به گزارش سینماپرس، رئیس سیمافیلم در این گفتوگوی مفصل خود با خبرنگاران جوان خبرهایی هم از سریالهای جدید تلویزیون داد، درباره بازه زمانی ساخت سریالهای الف ویژه نکاتی را مطرح کرد و پاسخگوی برخی نگاههای نقادانه شد که در ادامه میخوانید.
یکی از اقدامات موثری که سیمافیلم در این سالها میتوانسته در قامت یک مرکز سریالسازی انجام دهد، حفظ و نگهداری دکورهای ساخته شده برای پروژههای بزرگ و تبدیل آن به سرمایههای دائمیبرای کسب درآمد است. پروژههای زیادی بوده که سیمافیلم پشت آن حضور داشت، ولی ساختوسازهایی که برایشان انجام شده و به نوعی سرمایه رسانهملی محسوب میشده از بین رفته یا تغییر کاربری داده است. بهتازگی تهیهکننده سریال «سلمان فارسی» مطرح کرد؛ قرار است دکورهای پایداری برای این سریال ساخته شود تا در آینده محل بازدید باشد، چرا سیمافیلم با نگاهی وسیعتر به این وجوه از پروژه سازی و سریالسازی توجه نداشت؟
در سال ۱۴۰۲ زیرساختهایی در شهرک غزالی، بهخصوص برای ابرپروژهای مثل سلمان فارسی انجام شد. قبل از دوران جدید، بیشتر لوکیشنها بیرون از شهرک غزالی و در جاهای مختلف کشور ساخته میشد؛ اما در یکی، دو سال اخیر، تحول و ساختوسازها در شهرک قابل مشاهده است. طی این دو سال برای سریال سلمان فارسی فقط یک لوکیشن بیرون از شهرک ساخته شده آن هم بهدلیل وجود اسپانسری است که آورده مالی برای تلویزیون دارد. بقیه ساختوسازهای سریال سلمان فارسی در شهرک انجام میشود.
پروژه «موسی کلیما...» هم کاملا ویژوال است و استودیوهای مخصوص مجازی دارد. این سریال نیز در ملکی که متعلق به سازمان صداوسیماست در حال انجام است. از پیگیریهای دکتر جبلی و حمایتهای ایشان است که مکان متعلق به سازمان صداوسیما شده و در اختیار این پروژه قرار داده شده است. پس تقریبا هیچ لوکیشنی خارج از شهرک صداوسیما ساخته نمیشود. حداقل برای پروژههای الف ویژه این اتفاق نمیافتد.
بهغیر از شهرک غزالی، زمین وسیع دیگری برای احداث شهرک سینمایی جدید در حال رایزنی است که مشکل کمبود زمین جبران شود. دکورها را هم معمولا به دو شکل میشود ساخت؛ یکی پوسته و دیگری بناهای ماندگار. هر مدل ساختوساز، به نوع استفادهای که سریال میخواهد داشته باشد، بستگی دارد. گاهی پوسته کار را راه میاندازد و لازم نیست بنای داخلی داشته باشد. منظور از پوسته این است که ظاهر ساختمان وجود دارد، ولی داخلش اتاق نیست؛ مثل نمای بیرونی یک رستوران. در یکی، دو سال گذشته به این زیرساختها فکر شده، اما هنوز بهدلیل فرصت ناکافی بهصورت کامل خیال ما از تمام ساختوسازها راحت نشده است. از طرفی مشکل فقط دکور نیست. سه، چهار دهه است که سریال میسازیم، ولی یک انبار جامع لباس و لوازم صحنه نداریم؛ در صورتی که میبایست با یکی، دو سال سریالسازی انبار کاملی ایجاد میشد.
اتفاقا همیشه طراحان لباس در مورد انبار لباس شکوه دارند و میگویند دسترسی به لباسها و لوازمی که از قدیم مانده کم است و از این جهت دستشان بسته است.
