محمدرضا مهدویپور/ امسال در شرایطی به «جمعه پایانی از ماه مبارک رمضان» رسیدیم که جهان نظارهگر یک تراژدی بزرگ و تاریخی است. یک تراژدی دردناک که با گذشت بیش از ۱۸۰ روز همچنان در حال اکستنشن میباشد و هر روز ابعاد جدیدی از جنایت و درنده خویی جحودهای* شیطان صفت را باز نموده و در معرض دید افکار عمومی و جهانیان میگذارد. فاجعهای بینظیر در طول تاریخ بشریت که باریکه ۳۶۰ کیلومتر مربعی «غزه» را در کانون جغرافیای جهانی قرار داده و با ایجاد یک «قطببندی» هوشمندانه توانست جهان و جهانیان را به دو دسته «مستکبرین» و «مستضعفین» تفکیک و دستهبندی نماید و در این راستا میتوان به مرور چند نکته پرداخت:
۱/ شاید آن هنگام که «امام خمینی» در ۱۶ مرداد ۱۳۵۸ هجریشمسی با صدور پیام تاریخی خود جمیع مسلمانان جهان را دعوت فرمودند تا «آخرین جمعه ماه مبارک رمضان» را که از ایام قدر است و میتواند تعیینکننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد را به عنوان «روز قدس» برگزیده و طی مراسمی همبستگی بینالمللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان را به جهانیان اعلام نمایند و ...؛ کمتر کسی تصور میکرد که این اقدام مقدمهای برای تحقق فرمان محو اسرائیل از صحنه روزگار است؛ مقدمهای که آنچنان بیداری گستردهای در جهان ایجاد خواهد نمود که کمتر از هشت سال بعد و در ۱۸ آذر ۱۳۶۶ هجریشمسی، رژیم صهیونیستی را با «انقلاب سنگ» مواجه سازد و «انتفاضه فلسطین» را از آنچنان رونق برخوردار سازد که ایشان حالا با اتکا به پشتوانه معنوی آن بتوانند۱۸۰ روز در برابر ارتش کاملا مجهز و با امکانات فوق پیشرفته «رژیم صهیونیستی» این چنین بایستند و «طوفان الاقصی» را خلق نمایند.
۲/ وضعیت امروز «غزه» و در کل ماجرای «فلسطین» از یک سو به منشاء و عامل «وحدت» میان تمامی مسلمانان از «اهل سنت» تا «شیعیان» مبدل شده و از سوی دیگر توانسته یک «قطببندی» و تفکیک تاریخی را بر پیکره «جهان اسلام» به نمایش بگذارد. «قطببندی» آشکاری که نه تنها تمایز میان مُدل سیاستورزی و سبک «حاکمیت سنی» و «حاکمیت شیعی» را در معرض دید مسلمانان قرار داد و ماهیت «اسلام آمریکایی» را شفاف نمود؛ بلکه توانست اصالت مسیر «ثقلین» و مُدل حکمرانی «اسلام ناب» را بر مدارد «کتاب الله» و «عترتی» به اثبات رسانده و فقدان کارآمدی حاکمان سُنی «جمهوری عربی مصر» و «پادشاهی عربستان سعودی» و «جمهوری ترکیه» و «پادشاهی اردن هاشمی» و ... و تشکلاتی همچون «الازهر» و ... را به نمایش گذاشته و نشان دهد که تنها مُدل حکمرانی بر اساس «مکتب امامت» است که در جهان اسلام پویا است و ۲ میلیون ۲۰۰ زن و مرد مسلمان و محاصره شده در «غزه» تنها میتوانند بر حمایتهای عملی و علنی «حاکمیت شیعی جمهوری اسلامی» و «حاکمیت شیعی انصار الله یمن» و «حاکمیت شیعی عراق» و «حاکمیت علوی سوریه» و «حاکمیت شیعی حزب الله لبنان» و ... حساب نمایند و ...
۳/ شاید برای تولید یک شاهکار هنری لازم باشد که سالها وقت و انرژی مادی و معنوی صرف شود! اما باید توجه داشت که ۱۸۰ روز قطعا زمانی کافی برای تولید عموم آثار هنری در رشتههای مختلف است. زمانی نسبتا کافی که بالاخص در عرصه مستندسازی میتواند منتج به خلق و حتی تولید آثار شاخص و ماندگاری گردد و ...؛ اما مع الاسف بیبرنامگی و عدم اولویت در «مستندسازی از جنایات رژیم صهیونیستی» موجب شده تا نه تنها عملا هیچ مستندی از «۶ ماه جنایت در غزه» تولید نشود؛ بلکه حتی در عرصه تولید «مستندهای خبری» نیز آنچنان ضعیف ظاهر شود که «رسانه ملی» مجبور به نمایش تصاویر استخراج شده از مستندهای خبری «شبکه الجزیره» و «شبکه راشاتودی» و «بیبیسی ورلد نیوز» و ... باشد و «شبکه مستند» نیز در این ایام به سراغ تطهیر چهرههای سیاسی معلومآلحال و یا نمایش مستندهای بحث برانگیزی نظیر «بعد از شروین» برود و ...
