به گزارش سینماپرس، ترور بیولوژیکی نوعی از ترور است که در فرآیند آن به وسیله ویروسها و میکروبها بدون سلاح از طریق بیمار کردن فرد او را به قصد کشتن ضعیف میکنند، به گونهای که به راحتی توسط آزمایشهای پزشکی قابل تشخیص نباشد. سالها پیش از این بحث ترور بیولوژیک با بیماری ناگهانی کارگردان سریال ماندگار یوسف پیامبر، فرج الله سلحشور مورد بحث قرار گرفت. در همان زمان بود که بحث ترور بیولوژیک نادر طالب زاده، مستند ساز، مجری تلویزیون، دبیر جشنواره فیلم «عمار»، کنفرانس افق نو و هنرمند متعهد هنر انقلاب اسلامی نیز مطرح شد.
علیاکبر عبدالعلی زاده عضو شورای سردبیری روزنامه جام جم، در گزارشی به بررسی نمونههای مختلفی از ترور بیولوژیک چهرههای شاخص داخلی و خارجی پرداخته و سابقه طولانی ترور خاموش اندیشمندان توسط جریان انگلیسی - صهیونیستی را مورد ارزیابی قرار داده است. در ادامه این گزارش را میخوانید:
او مستندسازی افشاگر، پژوهشگر طرحهای کاربردی و راهبردی، اجماعکننده اندیشههای آزادیخواه در سراسر دنیا، مشاور بینالمللی رسانههای جریان مقاومت در حوزه جریانشناسی و برگزارکننده نشستهای ضداستکباری و ضدصهیونیستی پرواکنش بود. به نظر ممکن است صهیونیستجماعت که برای کمتر از اینها و حتی به جرم کشیدن چند کاریکاتور، هنرمند ترور کرده، در مقابل این میزان فعالیت بیاقدام بنشیند و تماشا کند!؟ واقعیت این است که حتی فعالان جبهه فرهنگی از سر تواضع و براساس خلوص نیت، خودشان هم نمیدانند چه خطری برای نظام سلطه دارند!
همچنان که میدانیم، نادر طالبزاده وقتی فهمید چمدانش در آن سفر ربودهشده و حتی وقتی فهمید اطلاعات لپتاپش را تخلیه و آن را به ویروسهای رایانهای آلوده کردهاند به ذهنش هم خطور نکرد موردحمله بیولوژیک قرار گرفته است و عوارضی مثل سرفههای خونینش، دلیلی فراتر از آلودگی هوای تهران دارد! غافل از اینکه حذف فیزیکی، میراث کهن انگلیسی - صهیونیستی است که حالا به دکترین ترور موساد تبدیل شده.
فراموش نکنیم دانشمندان و اندیشمندان این سرزمین همواره و آشکارا مورد طمع نظام سلطهاند؛ پس به این حقیقت شک نکن.
یا درس عبرت بساز یا صدایش را در نیار
ترور گاهی باید آشکارا صورت بگیرد تا از قربانی درس عبرتی برای افزایش وحشت دیگران بسازند، همچون ترور غسان کفانی اما وقتی قرار است بدون هزینه سیاسی کسی را حذف کنند، میشود بیشمار ترور خاموش و بدون ردپا در حوزه سیاسی، نظامی، اجتماعی، اقتصادی و صدالبته فرهنگی که از قضا در این مورد ید طولایی دارند.
پدیدهای به قدمت تاریخ
تصور نکنیم ترور بیولوژیک امری جدید و دشوار است، این روش سابقه طولانی در تاریخ دارد که از مسمومیت قابل ردیابی تا آلودگیهای میکروبی، معدنی، رادیو اکتیو، بالا و پایین کردن فاکتورهای خونی و کبدی و... بدون ردیابی را دربر میگیرد؛ بمبهای بیصدایی که به مرور زمان عمل میکند، بدون لو دادن عامل ترور، قبل و بعد از مرگ!