بله. دو بخش است؛ یکی اینکه انبار شود و دوم اینکه دسترسی آسان به عوامل داده شود. تقریبا هر دو مورد انجام نشده است. ما در غرب آسیا جزو بزرگترین تولیدکنندههای سریال هستیم. در یکونیم سال گذشته که آمدیم، چون با اختلال در آنتن و مشکل کمیت تولید مواجه بودیم، عزم اولیهمان این بود که آنتن را به یک تعادل برسانیم. تمرکز بیشتر روی شروع تولیدات بود تا آنتن خالی نماند. حدودا ۳۰ سریالی که در سال ساخته میشود حجم زیادی لباس و لوازم صحنه میخواهد که باید ساماندهی درست بشوند. امسال روی این موضوعها تمرکز کردیم تا زیرساختها را اصلاح کنیم. بحثهای زیرساختی فقط مربوط به لوازم صحنه و لباس نیست؛ بلکه منابع انسانی را هم شامل میشود و باید بازیگران و عوامل حرفهای را هم ساماندهی کنیم. افرادی هستند که دو، سه دهه تجربیات باارزشی با آنها داشتیم، ولی ممکن است یک دهه از آنها استفاده نشده باشد. اینها سرمایههای تلویزیون هستند. جدای از این، لازم است سرمایههای جدیدی هم به تلویزیون اضافه کنیم؛ یعنی نمیتوانیم بگوییم فقط این تعداد آدم باتجربه که نبودند و استفاده نمیشوند، برگردند. بایستی هر دو کار را همزمان انجام دهیم. همه اینها در حوزه پشتیبانی تولید و زیرساختها شروع شده و ممکن است یک تا دو سال زمان ببرد تا انبارها شکل بگیرد و منابع انسانی هم ساماندهی بشود، البته اتفاق بسیار خوبی که در دوران تحول در حوزه سریال افتاد این است که آثاری از ژانرهای مختلف دارد تولید میشود.
بحث ما این است که جریان سالهای گذشته حاکم بر تلویزیون این بود که ۷۰ تا ۸۰ درصد ملودرامهای روز تولید کند و ۲۰ تا ۳۰درصد به ژانرهای دیگر بپردازند. حالا کاملا برعکس شده است؛ یعنی ۷۰ تا ۸۰درصد تنوع ژانر داریم. از تاریخ اسلام، تاریخ ایران، تاریخ انقلاب و دفاعمقدس تا موضوعات امنیتی ــ پلیسی، طنز، اجتماعی، ورزشی، بیوگرافی و... در حال تولید است. همین باعث میشود بعدا انبارهای لباس و صحنه تنوع زیادی داشته باشند.
با تغییر و تحولاتی که در سیمافیلم داشتیم، یعنی ادغام گروهها، تمرکز ایجاد شد. این تمرکز به چرخه تولید کمک میکند. با ادغام گروههای فیلم و سریال، بوروکراسیهای اداری کم شده و سرعت تولید بالا رفته است. اگر مخاطب بیرونی با سازوکار جدید تلویزیون آشنا نباشد، ممکن است بگوید این کار باعث عدم تنوع میشود، چون فقط در یکجا سریال تولید میکنند، اما چنین نیست. با حضور آقای جبلی در صداوسیما که با شعار تحول همراه بود، سند تحول ابلاغ شد. در سند تحول تمرکز بر تولید و ادغام گروهها پیشبینی شده است. این موجب شد، حتی فیلمنامه هم دست مراکز تولیدی نباشد و در جای تخصصی خودش به نام دفتر فیلمنامه سروسامان داده شود. آنها هستند که فیلمنامه را به مراکز تولیدی میفرستند، یعنی تنوع از دفتر فیلمنامه شکل میگیرد. نباید دچار این فریب شویم که الان فقط سیمافیلم تولیدکننده آثار نمایشی است و به همین خاطر آثار نمایشی یکدست شده است. جایی که باید تنوع ژانری رخ دهد، رخ داده یعنی در دفتر فیلمنامه و ما نتیجهاش را در تولیدات داریم میبینیم.
