به گزارش سینماپرس، آنچه در ادامه میخوانید حاصل ساعتی همصحبتی تسنیم با قاسم افشار است.
قاسم افشار در حال حاضر مشغول چه کاری است. کسی که روزگاری در قله شهرت و محبوبیت در عرصه موسیقی بوده، اکنون و پس از مدتی که از صحنه موسیقی دور بوده، چه میکند؟
الان که روبهروی شما نشستهام(میخندد) قله در زندگی من معنای خاصی میدهد؛ هر زمان که سلامت هستم، اطرافیانم که دوستشان دارم کنارم هستند. زمانی که دوستم دارند و دوست دارم آدمها را؛ برایم قله است. اتفاقاتی افتاد که مجبور شدم از فضای موسیقی فاصله بگیرم. از بازار موسیقی دور شدم. تا اینکه دوستانی که اطرافم بودند گفتند که باید کار کنی. قبل از کرونا چند آهنگ تولید کردیم و بعدش هم که به کرونا خوردیم و همه چیز متوقف شد.
بعد از کرونا فکرهای جدیدی به سرم آمد. الان چند آهنگِ آماده انتشار دارم و چند اثر هم در دست تولید دارم. اگر خدا بخواهد تلاش دارم که مقداری پررنگتر در عرصه موسیقی فعالیت کنم.
بحث این همیشه وجود دارد که شما را کنار گذاشتند یا شما خودتان کنار رفتید؛ این مسئله را برایمان توضیح دهید و اینکه چه شد که در این برهه زمانی تصمیم به بازگشتی دوباره به عرصه موسیقی گرفتید.
مهمترین دلیلش این است که من دیوانهوآر به خواندن علاقه دارم. روزی یکی از دوستانم از من سوال کرد که اگر به عقب برمیگشتی، این راه را انتخاب میکردی؟ گفتم که با چیزهایی که دیدهام حتما نه! مسائل و حاشیههایی که برایم به وجود آمد من را از این مسیر دور میکرد. اگر برمیگشتم به عقب هر کاری انتخاب میکردم بهتر از خوانندگی بود. لااقل بعد از سی سال بازنشسته میشدم.
وقتی موسیقی را شروع کردیم افکارمان، تولیداتمان و حمایتها جور دیگری بود. به یکباره به نقطهای رسیدیم که هر چه زور میزدیم، میدیدیم که نمیشود. مثلا با کسی درگیر میشوی و هر چه زور میزنی زورت به او نمیرسد؛ در این شرایط کنار میکشی. من هم خیلی زور زدم که کار کنم اما نشد.
وقتی پیروز ارجمند مدیر کل دفتر موسیقی بود، از من گله کرد که چرا نمیآیی اجرایی داشته باشی. گفت من تالار وحدت را در اختیار شما قرار میدهم و شما خواننده الف هستید برای ما. من هم همه کارها را کردم و خودِ آقای ارجمند مجوز را برایم صادر کرد. در همین مسیر، آقای ارجمند استعفا داد. بعد که ارجمند از مرکز موسیقی رفت، دیگر سالن را به من ندادند! این بیمهری است.
علت اینکه سالن را به شما ندادند چه بود؟
هیچ جوابی به من ندادند.
شما گروه را آماده اجرا کرده بودید؟
بله. همه چیز آماده بود.
برای همین کنسرت «خاطرهسازها» که با سه تن دیگر از دوستانِ خواننده برگزار کردیم، آقای محمد الهیاری بسیار از ما حمایت کرد. پیگیریهای ایشان نبود شاید تالار وحدت را در اختیار ما قرار نمیدادند. در همین مسیر اگر الهیاری عوض میشد، شاید این سالن را در اختیار ما قرار نمیدادند.
اگر قرار بود به جز خوانندگی کار دیگری بکنید، چه کاری انتخاب میکردید؟
میتوانستم رستوراندار خوبی باشم؛ چرا که آشپزی را خیلی دوست دارم.
در این زمانی که در عرصه موسیقی فعال نبودید، کارتان چه بود؟
در همین زمانی که فعال نبودم، فقط کنسرت برگزار نمیکردم؛ اما برنامههای ارگانی را در تهران و شهرستانها داشتم و دارم. اجراهایی که به صورت پلیبک برگزار میکردیم. من خوانندهای هستم که توانِ خواندنِ زنده دارم، اما کارها به صورت پلیبک به من پیشنهاد میشد. پذیرفتنِ این اتفاق هم از روی اجبار بود.