شاخه علمی قتلعام اندیشه
بیوتروریسم همچنان که از واژه نمایان است، برپایه علم زیستشناسی یا بیولوژی و در یک کلام برپایه علم مطالعه در مورد زندگی و موجودات زنده است. در قدیم از این علم بهعنوان علوم طبیعی نام میبردند، وقتی صحبت از جاندار میکنیم، منظور فقط حیوانات و حشرات و... نیستند؛ بلکه میکروبها، باکتریها، قارچها، مواد معدنی موثر بر زیست و... نیز در زیرمجموعه جاندارانی قرار میگیرند. برخلاف افراد ناآگاه و همهچیزدان که فکر میکنند ترور بیولوژیک چیزی شبیه سم خوراندن است و در معده فرد مورد ترور به دنبال آثار حمله میگردند، تروربیولوژیک بر مبنای تغییر فاکتورهای کبدی و خونی و براساس الگوهای طبیعی بدن انجام میشود. یعنی عواملی که افزایش یا کاهش آنها بهصورت طبیعی باعث سکته قلبی و مغزی و بروز سرطان و... میشود را تحریک میکنند و زمینه جراحت یا فوت تدریجی یا ناگهانی فرد مورد هدف را فراهم میکنند. حالا پزشکان بروند آزمایش بگیرند و تحقیق کنند، در انتها میرسند به همان دلیل طبیعی سکته، سرطانو ...
معروفترین عامل پنهان ترور
کبالت نامآشناترین عنصر معدنی بهکار گرفتهشده در ترورهای خاموش است. نام کبالت از یک واژه آلمانی به نام «Kobalt» برگرفته شده - که در آن زبان خُبالت خوانده میشود - و به معنای «روح شیطان» است. در اصل این نام را کارگران عصبی آلمان شرقی به این فلز دادهاند؛ زمانی که هنگام استخراج این فلز از معادن آن، دچار بیماریهای مشکوکی مثل بیماریهای ریوی، سردرد و خارش میشدند و جان میسپردند!
کبالت فلزی است واسطه در گروه ۸ و دوره ۴ جدول تناوبی. در مکانی که عناصر واسطه آهن و نیکل از سمت چپ و راست آن را احاطه کردهاند. این فلز عنصری سفید مایل به نقرهای است و سی و دومین عنصر فراوان پوسته زمین محسوب میشود. گفته میشود که کبالت حدود ۰.۰۰۲ درصد کل پوسته زمین را تشکیل میدهد. نکته اینکه این عنصر سمی، یکی از اجزای اصلی ویتامین B۱۲ را تشکیل میدهد و امکانی برای تشخیص و دلایل افزایش آن در بدن وجود ندارد، مگر آنکه شیء آلوده به آن در دسترس باشد! این تازه یکی از دهها عامل قتل بدون ردپا است.
چطور میتوان وجود عامل بدون ردپا را تایید کرد؟
با این توضیح باید همین ابتدا براساس نتیجه انتهای مقاله پرسید که چطور است افرادی حتی بدون انجام آزمایش دقیق در مورد نادر طالبزاده و دیگر اهداف ترور، بیوتروریسم را در مورد آنها مردود دانستهاند!؟ آیا کسانی نذر دارند در جبهه خودی ردپای دشمن را پاک کنند و اوضاع آرام و امن گلخانهای ایجاد کنند؟
بر این اساس روش مدون و قابل استنادی که برای تایید ترور بیولوژیک انجامشده باشد، وجود ندارد. تنها در مواردی که فرد موردحمله از نظر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارای عملکرد استراتژیک باشد و دشمنان آشکاری در کمین او باشند، میتوان تغییر حال، فاکتورهای سلامتی و شیء آلوده را مورد استناد قرار داد. از این منظر همه نشانههایی که در عملکرد نادر طالبزاده به فراوانی یافت میشود، دلیل کاملی برای ترور او را پیش رو میگذارد. از مستندسازیهای فرامرزیاش تا حضورش در بوسنی و افغانستان، علمداری مبارزه با نفوذ انگلیسی و فرانسوی و رسواسازی هولوکاست و ایدئولوژی صهیونیستها. اما نادر طالبزاده نه اولین هدف ترور فرهنگی است و نه آخرین آن است. بیشمار نمونههایی از حذف فیزیکی هنرمندان توسطه نظام سلطه جهانی مشهود است. در ادامه مواردی درقالب فرضیههای قابل بررسی بهمنظور تقویت امکان ترور نادر طالبزاده را مرور میکنیم.
