیزدهم» بر مصدر اجرایی کشور نبود؛ قطعا فتنه اخیر میتوانست با تغییر صورت و وضعیت خود از سطح مطالبات هنجارشکنانه و تمرکز بر اولویت شهوات و غرایز جنسی و ... و با پیوند زدن آن به مطالبات معیشتی و اقتصادی و ...، به سرعت فضای عمومی جامعه را با یک «بحران جدی» مواجه سازد. اما واقعیت آن است که این اتفاق نیافتاد زیرا عموم مردم بر این باورند که «دولت سیزدهم» دولت خدومی است. دولتی که بر خلاف سَلف خود «دغدغه معیشت مردم» را دارد و با تلاش مجاهدانه و شبانهروزی و خستگیناپذیر به فکر احیای اعتماد و امید از دست رفته در مردم و بویژه در جوانها است. دولتی که ضمن جبران کاستیهای صورت گرفته به واسطه حضور دولتهای یازدهم و دوازدهم در دهه ۹۰ هجری شمسی، میخواهد بار دیگر کشور را در مسیر پیشرفت و توسعه و آبادانی قرار دهد.
۵/ «دشمنان ایران اسلامی» به خوبی میدانند که بستر ایجاد «تنش» (Stress) در فتنه اخیر کاملا عقیم بوده و به جهات مختلف و از جمله تعارضات اصلی آن با هنجارها و باورهای پذیرفته شده و همچنان مقبول در جامعه ایران، از ظرفیت و پتانسیل لازم برای تولید «تشنج» (Convulsion) برخوردار نبوده و نمیتواند با تبدیل وضعیت خود، فضای عمومی کشور را با وضعیت «بحران» (Crisis) مواجه سازد. اما با این همه همچنان از پیگیری و دامن زدن به همین «تنشهایی پراکنده» مایوس نشده و هر روزه بر پیگیری مُدلهای جدیدی از آن مصممتر میشوند زیرا خواست اصلی و هدفگذاری ایشان در این فتنه چیز دیگری غیر از «براندازی نظام جمهوری اسلامی» است و «توقع تاکتیکی» ایشان از راهاندازی فتنه اخیر این است که «حواس مسئولین و مدیران و موظّفین کارهای اساسی را پرت کنند».
۶/ در این شرایط که یکی از اهداف دشمن آن است که مسئولین را با «تنشهایی پراکنده» مشغول و سرشان را گرم نمایند و موجب شود تا ایشان از کار اصلی بازبمانند؛ در این میان متاسفانه هستند برخی مسئولان که بسیار تلاش میکنند تا از انجام کارهای خود بازبمانند! مسئولانی که با شیوه و شگردهای «از - به» و بهانههای مختلف خود را سرگرم امور بیربط و ارتباط با خود و وظایف نهادی و سازمانی مرتبط میسازند. مسئولانی که یا خائن و از عناصر ناشناخته «شبکه نفوذ» میباشند و یا آنکه دچار ضعف بنیه فکری بوده و اساسا از فهم لازم برای تشخیص اولویتهای اجرایی و تخصیص منابع مادی و معنوی محدود خود به نیازهای گسترده موجود برخوردار نمیباشند!
۷/ بروز هر «فتنه» با هر مختصاتی در جامعه، به مثابه زخمی در بدن انسان عمل میکند و از این جهت رفع و بهبود کامل نیازمند طی همان چهار مرحله اصلی بهبود زخم و جراحت در بدن انسان میباشد. مراحلی که گام نخست آن به «همئوستازی» (Homeostasis) معروف است و شامل «متوقف کردن ابعاد پیش رفت جراحت» میشود. مرحلهای بسیار مهم که در صورت عملکرد صحیح و به موقع آن در زمان بروز هر فتنه میتواند زمینه لازم برای آغاز مرحله دوم بهبود، یعنی «لخته شدن» را فراهم آورده و فرایند «سدسازی» در جهت گسترش ابعاد اغتشاشات در جامعه را سهولت بخشد. البته اهمیت این مرحله به واسطه ارتباط مستقیم آن با دو عامل مدیریتی «موقعیتشناسی» و استفاده از «نیروهای متخصص» بوده که در صورت تامین میتواند زخم ایجاد شده به واسطه «فتنه» تمیز و شرایط ملتهب در جامعه پایدار شود. در این موقعیت است که مرحله سوم آغاز شده و جامعه میتواند همچون بدن انسان کار «بازسازی» را شروع کند و پس از طی یک دوره معین وارد مرحله زمانبر «بلوغ» به عنوان چهارمین و آخرین مرحله شود. مرحلهای که ممکن است بسیار طولانی شود و حتی زمانی که زخم به ظاهر بسته و ترمیم شده و دیگر اثری از اغتشاش در جامعه مشاهده نمیشود، همچنان در حال ترمیم بافتها و بهبودی باشد.