برخی فیلمنامهنویسان گلایه دارند که پیش از تحولات، فیلمنامههایی را به سیمافیلم تحویل دادند، ولی سرنوشت آثارشان مشخص نیست. تکلیف این آثار چیست؟
زمانی که به سیمافیلم آمدم، ۹۹ فیلمنامه آماده در صداوسیما از سالهای گذشته وجود داشت. قبل از ما این آثار را در دفتر فیلمنامه جمعآوری کردند. بهدلیل درگیری کارهای روزمره و تکالیف مختلفی که بهعهده مرکز فیلمنامه بود ممکن است بررسیشان قدری به تاخیر افتاده باشد، ولی همه بررسی شد. ما هم بهعنوان نیروی کمکی به آنان کمک کردیم؛ ۹۹ فیلمنامه را خواندیم، بررسی و درجهبندی کردیم. از ۹۹ فیلمنامه، ۳۲ فیلمنامه به تایید اولیه رسیدند و در چرخه افتادند. ممکن است در کار پیشتولید یا در نوبت تولید آنها باشیم، ولی اینطور نیست که رها شده باشند. فیلمنامه مرحلهای زمانبر است. تولید قابل پیشبینی است؛ مثلا روزی پنج، شش دقیقه گرفته میشود و مشخص است که مثلا ۱۵۰۰ دقیقه چقدر زمان میبرد. در بخش تولید با عدد و ریاضی سروکار داریم که برآورد میشود؛ ولی در بخش فیلمنامه نمیتوانید متر و معیار بگذارید و بگویید هر سه روز یک قسمت نوشته شود. زمانبندی اولیه میشود، اما، چون به فکر نویسنده مرتبط است احتمال دارد زمانی ایده به ذهنش برسد و زمانی نه. گاهی فیلمنامه از برنامهریزی زودتر یا دیرتر میرسد.
بخشی از گلایهها به خاطر این است که با تغییر مدیریتها و دگرگونی ساختارها، روندی که هنرمندان برای کار به آن عادت داشتند متفاوت میشود و تا دوباره خو بگیرند، زمان میبرد. انگار همه چیز از نو شروع میشود.
برخی به مدلی عادت کرده بودند که بدون فیلمنامه آماده، وارد تولید شوند. بعضی از تهیهکنندهها با افتخار میگویند به من یک برگه دادند و من با آن یک سریال تولید کردم. پس از این حیث، با تشکیل دفتر فیلمنامه کار خیلی مدون شده است. قرارداد فیلمنامههای جدید بسته و فضا عوض شده است. مراکز تولیدی مثل سیمافیلم، صبا، سیمرغ و آثار کوتاه همگی در صورتی میتوانند وارد تولید شوند که فیلمنامه آماده یا فیلمنامههای پلمب داشته باشند؛ اما اینکه بدون فیلمنامه آماده، وارد تولید شوند خط قرمز دوران جدید است. ممکن است برای خیلیها ناخوشایند باشد، چون به سیستم «حالا بریم ببینیم چی میشه» عادت کرده بودند. درصد آثاری که با فیلمنامه پلمب به مرحله تولید میروند، اما ناموفق میشوند، خیلی کمتر از آثاری است که اصلا نمیدانند پایان قصه چیست. با روش جدید، کیفیت و هزینهها مدیریت بهتری میشود. ممکن است ابتدا تولیدکنندهها قدری اذیت شوند، اما باید با این سازوکار جدید خو بگیرند. آنتن هم تبعات این روند را داده است و در یکی دو سال گذشته مخصوصا از نظر کمی دچار اختلالاتی شده بود. خوشبختانه این دوران را گذراندیم و الان دیگر با آنتن خالی مواجه نیستیم. درباره آنتن خالی با هجمه زیادی از طرف رسانهها مواجه بودیم. همچنین خانواده تولیدکننده فیلم و سریال بیکار بودند و خود این بار روانی و دغدغه روی مدیران سازمان ایجاد میکرد. هر وقت سراغ یک هنرمند در این عرصه میرفتیم گله میکرد و میگفت بیکارم و کسی به من توجه نمیکند. نمیخواهم بگویم این مشکلات، صددرصد برطرف شده، ولی از هجمهای که بود خارج شدیم. الان دارند هجمههای جدیدی میکنند که چرا سریال فلان موقع پخش میشود یا چرا فلان سریال از نظر کیفی پایین است یا چرا تبلیغات درست نمیکنید!؟ از مرحله کمبود کمیگذشتیم و وارد یک فاز جدید شدیم. مخاطب منتظر این است که تحول را در آنتن ببیند؛ درصورتیکه متوجه این ضرورت نیست که وقتی میگوییم تحول، تا ۹۰ درصد مربوط به زیرساختها میشود و ممکن است مخاطب، نتیجه این ریلگذاری را چند سال بعد روی آنتن ببیند. انتظارم از دوستان رسانهای این است که بخش تحول را خیلی عامهپسند و پروپاگاندایی نبینند. فقط نگویند روی آنتن چه شده و چه نشده. در تحول، تغییرات زیرساختی جدی اتفاق افتاده است که در دو سه سال گذشته وقت زیادی برایشان گذاشته شده است.