دوست داشتم کنسرت برگزار کنم، چرا که در کنسرت یک گروهِ چند نفری در کنارت قرار میگیرند و آنها هم امرار معاش میکنند.
شما را کنار گذاشتند یا کنار رفتید؟
نه! کنار نرفتم. من را کنار گذاشتند. کدام هنرمند را سراغ دارید که بگوید من کار نمیکنم. مگر اینکه هنرمند دیگر توانِ کار نداشته باشد.
در حال حاضر خوانندگانی که خارج نشین هستند، آنهایی که نوستالژی هستند، بیشتر میفروشند. برخی از این خوانندگان از هفتاد سالگی هم گذشتهاند، اما همچنان فعال هستند. من مگر دیوانه بودم که کنار بکشم.
شما الان چند ساله هستید؟
من 59 ساله هستم. خوانندگی به نظرم سن ندارد. تام جونز سنِ بالایی دارد و با همین سن اجراهای باشکوهی دارد. خواننده زمانی باید کنار برود که دیگر نتواند بخواند. من سرحال هستم و میتوانم بخوانم.
من نوک پیکان بودم؛ به اتفاق دیگر خوانندگانِ زمان ما از جاده صافکنهای موسیقی پاپ بودیم. این مسیر را ما هموار کردیم بعد به خودمان بیمهری کردند. همه سختیها را ما به جان خریدیم!
کمی از این سختیها برایمان بگویید. سالهای پس از انقلاب است و موسیقی پاپ به طور کامل تعطیل شده و حالا با آمدن شما موسیقی پاپ میخواهد بار دیگر کارش را آغاز کند. حتما کار دشواری بوده و دشواریهای بسیاری در مسیرتان بوده است.
زمانی که خواننده شدم، از 15 سال قبلش میخواندم. از سال 1364 میخواندم. در آن زمان من تست صدا دادم؛ پیش آقای بابک بیات رفتم و تست دادم و یازده ماه طول کشید که جوابِ تست را بدهند.
بعد از یازده ماه رفتم و گفتند که خوبی، برو، آهنگی به من ندادند که بخوانم. منتظر ماندم تا آهنگِ «وقف پرندهها» را به من دادند. آن زمان ورود به خوانندگی بسیار سخت بود. «وقف پرندهها» را خواندم و بعد دیگر کارم شروع شد. آن زمان آهنگهای 6 و هشت اصلا مُد نبود. نوع پوشش ما بسیار حساس بود؛ یقه بالاییِ پیراهن ما همیشه باید بسته میبود.
هر چیزی را روی صحنه نمیتوانستیم بگوییم. مردم اگر دست میزدند نمیتوانستیم با مردم همراهی کنیم. من کاغذهایی دارم که دستنوشته هستند و روی آن نوشته که «بگو مردم دست نزنن.» مگر میشود به مخاطب بگوییم دست نزنید!
یادم هست که در ساری کنسرتی در سالن شهید رسول حسینی برگزار کردیم. سالن کُشتی بود که حدود 5 هزار نفر ظرفیت داشت. برای شب دوم امنیت آنجا را نتوانستند فراهم کنند. شب اول اجرا شد. شب دوم هنگام اجرای بخش دوم به ما گفتند که نمیتوانید اجرا را ادامه دهید. عدهای آمده بودند که جو را به هم بریزند.
الان در هر 100 کنسرت شاید یک بار این اتفاق رخ دهد.
چند بار کنسرتتان اینگونه لغو شد؟
یک بار در ساری این اتفاق افتاد. یک بار هم در کاخ سعدآباد همین اتفاق رخ داد. در اجرای سعدآباد یادم هست که حدود 300 نفر موتوری آمده بودند.
اجرای سعدآباد چه سالی بود؟
سال 1382 یا 83 بود. همه مجوزها را گرفته بودیم و با اماکن هماهنگ شده بود و همه کارهای قانونی را انجام داده بودیم. مثل این است که الان ما در تالار وحدت اجرا داشته باشیم و چنین اتفاقی رخ دهد. همین چند وقت پیش برای یکی از گروهها در تالار وحدت این اتفاق افتاد.
اجرای گروه لیان بود که شکر خدا اجرا لغو نشد و اجرا روال عادیاش را ادامه داد.
این اتفاقات خیلی به هنرمند فشار میآورد. با چه انرژی هنرمند میخواهد روی صحنه برود.