۴/ قتل بیش از ۱۴ هزار و ۵۰۰ کودک مسلمان فلسطینی در یک بازه زمانی ۱۸۰ روزه را میتوان به عنوان بزرگترین تراژدی مستند در طول تاریخ بشریت قلمداد نمود. فاجعهای بینظیر که حتی «فرعون» هم مرتکب آن نشده بود! فاجعهای که قطعا روح لطیف هر هنرمندی را در هر رشته و عرصهای برمیانگیزاند و میتواند منتج به خلق و تولید انبوهی از آثار هنری گردد. اما معالاسف عدم مدیریت مناسب و تخصیص امکانات و ایجاد ظرفیت لازم برای برونداد این حس هنری موجب شده تا فضای فرهنگی و هنری کشور شاهد حداقل تولیداتی در این زمینه نباشد و آنچنان فقری بر عرصه رسانهای کشور حاکم شود که حتی «رسانه ملی» نیز مجبور به ترجمه و زیرنویس ترانههای تولید شده توسط رپرهای جوان غیر ایرانی گردد و ...
۵/ ۴۵ سال است که از حاکمیت «جمهوری اسلامی ایران» میگذرد و قطعا این زمان زیادی است برای آنکه مجموعه دولتی شاخصی همچون «مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی» بتواند فهرستی بلندبالا از تولیدات خود را با موضوع «فلسطین» و آرمان «آزادی قدس شریف» عرضه نمایند. مجموعهای که رسما از سال ۱۳۶۳ هجریشمسی و با عنوان «مرکز سینمای تجربی و نیمهحرفهای» فعالیت خود را در ذیل «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» آغاز نمود و با وجود برخورداری از بودجههای سالانه دولتی، معالاسف امروزه لیست برخورداری را با چنین موضوعی در پیشینه تولیدات خود ندارد!
۶/ اتمسفر ۳ هزار جنایت روایت شده و به ثبت رسیده توسط «رژیم صهیونیستی» و باردراماتیک قتل عام ۴۰ هزار فلسطینی غیر نظامی آن هم تنها در طی ۶ ماه اخیر را میتوان به عنوان موقعیتی بکر و غیرقابل تکرار برای به جنب و جوش آوردن علاقمندان به سینما و بالاخص فیلمسازی قلمداد نمود و در این بین شاید «انجمن سینمای جوانان ایران» مشخصترین و مستعدترین بستر برای برونریز این ذوق هنرمندانه باشد. مجموعهای در ذیل «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» که نه تنها از هیچ کارنامه موجه و تولید قابل قبولی با موضوع «فلسطین» و آرمان «آزادی قدس شریف» در طی ۴۵ سال گذشته برخوردار نیست؛ بلکه حالا با گذشت ۱۸۰ روز از «طوفان الاقصی» و با وجود برخورداری از ۱۸۰ میلیارد تومان بودجه مصوب در سال ۱۴۰۲ هجریشمسی همچنان نتوانسته حتی تولید یک عنوان «فیلم کوتاه» با این موضوع را رسانهای کند!
۷/ ضعف بُنیه «بازنمایی رسانهای جنایات رژیم صهیونیستی در غزه» و «حمایت فرهنگی از طوفان الاقصی» نه تنها در عموم «جشنوارههای سینمایی» متکثر و مدعی بینالمللی همچون «هفدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت» و «چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران» و «سیزدهمین جشنواره بینالمللی پویانمایی تهران» و ... ظهوری چشمگیر یافت؛ بلکه این آفت حتی در مجموع «جشنوارههای مختلف هنری فجر» نیز قابل مشاهده بود و در این میان اصلیترین شاهد مثال این مهم را میتوان در مرور وضعیت «چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر» در واقعیت مشاهده نمود. وضعیتی اسفناک که نه تنها منجر به عدم زایش هیچ حرف و سخن ماندگار رسانهآی و فراگیری در طول برگزاری این «جشنواره» با گرید و عنوان «بینالمللی» نشد؛ بلکه به واسطه تهی بودن آثار ملی و بینالملل از حداقل ارتباطی نسبت به «آرمان فلسطین» و با نادیدهانگاری و فقدان حضور اسمی در عموم بخشهای مختلف این رویداد همراه گردید و به حواشی غیر برجسته اختتامیه و افتتاحیه بسنده شد. حواشی کم رمقی که البته در بولتنهای درونسازمانی برجستهسازی گردید و ...