یک عدد ناقابل در آمار تصادفات مشکوک
یادمان باشد جبهه دشمن با کسی تعارف ندارد و از قضا به کینهاش در انتقامگیری مشهور است پس هرکس که پا را از مرزهای ممنوعه روشنگری آنسوتر بگذارد یک هدف جدی تلقی میشود که یا باید به راه بیاید یا حذف شود! همچنان که گفته شد این نوع حذف سابقهای طولانی دارد.
محمود جوهری، بازیگر نقش رئیسعلی دلواری در سریال «دلیرانتنگستان» که همراه خانواده در اثر تصادف جادهای ازبینرفت، نمونه خوبی از این دست است. او نماد مجسم رئیسعلی دلواری، قهرمانی واقعی است که هفت سال پوزه ارتش انگلستان را در سواحل ایران به خاک مالید و پس از سالها فراموشی، با بازی او جان گرفته و در افکارعمومی زنده شده بود. مرگ تلخ جوهری میتواند موجب بهراهآمدن خیلی از فعالان این حوزه باشد. نمونهای که آنقدر توجیهکننده است که حتی در یک مکالمه کوتاه تلفنی کوتاه به کار تهدید و ارعاب میآید!
هیچوقت از خودمان نپرسیدیم همایون شهنواز کارگردان همین سریال، با آن تبحر در تولید آثار تاریخی چرا دیگر تا چند دهه بعد از دلیرانتنگستان مرتکب خلق اثر ماندگار نشد؟ و اینکه چرا خودش هرگز حاضر نشد دراینباره سخن بگوید؟ او مدتها خارج از ایران زندگی میکرد و در پی بازگشت به کشور، پس از ساخت یک اثر تازه در آتشسوزی منزلش دچار سوختگی بیش از ۸۰ درصد شد و براثر این حادثه درگذشت! عجیب نیست؟ او قرق شکسته بود؟
دایره بزرگ اهداف ترور
مگر کم نخبه، اندیشمند، هنرمند، شاعر، ادیب، پژوهشگر، دانشمند و مبارز حقطلب داریم که در یک نقطه پرتصادف از هزاران نقطه پرتصادف ایران ازدسترفتند و به یک عدد از آمار کشتهشدگان تصادفات جاده سال تبدیل شدند بدون اینکه کسی به اصل تصادف آنها شک کند؟
هدف لاجرم حکومتی و سیاسی نیست
گاهی یک هنرمند که بهخوبی درباره فرهنگ ایرانی اثر خلق میکند و کمک میکند ما خودمان را بهتر بشناسیم از نظر رقیب فرهنگی یا دشمن، مهرهای خطرناک تلقی میشود. حالا ببینید دایره شاعران، رماننویسان، تاریخپژوهان، نمادشناسان و... که حتی اصولا حکومتی یا سیاسی تلقی نمیشوند چقدر باز است و فراوانی اهداف ترور چه پرتعداد.
سرطان سریع
از خودمان بپرسیم در این دایره، مرحوم علی حاتمی خالق سریال روشنگرانه «هزاردستان» قرار نمیگیرد؟ و سرطان مشکوک و پرسرعت او درست در هنگامه تولید «سریال تختی» با آن مرگ مشکوک و همچنان پررمز جهانپهلوان قابل بررسی نیست. سریالی که دیگر هرگز ساخته نشد چون تنها علی حاتمی میتوانست از هزارتوی آن بهسلامت درآید.
صحنهسازی بمبگذاری کور
آیا مرگ مشکوک مصطفی عقاد، فیلمساز بیبدیل جهان اسلام به همراه دخترش در کافه آن هتل سوری هم قابل بررسی است، قتلی آشکار که درنهایت بهعنوان تلفات یک بمبگذاری کور تلقی شد و هرگز مورد بررسی قرار نگرفت!