خیلی خوب است که بعضی از کارهای «الفویژه» مثل پروژه بزرگ سلمان فارسی با دقت و تمرکز جلو میرود؛ ولی اثری که اینقدر طول بکشد ممکن است زمان پخش با تغییر نسل مخاطبان و... آسیب ببیند. چه تدابیری برای تولید پروژههایی که قرار است اینقدر طولانی کار شود اندیشیده شده؟ نمیشود زودتر کار را جمع کرد؟
برای شروع الفویژههای جدید در این زمینه بهشدت تمرکز شده و مدیریت بالادستی سازمان از ما بهعنوان تولیدکننده در سیمافیلم میخواهد که در کنار برآوردهای مالی که انجام میدهیم برآورد زمانی درستی هم داشته باشیم تا اثر پس از یک بازه زمانی محدود به آنتن برسد. یکی از خط قرمزهای ما برای شروع الفویژههای جدید این است که بازه طولانی تولید نداشته باشیم. این تحول هم در حال رخدادن است. برای سریالهایی مثل سلمانفارسی که در حال تولید است سال گذشته، زیرساختهایی فراهم شد و امسال تاکنون شاهد هستیم که ۴ ــ ۳ دقیقه روزانه برداشت میشود. درصورتیکه سال گذشته میانگین برداشت تولید ۵۰درصد این آمار بود. میدانیم که نباید تولید آثار، طولانیمدت شود، چون ممکن است از ضرورت زمانی خود دور شود؛ ولی زیرساختهایی که قبلا برای الفویژه در نظر میگرفتند این جنس بود. برای کارهایی که هنوز شروع نشدند در دستورکار است که با تولیدات صنعتی و ویژوال زودتر آنها را به آنتن برسانیم.
پس مشکل ضعف تکنولوژی بوده که اینقدر طول کشیده است؟
یک بخش تکنولوژی و یک بخش هم برنامهریزی تولید است که به تولید صنعتی و این جنس مسائل مرتبط میشود. مثلا همانطور که گفتم، وقتی لوکیشنها خارج از تلویزیون ساخته میشود بعدا از بین میرود، اما الان که لوکیشنها متمرکز است، برای سریالهای بعدی میشود از همین فضاهای آماده استفاده کرد. همه اینها باعث سرعت بیشتر تولید میشود. به فکر این هستیم که هم بازه زمانی و هم هزینه سریالهای جدید الفویژه کم و به مدل تولیدات صنعتی در دنیا انجام شود. در این زمینه تحقیقاتی شده که دنیا الان به چه شکلی تولید میکند و در تولیدات صنعتی اش هزینهها بیشتر یا کمتر است، بازه زمانی چه اندازه است و... اولویت ما در شروع تولیدات جدید الفویژه بحث تولید صنعتی و صرفهجویی در زمان است.
غیر از اینکه تولید سریالها سریعتر میشود، درآمدزایی هم بالا میرود. یعنی خیلی وسیعتر از چیزی که الان مردم در بازدید از شهرک سینمایی میبینند. بسیاری از کشورها چنین فضایی دارند. درواقع با ارزشافزوده مثل پوشیدن لباس شخصیتها، امکان تصویربرداری در قالب آن شخصیتها و... میشود بیشتر گردشگر جذب کرد.
دیدنش برای ما که در این کار هستیم بهشدت جذاب است و قطعا برای مخاطب خیلی جذابتر خواهد بود. احتمالا در دنیا اینطور مرسوم است که موزه فیلم و سریال با لوکیشن متفاوت باشد. چون ممکن است لوکیشنها در داخل شهرک سینمایی باشد که اگر مخاطب عام خیلی بخواهد بیاید و برود چرخه تولید را دچار اختلال کند. برای سلمانفارسی صحبتهای اولیه شده و در فکر موزه این سریال هستیم. غیر از لباس، آکسسوارهای بسیار جذابی دارد. قبل از پخش نمیشود اینها را در منظر عمومیگذاشت، چون لذت دیدن سریال کم میشود. باید مدیریت کنیم تا به نتیجه مطلوب برسد.
