محمدرضا مهدویپور/ روز گذشته و در آستانه «هفتهی دولت» بود که «امام خامنهای» در یک سنت هر ساله و به مناسبت فرا رسیدن «هفته دولت» ، برای نخستینبار با مجموعه اعضای «کابینه دولت چهاردهم» دیدار نموده و به طرح نکات مهمی درباره حکمرانی کشور پرداختند که قطعا فهم و بررسی همه آن مجالی مختص به خود را طلب میکند و در این فرصت تنها به مرور چند نکته در باب «حکمرانی فرهنگی کشور» با توجه به فرمایشات معظمله در این دیدار میپردازیم:
۱/ «امام خامنهای» در این دیدار به صراحت فرمودند «آقای رئیسجمهور برای انتخاب وزیرانی که باید با ایشان همکاری کنند با بنده هم مشورت کردند و من تعدادی از افرادی که میشناختم یا صلاحیّت آنها از طرق مورد وثوق به ما رسیده بود، اینها را تأیید کردم، بعضیها را هم تأکید کردم؛ تعداد بیشتری را هم نمیشناختم، گفتم نظری نسبت به آنها ندارم و ...»؛ فرمایشی که مبتنی بر آن میتوان به این جمعبندی رسید که حضور «سید عباس صالحی» در جایگاه «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» از دو حالت «تأیید و یا تأکید امام خامنهای» خارج نبوده و این یعنی یک فرصت ویژه و استثنایی برای «بازسازی وجهه انقلابی» و حضور قدرتمند ایشان به عنوان «متولی اصلی فرهنگ و هنر کشور» و تنظیم مسیر حرکتی «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» مبتنی بر کارخواستههای موکد و «فرامینِ بر روی زمین مانده امام امت» در طی سالهای اخیر و ...
۲/ حمایت تلویحی «امام خامنهای» نسبت به حضور «سید عباس صالحی» در ترکیب «دولت چهاردهم» قطعا میتواند به عنوان برگ برنده ایشان در مواجهه با جماعت زیادهخواه و سناریوی طراحی شده توسط طیف ظریف و کلفت در «سایه دولت چهاردهم» باشد. همان طیفی که به درستی دریافته و بر این مهم واقفاند که مدیران میانی و زیر مجموعههای یک وزارتخانه به مراتب از کارکرد بیشتری نسبت به «جایگاه وزارت» آن هم به عنوان یک سمت حقوقی برجسته و تحت اشراف مستمر نهادهای نظارتی و ... برخوردار میباشد و از این جهت تمرکز اصلی ایشان بر چیدمان افراد وابسته و تحت کنترل خود در جایگاه مدیران ارشد و میانی در دستگاههای مختلف اجرایی کشور است و ...؛ پس در این شرایط استفاده از ظرفیت همین «تأیید و یا تأکید امام خامنهای» است که میتواند به کمک «سید عباس صالحی» آمده و به ایشان چنین وزانت و آزادگی را ببخشد که به دور از هرگونه فشاری نسبت به انتصاب زیرمجموعههای مدیریتی خود مبادرت ورزیده و شخصیتهای کارآمد و همسو با همان «تأیید و یا تأکید امام خامنهای» را در مصادر مختلف و مدیریتهای ارشد و میانی «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» به کارگیری نمایند.