احتمالا، دیگران با خودشان گفتهاند: مگر او چقدر مهم بود که کسی بخواهد ترورش کند!؟ اما وقتی بدانیم مصطفی عقاد علاوه بر تولید مهمترین فیلمهای جهان اسلام، خیز بلندی برای ساخت فیلمی درباره زندگی امامخمینی(ره) داشت شاید فارغ از تأثیر راهبردی دو فیلم تاریخی «الرساله» و «عمرمختار» اهمیت حذف فیزیکی او را درمییابیم.
اثری که بعدها توسط تهیهکننده ایرانیاش و به دست یک کارگردان ایرانی ساخته شد و به خاطر حاشیههای فراوانش درسعبرتی برای دیگر فیلمسازان شد!
این توهم توطئه است یا اصل ترور؟
سیفا... داد، دیگر فیلمساز ایرانی است که مرگ او در اثر سرطان پیشرفته هرگز مورد بررسی قرار نگرفت. شکی نیست که او ماندگارترین فیلم ــ مجموعه ایرانی در مورد ریشهیابی اشغال فلسطین و نگاه جنایتکارانه صهیونیست را در این اشغالگری ساخته است. یادمان باشد او این اثر را براساس رمان بازگشت به حیفا (۱۹۶۹) نوشته برجسته غسان کفانی ساخته است و بد نیست بدانید صهیونیستها این نویسنده را آشکارا ترور و با تبلیغات فراوان تلاش کردند از شهادت او مدل وحشت برای سایر روزنامهنگاران و نویسندگان مبارز فلسطینی بسازند. غسان کفانی سومین فرزند فائز عبدالرزاق بود که در جنبش ملی بر ضد اشغال انگلستان فعالیت داشت. میبینید چقدر ردپای میراث ترور و حذف فیزیکی آشکار است!
هنگامی که با توطئه موساد، غسان کفانی شهید شد، گلدامئیر، نخستوزیر وقت رژیمصهیونیستی گفت: «کشتن غسان برابر با انهدام دهها تانک یک گردان ارتش عرب برای ما سود داشت.»
ترور خاموش، قهرمان نمیسازد
او از یاد برده بود که غسان در دلها جا دارد و این ترور از او اسطوره میسازد. جانشینان او اما میدانستند مرگ خاموش و ترور بیولوژیک این خاصیت را دارد که فرد مورد هدف در دایره شهدا قرار نمیگیرد و به اسطوره تبدیل نمیشود. حالا با این توضیحات میتوان تصور کرد دشمنی که روزنامهنگار و نویسنده رمان با مخاطب بسیار محدودتر از یک سریال خوشساخت را رسما ترور میکند، آیا از کنار عامل و کارگردانی که با اثر خود رمان همان نویسنده را جهانی کرده، بهسادگی عبور میکند و اقدامی برای حذف او نمیکند!؟
همه اطرافیان «سیفا... داد» تایید میکنند که او در سلامت کامل بود و با سرطان ناگهانی و صاعقهوار از دنیارفت.
نویسنده و پژوهشگر پر خطر
حسن شایانفر، پژوهشگر و فعال فرهنگی دیگر هدف ترور بیولوژیک است. او که مطالعات دقیق بر اسناد ساواک درباره احزاب، گروهها و شخصیتها و جریانات داشت، در یکفقره از فعالیتهایش مجموعه ۶۰ جلدی «نیمه پنهان» را با موضوع جریانشناسی براساس محورهای زیر منتشر کرد:شوالیههای ناتوی فرهنگی، حزب خلق مسلمان، نیمه پنهان مصدق، سایه روشن بهائیت، سایه شوم منتشر کرد و در هر جلد به ریشهیابی و بازخوانی افکار و مواضع اشخاص و جریانهای معارض سیاسی و فرهنگی پرداخت. این فعالیتهای مستمر، او را به هدف ترور تبدیل کرد. امری که حتی در مورد او با توجه به تروری که مسئول دفترش را به شهادت رساند ردیابی نشد. برادر او ماوقع را چنین روایت میکند: «دوماه قبل از فوت اخوی نامهای برایشان از ناکجا آبادی پست میشود که به اشتباه نامه به دست دفتردارشان آقای عبدی میرسه، اون بنده خدا پس از باز کردن ظرف یک ساعت سست و بیحال میشه. او را به به بیمارستان بقیها... میبرند، تا شب داخل کلیه، کبد و... با سرعتی باور نکردنی منهدم شد و پس از دو روز فوت کردند و از آنجا که این بنده خدا زمینه شیمیایی در جبهه داشته کسی متوجه آلودگی نشد. بعد یکی دوماه نامهای مرگبار مجدد میآید و پس از بازکردن آن توسط اخوی علائم مسمومیت شدید آشکار شد و مجدد بقیها... و ...اصلا بهگونهای فرد از نظر عصبی مسموم میشود که حتی اختیار بستن پلک چشم را ندارد. چشمهای ایشان را شبها با چسب میبستند.» شایانفر پس از شش ماه مبارزه با بیماریهای شتابیافته با منشأ نامعلوم در ۲۹آبان ۱۳۹۵ درگذشت.
