به گزارش سینماپرس، رضا کشاورزحداد کارگردان فیلم «باغ کیانوش» در گفتگویی خبری بیان داشت:
چه میزان به داستان اصلی کتاب «باغ کیانوش» وفادار بودید؟ تغییرات چگونه بوده است؟
کاراکتر سلمان یا عراقی دوم در کتاب وجود ندارد. وقتی من داستان را جلو میبردم متوجه شدم فیلمنامه ظرفیت این را دارد که عراقی دومی به آن اضافه کنیم. یک عراقی نمیتوانست کارکتر بد بسیار قوی برای داستان ۱۰۰ دقیقهای ما باشد. برای همین عراقی دومی آوردیم که مقداری شرورتر است. با آمدن عراقی دوم بحران به وجود آمده تشدید شد. اگر قبلاً تهدید اندازه چند بچه بود حالا تهدید و خطر به اندازه یک یا دو روستا بزرگ میشود. تعدادی از مهمانها از یک روستای دیگر به عروسی آمده بودند.
قصه موز و ارزشمند بودن آن هم توسط من به داستان اضافه شد. در قصه اولیه قرار بود؛ هر کسی وارد باغ شود، کیسهای میوه بچیند و خارج شود، برنده باشد. بعد به این نتیجه رسیدیم که بهتر است یک چیز ارزشمندتر و خاصی هدف بچهها باشد. طی تحقیقات میدانی متوجه شدم آن زمان موز کمیاب و ارزشمند بوده است.
من در سیر فیلمنامه موقعیت را با بچههای مختلف تست میکردم. یعنی از بچهای که در شهرستان بزرگ شده تا بچهای که در شهر بزرگ زندگی میکند قصه را در دو سه قسمت برای آنها تعریف میکردم، منتظر میماندم ببینم آیا این بچهای که به طور مثال بیشتر روز را از درخت بالا میرود، حوصله شنیدن قصه مرا دارد؟ جاهایی که احساس میکردم بچهها دیگر حوصله شنیدن قصه را ندارند؛ آن قسمتها را دوباره تغییر میدادم و قسمتهای جذاب را نگه میداشتم. رسیدن به متن نهایی واقعاً پروسه بلند مدت و پرکاری بود.
علت اینکه باشگاه فیلم سوره شما را به عنوان کارگردان این فیلم انتخاب کرد چیست؟
باشگاه فیلم سوره، روند رشد تثبیت شدهای برای فیلمسازهای تازه وارد و جوان دارد که این روند را سیدمحمدرضا خردمندان، حسین دارابی و دیگران هم طی کردهاند. باشگاه فیلم سوره طی یک سیری ظرفیت هر فیلمساز را متوجه میشود. مثلاً از یک جایی به بعد محمدجواد موحد فقط ساخت کارهای کودک را به من میسپرد. من هم به ساخت فیلم در حوزه کودک و نوجوان علاقه داشتم. بعد باشگاه سریال «تازه وارد» را کار کرد که یک اپیزود کودک به اسم امیرعلی داشت و آن اپیزود را هم من ساختم. اینچنین بود که من در باشگاه فیلم سوره در این ژانر منتخب شدم. هر کسی در باشگاه، دنیایی دارد که باشگاه به آن علاقه و دنیای او اعتماد میکند.
حامیان فیلم باغ کیانوش چه کسانی بودند؟
واقعیت این است که در این ژانر اعتماد به سختی انجام میشود. برای ساخت فیلم «باغ کیانوش» هم کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و هم حوزه هنری کمک کردند تا این فیلم ساخته شود. این دو مجموعه خیلی همراه ما بودند، ساخت «باغ کیانوش» خیلی سخت بود و اعتماد کردن به این ژانر با این ابعاد، کار بسیار مشکلی است که آنها انجام دادند. استرس من در موقع ساخت فیلم این بود که بتوانم اثری مفید و موفق در ژانری که کار میکنم، بسازم و جواب اعتماد به این ژانر را بدهم. نمیخواستم ضعف اثر باعث سلب اعتماد بشود و بعد از این دیگر روی کار کودک و نوجوان سرمایهگذاری نکنند. واقعیت این است که صحبت در این زمینه زیاد است ولی حمایت و استقبال از آن کمتر دیده میشود. سینمای کودک و نوجوان هم مهجور است و هم مظلوم. مخصوصاً فیلم نوجوان بسیار مظلوم است. این سینما نسبت به سینما و ژانرهای دیگر خیلی جدی گرفته نمیشود.