تولید سریال «حضرت موسی کلیما...» به چه ترتیب پیش میرود؟ آیا مثل سلمان فارسی طول میکشد یا با توجه به تغییراتی که گفتید زودتر به پخش میرسد؟
اگر سریال موسی کلیما... زمان میبرد به این دلیل است که تکنولوژیاش داخل ایران نبوده است. ما با این سریال، شروعکننده شکل جدیدی از تولید هستیم. داریم ابزار و لوازمش را فراهم میکنیم. در اواسط کار هستیم. پشتیبانیای که سازمان صداوسیما باید انجام دهد اتفاق افتاده و با وجود مشکلات تحریمی، تکنولوژیها به ایران میآید تا به یک سوپراستودیو تبدیل شود که در دنیا کمنظیر است. جزو دو سه استودیوی خاص دنیا خواهد بود. این نمونهای از اصلاح زیرساختهای تولیدی است که در حال انجامشدن است و برای سریالهای بعدی، دیگر این مشکلات را نداریم و صرفهجویی زمانی و مالی در تولید برای آنها اتفاق خواهد افتاد.
به نظر میرسد سریالسازی در پلتفرمها هزینهها را خیلی بالاتر برده باشد. دستمزدهایی که میدهند یا فضایی که در آنجا راه افتاده احتمالا اوضاع را برای رسانهملی و سیمافیلم سختتر کرده است. واقعا اینطور است و آیا رقابتی که در فضای پلتفرم وجود دارد باعث شده هزینههای کار شما بالاتر برود؟
هزینههای جاری با تورم بالا میرود و البته رقابت کاذب هم بی اثر نیست. بسیاری از هزینههای تولیدی ما با هزینههای تولیدی پلتفرمها فرق ندارد؛ مثلا اجاره لوکیشن ها، قیمت غذا یا حملونقل همه جا یکسان است. البته یکسری هزینهها هست که ممکن است پلتفرمها بهصورت کارشناسی انجام ندهند و فقط بهمنظور جذب مخاطب ایجاد شوند. پلتفرمها رقیب سختی به نام تلویزیون دارند که هر شب جلوی چشم مخاطب است. آنها وارد این رقابت شدند و میخواهند مخاطب را از آن خود کنند، به همین خاطر شاید حیات و مماتشان بسته به این باشد که حتی بدون دلیل چندین بازیگر چهره بیاورند یا با عبور از خطوط قرمز محتوایی مخاطب جذب کنند.
البته گاهی آثارشان کممایه است، اما هزینههای بیحسابی که شده توقعات را بالا میبرد و کار را برای تولیدکنندگان دیگر سخت میکند.
میخواهند تفاوتهایی ایجاد کنند تا مخاطب پای سریالهایشان بنشیند. مقایسه میزان مخاطبی که پلتفرمها دارند با مخاطبی که تلویزیون دارد شوخی است. مثلا آمار پربینندهترین سریال پلتفرمها ۲۱ درصد است؛ درحالیکه سریالهای معمولی و ضعیف تلویزیون در همین رنج مخاطب دارد.
استفاده از بازیگران چهره و محتواهای نامناسب برخی تولیدات بیرونی باعث شده رقابت برای شما سختتر شود؟
کمیکار ما را سخت کرده، ولی اینکه مانع کار ما شده باشد خیر. نباید ضعف مدیریتی خود را پشت این حرفها پنهان کنیم. باید کار با کیفیت سالم، با همین هنرمندانی که هستند و بازیگرانی که در تلویزیون حضور دارند، بسازیم. تلویزیون کمپانی تولید و معرفی بازیگر است. بازیگری که به جایی میرسد پلهپله از تئاترهای محلی و شهرستانی شروع کرده و بعد به تلهفیلم، سریال و سینما می¬رسد. ما هیچ نگرانی نداریم. بازیگر در عرصههای مختلف کشور زیاد است و در حوزه تئاتر، بچههای بااستعداد زیادی هستند. اینکه کم کشف میشوند یا بهصورت درست کشف نمیشوند، ضعف تلویزیون است. باید آن را اصلاح کنیم. نمیخواهیم پشت این پنهان شویم که پلتفرمها بازیگران ما را میبرند و پولهای درشت به آنان میدهند.