روایتگر تاریخ بدون تحریف سامی
در مورد فرجا... سلحشور همروند بیماری و درگذشت شباهتهای زیادی با نمونههای قبلی دارد. او سریال موفقی در مورد پیامبران سامی دارد و در آخرین تجربهاش پا در دایره ممنوعه روایت پیامبری حضرت موسی(ع) گذاشت. سینمای سلطه با مدیریت صهیونیستها دهههای متمادی است که قدرت سینما را در جعل و تحریف تاریخ به کار گرفته و حتی پا را فراتر گذاشته و با بهروز کردن محصولات خود به آنها جعلیات روزآمد سیاسی اضافه میکند. حالا در نقطه مقابل نگاهش با فردی مواجه شده که باوجود همه ندانمکاریهای سیستمی و دشواریهای مسیر در تولید روایت منطبق با اسناد تاریخی و دینی در مورد پیامبران سامی پافشاری میکند. تولید این آثار حتی با مخاطب محدود در وسعت منطقهای، مصادف است با باز شدن مشت تحریفگران. هرچند قدرت عرضه و تبلیغ در دست صهیونیستهاست اما اندک آگاهیبخشی میتواند سوار بر قدرت حقیقت برای آنها رسوایی بهپا کند. پس راحتترین راهحل حذف فیزیکی نویسنده و کارگردان چنین آثاری است. ضمن اینکه او فراتر از تولید اثر در پژوهش ادیان، رسانه دینی، جریانشناسی نفوذ و فساد ساختارمند در عرصه هنر صاحبنظر، فعال و تأثیرگذار بود. در این مورد ترور، حتی به حذف مرحوم سلحشور بسنده نشد و جمال شورجه که قرار بود پس از او راهش را در همان مسیر ادامه دهد نیز به شکل شگفتانگیزی رو به ضعف گذاشت و با سرعت در بستر افتاد. بهنحویکه توان و پای ادامه این مسیر را از دست داد.
حتی یک مستند اثر گذار برای اقدام به ترور کافی است
حبیبا... کاسهساز، دیگر تهیهکننده ایرانی است که مرگ او مشکوک به ترور بیولوژیک است. سوابق و فعالیتها و میزان اثرگذاری او در جریان فرهنگی دفاعمقدس و مقاومت اسلامی نیازی به اشاره ندارد. فعالیتی که درصدی از آن همچون تولید مستند ادواردو (مستندی که به چند زبان ترجمه شد و تأثیر جهانی داشت) میتواند یک فرد را به هدف ترور برای صهیونیستها و جریان سلطه بدل کند. فرضیه ترور بیولوژیک او هم آشکارا توسط قدیری ابیانه در مراسم تشییع کاسهساز مطرح شد اما نهتنها جدی گرفته نشد، بلکه پدافندی نیز برای همقطاران او بهکار گرفته نشد تا حداقل تلفات بیشتری به پیکره جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی وارد نشود.
ترور به جُرم کشیدن کاریکاتور
مستند و فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی که هیچ، نظام سلطه تحمل یک کاریکاتور را هم ندارد. شاخص کاریکاتوریستهای ترور شده توسط صهیونیستها ناجی العلی، هنرمند مبارز فلسطینی است که در دوره ترورهای آشکار به دلیل آنکه در مقابل صهیونیستها سرخم نکرد از پار درآمد و البته به اسطوره تبدیل شد. حالا در عصر حذف فیزیکی خاموش، بهنام بهرامی، کارتونیست ایرانی ضدهولوکاست در سال ۱۳۹۹ در سوئیس فوت شد.