در چه شهرهایی بیشتر اجرا داشتید. آن زمان هم کنسرتها به صورت بلیتفروشی بود یا به شکل ارگانی برگزار میشد؟
آن زمان بیشتر اجراها، تقریبا 80 درصد برنامهها ارگانی بود. چون موسیقی تازه در حال رشد بود. ارگانهای مختلف در شهرهای مختلف برنامه میگذاشتند و بلیتفروشی نداشت و مخاطبان به صورت رایگان میآمدند و اجرا را میدیدند.
فقط بیست درصد اجراها به صورت کنسرتِ بلیتفروشی بود.
در تهران بیشتر اجراها در کدام سالن بود؟
زمانی که شروع کردیم، برج میلاد اصلا نبود. عمده برنامهها در تالار فرهنگ(سالنی که کنار تالار وحدت است) نمایشگاه میلاد و فضای باز کاخ سعدآباد بود.
در شهرستانها هم کنسرت با بلیتفروشی برگزار میکردیم.
قیمت بلیتها آن زمان چقدر بود؟
قیمت بلیتها 5 هزار تومان بود. این مربوط به اواخر دهه هشتاد بود. قیمت سالن هم بسیار ارزان بود. دستمزد نوازندگانِ درجه یک نفری 60 هزار تومان بود برای هر اجرا. الان نوازنده خوب حداقل برای هر اجرا 4 میلیون تومان دستمزد میگیرد. اعضای گروه من 6 نفر بودند و دستمزدشان برای هر اجرا حدود 400 تومان بود.
الان قیمت بلیت تا 800 هزار تومان هم رفته است. یعنی بیش از 100 برابر شده است. کنسرتی که اخیرا در تالار وحدت برگزار کردید قیمت بلیتها را چقدر تعیین کردید.
از 170 هزار تومان شروع و تا 500 هزار تومان بود.
قاسم افشار در کنار مهدی مقدم، چنگیز حبیبیان و حمید غلامعلی در کنسرت پاییزِ 1402 در تالار وحدت
این کنسرت با استقبال علاقهمندان به موسیقی مواجه شد
آهنگ «وقف پرندهها» در زمان خودش به قول امروزیها مگاهیت شد. کم بودند کسانی که در آن زمان این آهنگ را نشنیده باشند؟ داستان شکلگیری این آهنگ چه بود؟
زندهیاد استاد شیرازی که شاعر این اثر بود، از واحد موسیقی صدا و سیما با من تماس گرفتند که بیایید و این آهنگ را اجرا کنید. کار را شنیدم. تنظیمش از بهروز صفاریان و آهنگسازش اکبر آزاد بود. این اولین آهنگ رسمی بود که من در سال 1376 خواندم. خیلی هم ذوقزده بودم.
یادم هست آن زمان هر آهنگی که تولید میشد در شورا مجوز میگرفت تا پخش شود. آقای علی معلم رئیس مرکز و فریدون شهبازیان کارها را میشنیدند و نظر میدادند. «وقف پرندهها» همان روزی که ضبط شد، تایید شد و رفت برای پخش.
با یکی از دوستانم در سرچشمه بودم. رفته بودم میوه فروشی. از یکی از این رادیوهای قدیمی صدایی آشنا پخش میشد. به صاحب آنجا گفتم صدا را زیاد کنید؛ دیدم بله، صدای من است. با ذوق به آنها گفتم که این آهنگ را من خواندهام.
یادم هست وقتی به منزل آمدم، در حدود دو ساعت، حدود یازده بار از تلویزیون پخش شد. از رادیو و از تلویزیون بارها و بارها پخش شد. این اثر در میان 100 آهنگ برتر پس از انقلاب قرار گرفته است.
از نظر کیفی یا از نظر میزان شنیده شدن؟
جزء 100 اثر برتر شناخته شده است.
این ردهبندی را کجا انجام داده است؟
این ردهبندی را در چند جای رسمی دیدم که آمار گرفتهاند و این اثر جزء 100 اثر برتر پس از انقلاب قرار گرفته است.
در میان آثاری که خواندید، کدامشان مانند همین «وقف پرندهها» شنیده شد؟
تقریبا 140 قطعه خواندم. اولین آلبومی که منتشر کردم «خواب خیس گریهها» به آهنگسازی و ترانهسرایی اکبر آزاد بود. تنظیم این آلبوم را هم مرحوم آندره آرزومانیان انجام داده بود که خیلی مورد استقبال قرار گرفت و فروش بسیار بالایی داشت.