۳/ باید توجه داشت که گزینش و جایابی سه طیف «مدیران ارشد متفکر» ، «مدیران ارشد میانی» و نهایتا «مدیران ارشد عملیاتی» در هر دولتی و در هر وزارتخانهای میتواند به عنوان نمونهای از شیوه عملکرد آن وزارتخانه در بدنه آن دولت و برای اداره کشور مورد توجه واقع شود. از این جهت لازم است تا دولتی که با استفاده حداکثری از شعار «وفاق ملی» گام برداشته و رویکرد گفتمانی خود را تنظیم نموده است و ...، با تمسک به واژه «قحطالرجال» در «توجیه منطقی» چیدمان مدیران رسوب کرده و با کارنامههای ضعیف و بعضا مدیریتهای فشل و ... در زیرمجموعههای سازمانی خود مبادر چکت نورزد و هر یک از اعضای «کابینه دولت چهاردهم» در جایگاه و حوزه مسئولیت خود توصیه «امام خامنهای» مبنی بر نحوه انتخاب همکاران را سرلوحه قرار دهند و انتصاب مدیران زیر مجموعه خود را با پنج ویژگی اصلی «جوان، مؤمن، انقلابی، متعهّد، پُرانگیزه» مطابقت دهند.
۴/ «وزانت فرهنگی و هنری» و در عین حال دارا بودن «شخصیت» و برخورداری از «تأیید و یا تأکید امام خامنهای» موجب میشود تا «سید عباس صالحی» بتواند «تیم کارآمدی» را حول محور وجودی خود جمع نموده و اقدام به گزینش و جایابی «مدیران ارشد متفکر» در معاونتهای اصلی این وزارتخانه نماید. «تیمی متفکر» و فرا جناحی که میتواند ضمن ایجاد تحول و ارتقای نقش سازنده «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» موجب شود تا «شورای مدیران» در عرصه ساختاری این وزارتخانه به عنوان یک «کانون تفکر» یا همان «تینک تنک» (Think Tank) عمل نماید. «تیمی متفکر» که نه تنها از گرایشهای مختلف سیاسی بری میباشند؛ بلکه از گرایش باطنی به تفکرات «لیبرالیسم» و «سکولاریسم» و میل درونی به «هنجارشکنی» و در غلتیدن به وادی «ولنگاری فرهنگی» و ... پاکیزه باشد و با اعتقاد واقعی بر اصالت «سبک زندگی اسلامی-ایرانی» به کار منسجم و تیمی آن هم تحت سرپرستی و وفاداری مستقیم به شخص وزیر و نه «مدیران سایه دولت چهاردهم» مبادرت ورزند.
۵/ سوای نظر از ضرورت به کارگیری و حضور «مدیران ارشد متفکر» به عنوان استراتژیستهای فرهنگی و رسانهای در پیکره «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» ؛ باید واقعیت را بپذیرم که این «مدیران ارشد میانی» (Tactician) میباشند که مسئول تحقق بخشیدن به استراتژیهای کلیدی ایجاد شده توسط «مدیران ارشد متفکر» و ترجمه آن به ادبیات قابل فهم برای «مدیران ارشد عملیاتی» (Technician) در زیر مجموعهها و ساختارهای تابعی «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» میباشند. از این جهت لازم است تا «سید عباس صالحی» در گام نخست فعالیت خود، ضمن زدودن «ذهنیت بازگشت به دوران شوم حسن روحانی» در بدنه انسانی این وزارتخانه و معرفی چهره جدیدی از خود در قالب «وزیر مورد تأیید و یا تأکید امام خامنهای» و ...؛ ترجمه صحیح از مفهوم «تیم هماهنگ» را بر کلیت فضا و اتمسفر این وزارتخانه قالب نماید و روندی را نهادینه سازد که مبتنی بر آن «مدیران ارشد میانی» نیز با ملاک «شایستهسالاری» گزینش و جایابی شوند و هدفی جُز تمرکز بر «کار فرهنگی مورد تأیید و یا تأکید امام خامنهای» را به عنوان «کار فرهنگی مطلوب» برای خود متصور نباشند. زیرا تنها در چنین شرایطی است که «مدیران ارشد میانی» میتوانند ضمن ایجاد انگیزه برای «مدیران ارشد عملیاتی» به هدایت و اقناع ایشان مبادرت ورزیده و خروجی متعارض و با پیامهای ناهمگون و بعضا حتی مبتذل و به وفور قابل مشاهده طی یک دهه گذشته را سامان ببخشند و ...