بهنام بهرامی در مسابقه بینالمللی کارتون و کاریکاتور هولوکاست شرکت کرد و کاریکاتورش در رسانههای خارجی و بهویژه رسانههای صهیونیستی باعث واکنشهای زیادی شد. او برای ادامه تحصیل به سوئیس رفت. این هنرمند در شهر ژنو نمایشگاهی برپا کرد که آن را برهم زدند. مدتی بعد پلیس سوئیس این هنرمند ایرانی را دستگیر و او را بابت کاریکاتور هولوکاست توبیخ کرد. همان زمان وقتی از اداره پلیس بیرون آمد عدهای به او حمله کردند و لپتاپ و کیفش را دزدیدند. بهنام بهرامی پس از این اتفاق، شرایط ناامنی را تجربه کرد و درنهایت آبان ماه ۱۳۹۸ تصمیم به بازگشت به ایران گرفت و این موضوع را به خانوادهاش نیز اعلام کرد اما در بحبوحهای که اینترنت در ایران قطع بود، تلفن وی نیز خاموش شد و اوایل آذرماه همان سال پلیس سوئیس جسد او را کشف کرد. نکته اینجاست که وقتی گواهی فوت این هنرمند به دست خانوادهاش در ایران رسید، علت مرگ «نامعلوم» ذکر شده بود. دولت سوئیس اجازه خروج پیکر شهید بهرامی را نداده و او در ژنو به خاک سپرده است! نمایندگان کنسولگری ایران در ژنو اعلام کردند دولت سوئیس از ارائه هرگونه اطلاعات درباره مرگ و مکان وقوع مرگ این هنرمند ایرانی سرباز زده و حتی لوازم شخصی او را نیز تحویل ندادهاست.
غیر قابل ردیابی
بیژن نوباوه، خبرنگار و نماینده سابق مجلس شورای اسلامی دیگر فعال فرهنگی دیگر موردحمله بیوتروریسم است. در این مورد بدن او سمشناسی و دو نوع سم در بدنش شناسایی شد. طی ارزیابیهای صورتگرفته این سموم هنگام بیهوشی عمل جراحی در آمریکا وارد بدن او شده بود. به گفته نوباوه، حتی در زمان ریاست آیتا... هاشمی شاهرودی این مسأله از سوی قوه قضاییه مورد پیگیری قرار گرفت. او تأکید میکند چند روحانی هم پس از بازگشت از آمریکا در شرایط مشابه مبتلا شده و فوت کردند که موضوع بیوتروریسم در قبال آنها حکم میکند و پرونده آنها نیز در دستگاههای قضایی موجود است.
ترور فعال اقتصادی
علی دادمان، فعال اقتصادی دیگر فرد مورد ترور بیولوژیک است. او هم همچون نادر طالبزاده و ...قربانی آلودگی از طریق چمدان شخصی خود در خارج از کشور شد. سرطان پرشتابی که در کمترین زمان باعث فوت فرزند شهید دامان در تیرماه ۹۵ شد. غده ایجادشده در روده او موجب انسداد روده شد و بخشی از روده را سیاه کرده که دکترها مجبور شدند بخشی از آن را بریده و روده را خارج کنند. محتویات روده به داخل شکم ریخته بود که ایجاد عفونت کرد و عفونت وارد خون شد. از طرفی ضایعه ایجادشده در شکم، ریه را نیز درگیر کرد که سبب شد تنفس با دستگاه انجام شود. سلولهای سرطانی روده و معده و کبد و لگن و کلیه را به اشغال خود درآوردند که به خاطر جراحات و عمل جراحی وضعیت موجود امکان شیمیدرمانی دیگر وجود نداشت.