برخی از این چهرهها اگر بخواهند با تلویزیون همکاری کنند مورد هجمه قرار میگیرند. چرا به چهرههایی که در رسانهملی کار میکنند یا اظهارنظرهایشان مطابق میل جریان بهاصطلاح روشنفکری نیست، چنین حملههایی میشود؟
فقط در عرصه رسانه نیست. مثلا زمان المپیک، ورزشکاری که در کشورش مانده و در مسابقات مدال کسب میکند، مورد هجمه قرار میگیرد. کسی که کشورش را فروخته، تشویق میشود! یک تهاجم مجازی وجود دارد و فکر و ذکر همه را تحت تاثیر قرار میدهد. این جریانات خیلی واقعی نیست. اکثرشان با اکانتهای فیک یا چندتایی شروع به حمله به یک ورزشکار یا هنرمند میکنند. حتی در جامجهانی فوتبال وقتی فوتبالیست ایرانی برای تیم کشورش گل میزند، بعدا مقابل هجمه روشنفکران قرار میگیرد و توبیخ میشود که وقتی گل زده چرا شادی کرده است!؟ البته این مسأله در حوزه فرهنگ پررنگتر است و به صورت روزانه اتفاق میافتد. ما در یک تهاجم رسانهای بزرگ قرار داریم؛ چه در بخشی از عوامل داخلی و چه در حوزه رسانههای خارجی که حیات و مماتشان حمله به داخل کشور، بهخصوص حوزه فرهنگ و هنر است. در رأس تهاجم، حوزه فرهنگ قرار دارد. این غیرواقعی است؛ یعنی آمار و اطلاعاتی که میدهند و هجمهای که میکنند، اصلا با چیزی که در جامعه رخ میدهد تطابق ندارد. مثلا به یک هنرمندی حمله میکنند که چرا دارد با تلویزیون کار میکند.
او کسی است که از جنوب تا شمال تهران راه طی کند، میبینید که محبوبیت دارد و کسی نیست که از او امضا نگیرد، دورش جمع نشود و عکس سلفی نگیرد. این واقعیت کف جامعه است. پس بخش زیادی از این هجمهها، تهاجمی غیرواقعی و مجازی است که همه افراد و حتی افراد رسانهای را تحت تاثیر قرار میدهد. در صداوسیما روی هیچکس بسته نیست. روزانه هنرمندان به مراکز تولیدی رجوع میکنند یا ما با آنها تماس میگیریم و درباره پیشنهاد و کار جدید حرف میزنیم. ندیدیم کسی با حال بد برود یا به توافق کاری و همکاری نرسیم. همین الان از هر جبههای از هنرمندان خانم و آقا، روشنفکر و غیرروشنفکر، مذهبی و غیرمذهبی در سازمان صداوسیما حضور دارند و مشغول کارند.
اگر آنتن چند ماه گذشته را هم ببینید، متوجه میشوید که سریالهایی با بازیگران و کارگردانان و هنرمندان مشهور پخش شد و در پیشرو هم همین روند ادامه دارد. یک رعب و وحشت بی خود و بیجهت درست میکنند، اما در واقعیت نه مردم نسبت به این هنرمندان بدبینند، نه صداوسیما درش را به رویشان بسته است و نه آنها همکاری نمیکنند. البته در کنار همه اینها، استثنائاتی است که بعضی به دلایلی حاضر نیستند با تلویزیون کار کنند یا تلویزیون با آنها همکاری نمیکند. در همهجا این استثنائات وجود دارد ولی میتوانیم ادعا کنیم که نسبت به کشورهای مدعی آزادی و دموکراسی در این زمینه بهتر و آسانتر برخورد میکنیم. آمار ممنوع الکاری یا تهدید و اخراج هنرمندان و روشنفکران غربی دلیل این مدعاست.
موضوعاتی است که میشود در سریالها به آنها بیشتر پرداخته شود. یک موردش مسأله فلسطین است که این چند سال، کمتر اثری درباره آن در تلویزیون دیدیم که کیفیت داشته باشد. با توجه به عملیات طوفانالاقصی و رخدادهای اخیر در غزه، تولید چنین آثاری در دستور کار است؟
در این زمینه دفتر فیلمنامه در حال جمعآوری ایدهها و سوژههاست یا خودشان سفارش میدهند. اگر به ما، بهعنوان مرکز تولیدی رجوع کنند، در جایگاه بازوی اجرایی کمک میکنیم و هنرمندانی که به ما مراجعه میکنند به آنها معرفی میکنیم یا با آنان جلسه میگذاریم و کار را جلو میبریم. دوسه کار با موضوع فلسطین، رژیم صهیونیستی و جنایتهایش در دستور کار است. مستقیم درباره طوفانالاقصی نیست، اما در حوزه مقاومت فلسطین است. یک سریال به نام «عملیات آکر» در دفتر فیلمنامه تصویب شده و به سیمافیلم آمده که در مرحله شروع کارهای پیشتولید و قراردادهاست. ان شاءا... سال بعد روی آنتن میرود. یکی از چیزهایی که در دوران تحول باید خود را نشان دهد، ساخت اثر با موضوعات و اتفاقات روز است. در یک سال گذشته با سریال «ترور» که بهمناسبت سالگرد حاجقاسم پخش شد و سریال «قصههای صندوق» که درباره انتخابات بود این امر رقم خورد. سعی میکنیم با کیفیت بهتر، سریالهای جدیتری درباره موضوعات روز داشته باشیم. این حرکت شروع شده و در حال انجام است.