از میزان فروش این آلبوم اطلاعی دارید؟
فروش بسیار بالا بود. آن زمان آلبومها در قالب کاست منتشر میشد. آلبوم «خواب خیس گریهها» بالای 500 تا 600 هزار کاست فروخت.
درآمدش برایتان خوب بود؟
ما قرارداد با شرکت داشتیم و از میزان فروش چیزی به ما نمیرسید.
با کدام شرکت قرارداد داشتید؟
با شرکت «پیغام سحر» قرارداد همکاری پنج ساله داشتم. چندتا تیتراژ خواندم که خیلی آن هم شنیده شد. یکی از این تیتراژها مربوط به سریال «فردا دیر است» از حسن فتحی بود. این تیتراژ هم خیلی شنیده شد.
همین اثر «خلیج فارس» که سال 1380 خواندم هم خیلی محبوب شد. آن زمان بحثِ حساسیتهای خلیج فارس نبود، ولی من دوست داشتم که این کار را بخوانم.
90 درصد کارهایی که خواندم را دوست دارم. شاید 10 درصدشان را دوست نداشته باشم که آن هم سفارشی بود و چون نیاز داشتم میخواندم.
قاسم افشار در اجرای پاییزِ 1402 در تالار وحدت
الان اگر برگردید عقب، این 10 درصدی که دوست ندارید را میخوانید؟
نه. حدود 12 قطعه از کل آثاری که خواندم.
من خواننده هستم. الان اگر برگردم عقب این 12 قطعه را نمیخواندم.
فضای موسیقی پاپ به چه سمتی میرفت که شما آرام آرام کنار گذاشته شدید؟
اوایل دهه هشتاد، یکی از دوستان به من میگفت که جایی بودم و دیدم که چند اسم روی کاغذ نوشته شده است و یکی از آنها اسمِ تو بود. آنجا میگفتند که اینها دیگر بسشان است.
گاهی سلیقهای است. عادل فردوسیپور چرا کنار رفت؟ فردوسیپور با آن برنامه عالی که من خودم عاشق او بودم.
اهل فوتبال هستید پس؟
بله. فوتبال خارجی البته.
پرسپولیسی هستید و آهنگی هم برای پرسپولیس خواندهاید!
برای پرسپولیس خواندم. سال 1378 آلبومی با نامِ «قرمزته» خواندم که یکی از آهنگهایش همین «قرمزته» بود و رنگِ جلد آلبوم هم قرمز بود. هفت سال پیش زمانی که آقای رویانیان مدیرعامل پرسپولیس بود، آهنگی برای پرسپولیس به من سفارش دادند. چون قبلا آلبومِ «قرمزته» را منتشر کرده بودم، پذیرفتم که این آهنگ را هم بخوانم. قرارداد امضا نکردیم و قرار بود آهنگ را بخوانیم و بعد هزینهها را از باشگاه بگیریم.
اثر را خواندیم و پول ما را هم ندادند. چند بار هم باشگاه رفتم و توضیحدادم برای مدیران جدید، اما در نهایت هزینهای پرداخت نشد. الان هم آهنگ آماده است و پخش نشده است. آن زمان قرار بود 50 میلیون تومان به ما بدهند.
چرا قرارداد نبستید؟
زمانی که آقای رویانیان در راهنمایی رانندگی بود، به سفارش ایشان کاری انجام داده بودم و پول را هم پرداخت کرده بودند. وقتی هم در پرسپولیس بود و سفارش این آهنگ را داد، من هم پذیرفتم و خیالم راحت بود که هزینهها را پرداخت میکنند.
هشت سال پیش، 50 میلیون تومان ارزش زیادی داشت. ندادند.
خودشان میدانند که سفارشی از سوی باشگاه بوده و من این آهنگ را خواندهام.
یعنی طرفدار پرسپولیس نیستید؟
طرفدارش هستم. اما وقتی پولم را نمیدهند!
الان آقای یحیی گلمحمدی که سال گذشته سهگانه را برای پرسپولیس به دست آورد، به مشکل مالی خورده و بخشی از مبالغ پاداشتها و قرارداد سرمربی و بازیکنان پرداخت نشده است. امیدوارم مسئولان کنونی پرسپولیس هزینههای ساخت این قطعه را به شما پرداخت کنند.