ترور آشکار و پنهان دانشمندان
سعید کاظمیآشتیانی، دانشمند عرصه سلولهای بنیادی دیگر قربانی ترور بیولوژیک است؛ دانشمند مؤمن و جهادگر، کانون امید و ابتکار و نوآوری و از رویشهای مبارکی که آینده درخشان علمی در کشور را نوید میداد ولی به ناگهان دچار عارضه قلبی و مرگ زودهنگام شد. از همان ابتدا نظریه ترور دکتر آشتیانی قوت گرفت ولی مانند موارد مشابه پرتعداد دیگر به نتیجه نرسید.
برگردیم به روایت چمدان آلوده
طالبزاده طی سفری، در هتلی در شهر نجف اقامت داشت. چمدان وی از میان صدها چمدان از انبار چمدانهای هتل برداشته و پنج روز بعد در کربلا در نیمهشب توسط افراد مسلح ناشناس به وی تحویل داده شد. اطلاعات لپتاپ او را برداشته، بررسیهای کامل را انجام داده و دستگاه را به ویروسهای رایانهای آلوده کرده بودند. طالبزاده از همان روز که چمدان را تحویل گرفت دچار بدحالی شد، طوری که بهسختی راه میرفت و سرفههای خونی شدید داشت. اگر ترور بیولوژیک را جدی میگرفتیم، اطلاعرسانی میکردیم و او از ابتدا با آگاهی گمان بر ترور میبرد و لباسهای داخل چمدان را نمیپوشید یا از چمدان استفاده نمیکرد و امروز همچنان استوار در گلوگاه تاریخ ایستاده بود و روشنگری میکرد. دشمن سالهاست به چرخه جدیدی از روشهای حذف اقدام کرده است.
جدی نگرفتن تهدیدات
صاحبنظران بیولوژی مولکولی، سالهاست که این حرفها را گفته و در جلسات مهم و استراتژیک کشور بارها این نوع تهدیدات را به مسئولان گوشزد کردهاند اما هشدارها جدی گرفته نمیشود هیچ، گاهی اوقات مورد تمسخر واقع میشود و با طرح این موارد گوینده را متهم به توهم توطئه میکنند. رهبر معظم انقلاب، بارها تأکید کردهاند: «دشمنی دشمن، سرسوزنی عوض نشده بلکه ابزارهایشان تغییر کرده است؛ در گذشته با اسلحه و امروز با ابزارهای دیگر دشمنی میکنند؛ آنها در پشت سنگر نشسته و افراد بزرگ ما را نشانه میگیرند.» مباد روزی از خواب بیدار شویم که به صورت هفتگی دهها نفر از افراد مهم و شاخص کشورمان ازدست بروند. نباید از این سرمایهها بگذریم، حتی بیشمار نخبهای که در جامعه زندگی عادی دارند و گاهی حتی خانواده دوستانشان اهمیت آنها را زیر سؤال میبرند، در رصد دقیق دشمنان این مرز و بوم قرار دارند و در اولین فرصت که شرایط فراهم باشد و هزینه کرد بر اهمیت هدف منطبق باشد، در دستور ترور قرار میگیرند. اگر لازم باشد هدف از طریق ترور فیزیکی حذف میشود حتی اگر ترور سردار قاسم سلیمانی و سردار محسن فخریزاده و شهدای هستهای برای دشمن هزینه سیاسی و جهانی داشته باشد یا در گامی هوشمندانه از طریق بیوتروریسم و تصادفات برساخته آنها حذف خواهندکرد.
با موضوعات جدی شوخی نکنیم
همچنان که روایت شد روایت بیوتروریسم علیه نیروهای مؤثر ایرانی امر تازهای نیست. در شرایط کنونی تنها راه جلوگیری از خطر، تشکیل کمیته ویژه برای این مسأله در شورای عالی امنیت ملی است که شاید بتواند با ایجاد چتر امنیتی گسترده از سرمایههای انسانی ایران اسلامی محافظت کند. وظیفه دیگر بر عهده جامعه هنری بهویژه هنرمندان همسوست که اگر از دستشان کاری برنمیآید، اصل ماجرا را به شوخی برگزار نکنند تا پروندههای موجود باز بماند و پژوهشگران از پرداختن به این موضوع احساس بیارزشی نکنند.
نظرات