«باغ کیانوش» در کل کار سختی بود ما در تاریخ سینما ایران نداریم که ۱۰ بچه تا این حد در طول ساخت یک فیلم سختی کشیده باشند. البته این بچهها با همه زحمتی که کشیدند، نادیده گرفته شدند و در جشنواره فجر روی صحنه نیامدند و در جشنواره فیلم کودک و نوجوان نیز دعوت نشدند.
فیلم «باغ کیانوش» در جشنواره کودک و نوجوان اصفهان سه جایزه بهترین فیلم برای تهیهکننده، بهترین دستاورد فنی برای جلوههای ویژه و بهترین فیلم از نگاه داوران کودک و نوجوان برای کارگردان فیلم را به ارمغان آورد که جایزه بهترین فیلم برای من بسیار مهم بود.
آقای کشاورز شما برای اولین فیلم، سراغ ژانر کودک و نوجوان رفتهاید؛ نترسیدید از اینکه شاید دیگر نتوانید در سینمای جدی فیلم بسازید یا جدی گرفته نشوید؟
اصلاً برای من مهم نبود. من این ژانر را دوست دارم و به نظرم مظلوم است و باید در این زمینه کار شود. هر هنرمندی برای خودش رسالتی قائل است. من حس میکنم، باید این کار را انجام میدادم. معلوم نیست ادامه مسیر فیلمسازی من چگونه باشد. اتفاقاً من دوست دارم باز هم در این ژانر فیلم بسازم. به نظرم بهترین کار ممکن را انجام دادم و به شدت به آن افتخار میکنم که با فیلم نوجوان وارد سینما شدهام. در جشنواره فیلم کودک و نوجوان اصفهان وقتی من ریاکشن نوجوانان را نسبت به تماشای فیلمم دیدم لذت بردم. این اتفاق در جشنواره فجر برای فیلم نمیافتد.
روند تست گرفتن از بچهها برای بازیگری فیلم چگونه بود؟
وقتی در فیلمنامه ۱۰ کاراکتر فیلم مشخص شد. شروع به نوشتن ۶ فیلمنامه کوتاه متکی بر دیالوگ کردم. مثلاً یک فیلمنامه در مورد سینا و عباس و دیالوگهایشان، یک فیلمنامه در مورد دوقلوها و سینا نوشتم و من بر اساس این فیلمنامهها و دیالوگهای آنها از بچهها تست میگرفتم. میخواستم ببینم چقدر این بازیگر بچه میتواند خودش را به این کاراکتر نزدیک کند. بعد از انتخاب بچهها شروع به تمرین سکانسهای فیلمنامه با بچهها کردم. بعد از این تمرینها ما سر ضبط میرفتیم. سر ضبط جاهایی میشد که دیالوگ در دهن بچهها نمیچرخید، جاهایی ریتمی که اجرای بچه دارد با فیلمنامه و اتمسفر آن سکانس متفاوت است. بعضی شبهای فیلمبرداری نیز آنقدر سرد بود که لرز به تن بچهها مینشست و نمیتوانستند دیالوگ بگویند. من در این سکانسها مجبور بودم دیالوگها را کم کنم یا دکوپاژ را عوض کنم. از این اتفاقها سر فیلمبرداری بسیار پیش آمد. گاهی هم بعضی کلمات را نمیتوانستند درست ادا کنند و مجبور میشدیم همان لحظه کلمات را عوض کنیم. خوشبختانه بازیگرهای من باهوش بودند. سریع کلمات عوض شده را حفظ و خودشان را با فضا منطبق میکردند. این اتفاقهایی است که سر ضبط فیلم کودک میافتد. ما از قبل باید این مسائل را در نظر بگیریم. شناخت ما در مرحله پیش تولید از بچهها بسیار مهم است.
من برای تست از بچهها، ۶ مرحله گذاشته بودم. بعد از گذراندن تستها به ۱۰ بچهای رسیدم که از هر لحاظ قابل قبول بودند. مرحله پیش تولید ما ۲ ماه طول کشید. البته کار ما در پیش تولید سنگین و سخت بود چرا که فیلم شهری نیست و ما باید به شهرستان سفر میکردیم و اگر در تهران هم فیلمبرداری میکردیم به باغهای قلعه حسن خان یا منطقه نظامی خوجیر میرفتیم.
ارسال نظر