بین تیمهای خارجی طرفدار کدام تیم هستید؟
طرفدار یونتوس هستم. پسرم طرفدار یونتوس است.
چند فرزند دارید؟
یک پسر که 21 ساله است.
پسرتان میخواند؟
بله. امسال قرار است اولین قطعهاش را منتشر کند. فوقالعاده صدای خوبی دارد. بسیار ژوست و داینامیک میخواند. نوازنده پیانو هم هست. صدایش هم هیچ ربطی به صدای هیچ خوانندهای ندارد.
خودتان هم پیانو مینوازید؟
بله.
اسم پسرتان چیست؟
فرنود.
یعنی منتظر باشیم که فرنود افشار به زودی وارد عرصه موسیقی پاپ شود؟
بله.
امروز در جایی هستیم که شما بازگشت دوبارهای به عرصه موسیقی داشتهاید و همین چند روز پیش در تالار وحدت کنسرتی را اجرا کردید. انگیزه بازگشت شما به عرصه موسیقی چه بود؟
حدود دو سه سال پیش پیشنهادی از سوی سجاد عزیزیآرام مطرح شد و بالاخره امسال عملی شد. چهار خواننده همنسل شدیم و این اجرا را رقم زدیم. الان در حال حاضر امکانپذیر نیست که چهار خواننده کنار هم قرار بگیرند و همزمان روی صحنه بروند. این گروه با همین ترکیبِ چهار نفره حفظ میشود و قرار است در تهران و شهرستانها اجراهای دیگری هم داشته باشیم.
خودم هم برنامه دارم که کنسرتی مستقل در تهران داشته باشم.
در زمان شما درآمد مالی خوانندگان بیشتر بود یا در دوران کنونی؟
در زمان ما دستمزد من با ارکستر بین یک میلیون و 200 هزار تومان تا یک میلیون و 500 هزار تومان بود. در هر اجرا حدود هشتصد یا نهصد هزار تومان دستمزد من بود. البته که این رقم در آن زمان ارزش خودش را داشت، اما با درآمدهای امروزِ خوانندگان قابل قیاس نیست. الان یک بلیت 800 هزار تومان است!
عددها فرق میکند اما خب، آن زمان ارزش پول هم بسیار بالاتر از امروز بود. الان یک شب کنسرت که دو سانس اجرا باشد، حدود یک و نیم تا دو میلیارد فروش دارد، در نهایت عددی حدود یک میلیارد تومانش سود است. اما همه این پول به خواننده نمیرسد و تنها درصدی از این سود به خواننده میرسد.
در مجموع همان درصدی که به خواننده میرسد هم عدد بدی نیست.
امیدواریم درآمدشان بیشتر هم بشود، اما قیمت بلیت را دیگر بیش از این افزایش ندهند. شما کنسرت داشته باشید، قیمت بلیت را چقدر در نظر میگیرید؟
شما اگر اسپانسر قوی داشته باشید که دغدغه فرهنگی داشته باشد، میتوانید قیمت بلیتها را طور در نظر بگیرید که خیلیها بتوانند بیایند و اجرا را ببینند. خیلیها دوست دارند کنسرت بیایند، اما چنین هزینههایی را نمیتوانند تامین کنند. شاید برخی در این فشار اقتصادی بلیتِ 170 هزار تومانی را هم نمیتوانند تهیه کنند.
خیلی دوست دارم اگر کنسرت تکی بگذارم و اگر دستمان باز باشد، دلم میخواهد رنج قیمتی بگذاریم که اگر کسی وُسعش محدود است هم بتواند بیاید.
همچنان مخاطبان خودتان را دهه شصتی میدانید؟
الان کنسرتِ خوانندگانِ قدیمی در خارج از کشور را که بررسی کنید، از همه نسلها مخاطب دارند. مخاطبان آنها همه از دهه شصت نیستند. برای ما هم همینطور است و در میان مخاطبانمان از نسلهای جدید؛ دهه هفتاد و هشتاد و حتی نود هم مخاطبانی داریم.
امیدوارم کسانی که این گفتوگو را میبینند، خاطرهها و نوستالژیهایی که با قاسم افشار داشتهاند برایشان زنده شده باشد و البته کسانی که از نسلهای جدید هستند هم با خوانندهای که در دهه هفتاد و هشتاد از معروفترینها و بهترینها بوده آشنا شده باشند.
ارسال نظر