زود بازده بودن مسأله مهمی است که به آن اشاره کردید. معمولا دیر میجنبیم. کشورهای دیگر سریال میسازند، روایت خود را از یک موضوع ارائه میدهند و بعد ما وارد عمل میشویم تا یک فیلم سینمایی یا سریال تولید کنیم، اما دیر شده.
درست است. برای ما هم آزاردهنده است، اما دارد اتفاقاتی میافتد. البته وقتی به مسائل روز میپردازیم نباید از مسائل اصلی غفلت کنیم. اگر تولیدات کل رسانههای معاند و موضوعات تهاجم فرهنگی را ببینید و محتوای علیه خودمان را در رسانههایشان دستهبندی کنید، به زیر ۱۰ موضوع میرسید. این موضوعات شامل انقلاب ۵۷، ولایت فقیه، دفاع مقدس، فتنه ۸۸ و چند موضوع دیگر می¬شود. ما باید برای این موضوعات به صورت دائم تولید داشته باشیم و در کنارش به موضوعات و اتفاقات روز هم بپردازیم. چندین سال بود که در تلویزیون خودمان سریال مناسبتی از اهمیت خارج شده بود. ممکن بود اثری داشته باشیم، اما تداوم نداشت. مثلا دو سه سال است که برای دهه فجر سریال شاخص نداریم. برنامهریزی کردیم و از این به بعد در تمام مناسبتها سریال خواهیم داشت. از محرم و صفر گرفته تا ایام دهه فجر، هفته دفاعمقدس و ماه رمضان و در کنارش موضوعات مبتلابه روز هم هست.
انتقادی که همچنان مطرح میشود این است که سریالها دیگر خیابانخلوتکن نیستند. البته سریالهایی داشتیم که به نظر میرسید این کشش را داشته باشند، مثل سرزمین مادری، اما اسیر اتفاقاتی شد. در پخش اخیر هم میان فصل یک، دو و سه قدری وقفه افتاد. شاید اگر سرزمین مادری هر شب روی آنتن میرفت جزو آثار خیابانخلوتکن میشد.
در مورد چگونگی پخش بحث است. باز هم زیر انتقادیم و برخی میگویند چرا آخر هفته پخش نمیکنید و با پخش هر شبی یکدفعه سریال را تمام میکنید. این قدری به عادت مخاطب برمیگردد. باید کار علمی و پژوهشی درستی شود تا ببینیم مخاطب چه میپسندد. اما اصطلاح سریالهای خیابانخلوتکن شاید دیگر الان کاربردی نداشته باشد؛ به دلیل اینکه مخاطب در رسانههای مختلف دستهبندی شده و فقط مخاطب تلویزیون نیست. مخاطب دیگر یک انتخاب ندارد که فقط تلویزیون را ببیند؛ بلکه موبایل، پلتفرمها، ماهواره و ... هم هستند. همه اینها باعث میشود مخاطب طبقهبندی و در مدیومهای مختلف حق انتخاب داشته باشد. شاید یکی از نقدهای بجایی که به تلویزیون میشود این است که در حوزه فضای مجازی حضور کمرنگی دارد. اگر سریالی پخش میکنیم که ۳۰ درصد مخاطب دارد، مخاطب همین سریال در ۱۰ سال قبل ۶۰ درصد بود. این نیست که ۳۰ درصد با تلویزیون قهر کردند بلکه گزینههای دیگری جلوی روی آنها قرار دارد و حق انتخابهای جدیدی برایشان فراهم شده است. پس ما باید تولیدات خودمان را به شکلی در فضای مجازی و... در دسترس آنها قرار دهیم تا بتوانند ببیند. تلویزیون این کار را نمیکند یا ضعیف انجام میدهد.
نظرات