۸/ بار روانی مرور فجایع صورت گرفته در ۶ ماه اخیر میتواند سازهای هر ارکستری را کوک کند و سمفونیهای ویژهای را خلق نماید. اما معالاسف عدم دقت و جایابی مدیران مناسب در عرصه موسیقی کشور و نشاندن افراد تکنیکی بر مصادر استراتژیک موجب شده تا عملا هیچ صدایی در «حمایت از مردم مظلوم فلسطین» از «تالارهای موسیقی» سراسر کشور به گوش نرسد و کنسرتهای نوروزی همچنان در تسخیر شعرهای بندتُنبانی و موسیقیهای شش و هشتی و ... باشد و تمام دغدغه مدیریت فرهنگی کشور اجرای سلامت یک خواننده با گروه نوازندگان زن خود در اصفهان شود و مدیریت رسمی موسیقی تا به آنجا پیش رود که «کنسرت ارکستر سمفونیک صدا و سیما» با اسم «حمایت از غزه» به سراغ اجرای صدباره «هزار دستان» و «رقص دایره» و ... در «سی و نهمین جشنواره بین المللی موسیقی فجر» برود و در یک اقدام فکاهی و کاملا طنز، یکی از مجریان ضعیف صدا و سیما را به خواننده «خوشه چین» مبدل سازد و ...
۹/ همه دنیا میداند که «جمهوری اسلامی ایران» اصلیترین دولت «حامی مردم مظلوم غزه» بوده و تنها کشوری است که در طول ۱۸۰ روز گذشته بیش از ۲۵ فرمانده نظامی خود را به صورت رسمی و در مواجهه با «رژیم صهیونیستی» از دست داده است. اما این همه متاسفانه از کمتر برونداد بصری در فضای نمادین و رسانهای شهری و در استانهای مختلف برخوردار است. این در حای است که تغییر شیوه نگارگری دیوارنگارهای شهری و تبدیل این فضاهای مهم رسانهای به عرصهای برای رقابت تمامی هنرمندان متعهد و خوش ذوق تجسمی و خروج «بخش فرهنگی و هنری شهرداریها» از شیوه کنتوراتدهی آن هم بعضا با رویکرد مبتذل فاکتورسازی و ... و بجای آن حمایت مالی مناسب از اجرای طرح تمامی هنرمندان و طرحهای برگزیده «شورای مجسمه و یادمان» را میتوان سادهترین اقدام شهرداریها در تمام شهرها و بالاخص کلان شهرهایی دانست که حالا چند سالی است دیوارنگارهایشان به تسخیر طیفی از وابستگاه سببی و نسبی به «سازمان هنری و رسانهای اوج» و مجموعهای تحت امر آن با عنوان «خانه طراحان» درآمده و آثار ضعیف و پُرهزینه ایشان از حداقل ضریب لازم رسانهای تُهی شده است.
۱۰/ سوء استفاده از انگ و اتهام «شعار زدگی» را میتوان به عنوان یکی از شگردهای کارآمد «جریان نفوذ فرهنگی» برای توجیه مدیران و عدم حمایت از تولیدات «سینمای استراتژیک» و با موضوع «فلسطین» و آرمان «آزادی قدس شریف» قلمداد نمود. جریانی که عموما در رده مدیریتهای میانی و در ساختارهای تصمیمسازی جا خوش نموده و تصمیمگیران را به لطایفالحیل گوناگون از حمایت منطقی و اصولی نسبت به تولید آثار فاخر منصرف میسازند. البته باید توجه داشت که شناخت عوامل وابسته به این جریان و تفکیک ایشان از طیف مدیران میانی دغدغهمندی که بر ضرورت تعریف داستانهای جذاب تاکید دارند و تمرکز بر تولید فیلمنامههای قدرتمند و با حداقل باگ و خلأ داستانی و ... را یک ضرورت غیر قابل انکار از برای تولیدات «سینمای استراتژیک» میدانند و ... از جمله پیچیدگیهای عرصه مدیریت فرهنگی در کشور است.