۶/ مبتنی بر فرمایش «امام خامنهای» شناخت «داشتههای بالفعل و بالقوّه» یکی از نخستین وظایف و اولویتهای اصلی دولتمردان در تمامی عرصههای اجرایی کشور میباشد. از این جهت است که ایشان به صراحت فرمودند که «یکی از شرایطِ کارآمدیِ کارگزارانِ دولت این است که داشتههای خودشان را بشناسند، ثروتهای موجود خودشان را بشناسند، استعدادها و ظرفیّتهای قابلِ به فعلیّت رسیدن را بشناسند» ؛ از این جهت است که یکی از اصلیترین اقدامات «سید عباس صالحی» در جایگاه این وزارتخانه را میتوان در به کارگیری و انتصاب «مدیران ارشد متفکر» و «مدیران ارشد میانی» هوشمند و بالغی دانست که هم خود از «داشتهها عرصه فرهنگ و هنر کشور» را به صورتی جامع و کامل بشناسند و هم به درستی بتوانند این شناخت جامع از «داشتههای بالفعل و بالقوّه» را به مقام وزارت منتقل ساخته و ایشان را در اتخاذ تصمیمات یاری رسانده و موجب شود تا ایشان به عنوان یک عضو موثر در «هیات دولت» نقشآفرینی نموده و نه تنها سایه «ولنگاری فرهنگی» و یا «نفوذ فرهنگی» را از پیکره عرصه مدیریت فرهنگی کشور دور سازد و ...؛ بلکه «توفیقات دولت چهاردهم در عرصه فرهنگ و هنر» را رقم زند.
۷/ پُرواضح است که تعلل و تسامح مدیریتی و عدم توجه به گزینش و جایابی صحیح «مدیران ارشد عملیاتی» (Technician) یکی از غفلتهای رایجی است که شاید بیش از هر کسی توسط «سید عباس صالحی» آن هم در دوران حضورش در «دو دولت حسن روحانی» و بالاخص دوران وزارتش در «دولت دوازدهم» تجربه شده و قطعا ایشان به خوبی میتوانند با استفاده از آن تجربه و این بار بدور از هر گونه فشار آشنا و یا ناآشنا، نه تنها حلقه «مدیران ارشد متفکر» خود را شکل داده و «مدیران ارشد میانی» را تحت اشراف کامل خود تعیین نمایند؛ بلکه حتی میتوانند در فرایند کامل گزینش و جایابی صحیح «مدیران ارشد عملیاتی» قرار گرفته و فرایند حرکت صحیح این وزارتخانه را در مسیر تحقق «حاکمیت فرهنگی و هنری جمهوری اسلامی» محقق سازد.
۸/ در پایان باید به این مهم توجه داشت که میزان توجه به توصیه «امام خامنهای» و انتصاب مدیرانی با پنج ویژگی اصلی «جوان، مؤمن، انقلابی، متعهّد، پُرانگیزه» در پیکره «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» را میتوان نخستین آزمون «سید عباس صالحی» قلمداد نمود. آزمونی که یا او را تا پایان چهار سال حضور «دولت چهاردهم» مردود ساخته و گرفتار باتلاق بازگشت طیف مدیران مردود شده و به کارگیری مدیران فسیل دههای گذشته و تبعات حذف تمام مدیران دغدغهمند موجود و یا نگه داشتن برخی بچههای پررو و نابالغ رسوخ کرده در بدنه این وزارتخانه و ... میسازد و یا آنکه نخستین نمره قبولی را در کارنامه «سید عباس صالحی» به ثبت رسانده و منتج به حضور شخصیتهای کارآمد و برخوردار از ملاکهای پنجگانه در جایگاه «مدیران ارشد متفکر»، «مدیران ارشد میانی» و نهایتا «مدیران ارشد عملیاتی» این وزارتخانه میشود و ...
ارسال نظر