۸/ بزرگترین ویژگی فتنه اخیر آن است که به جهت تعریف سطح تقابل و تعارض خود با اصل «اسلام» و «حاکمیت اسلامی» و «احکام شریعت» ، ابعاد جراحت آن در سطح معدود «دوستداران فحشا و فساد» در جامعه خلاصه گردید. اینگونه بود که «جراحت فتنه» به سرعت مرحله نخست «همئوستازی» را طی و «فضای فتنه» به یک فضای صاف و روشن و بدون غبار و مستعد برای «لخته شدن» مبدل گردید. اما متاسفانه در این مرحله اتفاقات دیرهنگامی همچون برخورد و مواجهه قضایی با «سلبریتیهای هنری و ورزشی» صورت پذیرفت. اقدامی که بیش از هر چیز محصول دخالت بیجا و ناشایست برخی از مدیران فرهنگی نادان و یا خائنی بود که فکر میکردند با ایجاد تاخیر و ممانعت در مسیر «قوه قضائیه» میتوانند برای خود کسب وجهه و آبرو نموده و شخصیتی «مرضیالطرفین» از خود به نمایش بگذارند. افرادی عموما کوتاهقامت که بعضا با حداقل درک و سواد ممکن در طی دو ماه گذشته به دفعات از واژه «گفتگو» استفاده نمودند!
۹/ «ندانم کاری» صورت گرفته در ارایه طرح و نظریه «گفتگو» برای پایان بخشیدن به اغتشاشات اخیر، بیش از هر چیز نشات گرفته از «ضعف بنیه اعتقادی» و مبانی دینی طراحان است. طراحانی که از این حداقل درک و فهم برخوردار نمیباشند که نه تنها «اصول سبک زندگی اسلامی» قابل مذاکره نبوده، بلکه «اصول فروع سبک زندگی اسلامی» نیز قابل گفتگو و مذاکره نمیباشد و تنها در «فروع فروع سبک زندگی اسلامی» است که میتوان اجتهاد نمود و قرائتهای جدیدی را مبتنی بر هر عصر و زمانی ارایه داد. پس این تصور به شدت مسخرهای است که کسی بخواهد بیاید و با جماعتی که به دنبال «اشاعه فحشا» و «اباحهگری» در جامعه میباشند به گفتگو نشسته و در مورد «آزادی فساد و فحشا در جامعه اسلامی» مذاکره کند!
۱۰/ ارایه طرح و نظریه «گفتگو» از جانب برخی مدیران اجرایی میتواند محصول مشاورتهای غلط و بالاخص حضور حداکثری «بانیان وضع موجود» در کانون و پیرامون این افراد باشد. نظریهای که بیش از هر چیز موجب افزایش سطح وقاحت و پررویی بیشتر یک «فاحشه» و «دوستدار فحشا و فساد» میشود و محصول آن چیزی نخواهد بود جُز همین بیانیه شبه طنز اخیر و مضحک «خانه سینما» ! این در حالی است که چیدمان مدیریت در «ساختارهای فرهنگی و هنری» و بالاخص در «سازمان سینمایی» تنها نمونهای از این شیوه عملکرد اشتباه طی بیش از یک سال گذشته است. شیوهای که در آن سعی میشود تا با استفاده حداکثری از «بانیان وضع موجود» در مسیر «تغییر وضع موجود» گام برداشته شود و تحولات ساختاری در کشور محقق گردد! شیوهای که تنها با استفاده از واژه «قحطالرجال» از «توجیه منطقی» برخوردار بود و حالا آنچنان ابعاد مخرب و مانعتراش خود را در مسیر حرکت شتابان «دولت سیزدهم» هویدا ساخته که موجب گلایه شدید شخص «رئیس جمهور» و دستور صریح ایشان با این ادبیات شفاف گردید که «افرادی که کارآمدی لازم در سازمان را ندارند کنار بگذارید. آبروی افراد بسیار مهم است اما آبروی نظام و سازمان اهمیت بیشتری دارد»!
۱۱/ در پایان لازم است تا بر این مهم توجه نمود که دوماه بیتحرکی «معاونتهای مختلف وزارت ارشاد» و بالاخص «سازمان سینمایی» در مواجهه با «سلبریتیهای اغتشاشگر» و سکوت در برابر فتنهگری و در مقابل باجدهی و عدم ابطال انتخابات پُرحاشیه «خانه سینما» و... تنها مصادیقی کوچک از نحوه عملکرد «بانیان وضع موجود» برای به انفعال کشاندن این ساختار مهم فرهنگی و وابسته به «وزارت فرهنگ و ارشاد دولت سیزدهم» است. ساختاری که آنچنان حیثیت خود را از دست داده که جماعتی جایخوش کرده در خانهای پوشالی این چنین بیانیه مضحکی را در مواجهه با حاکمیت تنظیم مینمایند و این چنین وقیحانه و علنی به شورش در برابر جمهوری اسلامی فریاد سر میدهند. البته شاید معذوریتهای شغلی و آیندهنگری برای دوران پس از مسئولیت، موجب تساهل مدیران کنونی «سازمان سینمایی» شده باشد. پس لازم است تا شخص وزیر محترم در راستای منویات و دستورات صریح ریاست محترم جمهور دست به کار شده و ضمن پالایش و دیالیز «بانیان وضع موجود» از گلوگاههای مدیریتی این وزارتخانه، از «معاونتهای حقوقی» در بخشهای مختلف و بالاخص از «معاونت حقوقی سازمان سینمایی» بخواهد که مجدانه پیگیر طرح دعوای حقوقی بر علیه «سلبریتیهای اغتشاش طلب» و همچنین شاهنشینان «خانه سینما» باشد.
ارسال نظر