۱۱/ پُرواضح است که «شعار زدگی» و تولید «فیلمنامه بدون غلط» دو موضوع متفاوت از یکدیگر است. در این میان اصلیترین کارکرد «سینمای استراتژیک» را میتوان در تولید «شعار» و شرح و تبیین آن قلمداد نمود. از این منظر نه تنها هیچ عقل سلیمی «صنعت-هنر-رسانه سینما» را محدود به خاطرهگوییهای عاشقانه و سرک کشیدن در زندگی خصوصی کارآکترها و لودگی و جوک گویی در لوکیشنهای محدود و ... نمیکند؛ بلکه سوای نظر از طیف گسترده «سینماگران متفکر» و «مخاطبان انتلکتوئل» حاضر در پیکره هر جامعهای؛ اصلیترین کارکرد «فیلمسازی» برای تودههای مختلف مردم و طبقات مختلف اجتماعی را میتواند در تولید «شعار» قلمداد نمود. این در حالی است که اساسا «تولید شعار» را میتوان به عنوان یکی از وظایف قطعی و حتمی «سینمای استراتژیک» در تمامی جوامع دانست. زیرا «شعار» هم «حرف» است و هم «عمل» ! از این جهت «سینمای استراتژیک» مجالی برای تولید «شعاری» است که به واسطه «نور» و «صدا» و «حرکت» گفته میشود. زیرا اساس «صنعت-هنر-رسانه سینما» بر «حرف» است، برای خاطر اینکه یا حول تبیین یک «کلمه» است و مضمون مهمّی دارد و یا حول تبیین یک «جمله» است و نشاندهندهی یک مجموعهی مضمون و محتوا است و از سوی دیکر «عمل» است، برای خاطر اینکه برانگیزاننده است؛ شعارها انسانها را در صحنه میآورند، اینها را بسیج میکنند، جهت میدهند؛ پس از این حیث تولید یک اثر در قالب «سینمای استراتژیک» مقدمه «عمل» است و ...؛ اما متاسفانه ۴۵ سال فعالیت آکادمیک و حضور موثر جریان نفوذ فرهنگی در برخی شوراهای اقماری و مدیریتهای میانی و ... موجب شده تا ذهنیتی در میان طیف گستردهای از اهالی فیلمسازی و بسیاری از مدیران ساده دل و ارشد فرهنگی و بهویژه سینمایی و تلویزیونی کشورمان به وجود آید و ایشان به این باور برسند که نام بردن از «فلسطین» و آرمان «آزادی قدس شریف» و ... به خودی خود نوعی «شعار زدگی» است و موجب «مخاطبگریزی» میشود و ...؛ این در حالی است که همین ایشان در برابر شخصیتهای صهیونیستی همچون «رومن پولانسکی» و «استیون اسپیلبرگ» و ... سر تعظیم فرو آورده و آثار به شدت شعار زدهای همچون فیلم سینمایی «پیانیست» و فیلم سینمایی «فهرست شیندلر» و ... را میستایند و ...
۱۲/ مساله «تقابل استراتژیک جمهوری اسلامی» با صهیونیستها مسالهای محدود به زمان و مکانی خاصی نیست. پس میتوان حتی با کمی تعهد و مقداری تخصص، موضوع «فلسطین» و آرمان «آزادی قدس شریف» را با کمترین هزینه ممکن در بسیاری از فیلمها و سریالهای تولید شده در سینما و تلویزیون گنجاند. پس باید همچنان امیدوار بود تا در آینده نزدیک و در پرتو تغییرات صورت گرفته در سه سال حضور «دولت سیزدهم» و همچنین تغییرات پیش رو به واسطه حضور «مجلس دوازدهم» تحولاتی اساسی در عرصه مدیرت فرهنگی کشور صورت پذیرد و فضای فرهنگی کشور برای برونداد مناسب ذوق و استعداد طیف گستردهای از هنرمندان جوان حزباللّهی، جهشی ویژه در تولیدات رسانهای پیدا شده و به صورت مشخص «تقابل با جحودهای صهیونیست» در تولیدات فیلم و سریال از ظهوری عینی برخوردار گردد و در مجموع تحولی جدی به منظور ثبت و ضبط میراث «مقاومت مستضعیف در برابر مستکبرین» در عرصه تولیدات فرهنگی صورت پذیرد. انشاءالله
*پ.ن: واژه «جحود» واژهای قرآنی است که در لغت به معنی انکار کردن با علم و دانش و دانستن است و از این جهت که یهودیان معاند پیامبر عظیم الشان اسلام با وجود علم و دانستن مرتبت و جایگاه نبوت آن حضرت، اقدام به انکار حق نموده و در برابر آن حضرت عداوت به خرج دادند؛ پس آنها را عموما با لفظ «جحود» مورد خطاب قرار میدادند. اما در سدههای اخیر و بالاخص به سبب گسترش نفوذ «جحودها» در تنظیم لغت نامههای فارسی، نگارش این واژه برای اطلاق به ایشان تغییر داده شد و به صورت «جهود» درآمد تا دیگر معنی عنود بودن ندهد و این جماعت به عنوان موجوداتی کوشنده و جهد کننده در تصور عمومی جامعه مطرح شوند.
ارسال نظر