شنبه ۶ دی ۱۴۰۴ - ۱۰:۵۷

«یک منتقد سینمایی» در گفتگو با «سینماپرس» مطرح کرد:

«گفتمان‌سازی رسانه‌ای» نکردیم/ هنوز معلوم نیست موضع ما در «رسانه» درباره «جنگ ۱۲ روزه» چیست/ جای خالی مستندهای تولیدیِ مؤلف و تولید جدی کاملاً احساس می‌شود

سید محمد حسین معصومی

سینماپرس: «سید محمد حسین معصومی» با اشاره به این موضوع که در بخش آوینی مستندها سینماحقیقت افت خاصی پیدا کرده بودند و با بیان این مطلب که هنوز معلوم نیست موضع ما در رسانه درباره جنگ ۱۲ روزه چیست؛ گفت: ما در دفاع مقدس اول هم یک بار این چک را خوردیم. روایت‌های دفاع مقدس اول، در قالب ضدجنگ، طی سی سال گفته شد و هنوز هم گفته می‌شود؛ چسبیدن به مؤلفه‌هایی که ربطی به حماسه ندارد بدبختی، از دست دادن آدم‌ها، ترس در جنگ و امثال این‌ها. الان در دفاع مقدس دوم هم همین اتفاق می‌افتد. دوربین از سر صحنه دغدغه‌های مردم را می‌گوید، اما سؤال این است به چه زبانی؟ ما به چه زبانی نیاز داریم، حتی در سینمای مستند. به همین دلیل است که من معتقدم جای خالی یک گفتمان جدی، قدرتمند و گردن‌کلفت کاملاً احساس می‌شود.

«سید محمد حسین معصومی» منتقد سینما و کارشناس فرهنگی در گفت و گو با خبرنگار سینماپرس ضمن اشاره به کیفیت نازل آثار حاضر در نوزدهمین دوره جشنواره «سینما حقیقت» با انتقاد از سیاستگذاری های حاکم بر جشنواره اظهار داشت: جشنواره نوزدهم، از حیث آثاری که وارد آن شده، به نظر من ورودی نازل‌تری داشته و نسبت به سال‌های قبل، مستندها چه از نظر فرمی و چه از نظر محتوایی ضعیف‌تر شده‌اند.

وی افزود: من احساس می‌کنم یک رویکرد ناآشکار در پذیرش آثار و بعد در چینش آن‌ها وجود دارد. یعنی جشنواره یک استیج آشکار دارد و یک استیج پنهان. حالا لابی‌ها باشد یا نباشد، کاری به آن ندارم، اما هر سال جشنواره یک رنگ و بو دارد. یک سال مستندهای دینی برجسته می‌شوند، یک سال موضوعات اجتماعی به معنای آسیب‌شناسی پررنگ می‌شود؛ مثلاً پارسال آسیب‌شناسی خیلی پررنگ بود.

معصومی با انتقاد از عدم تسلط کافی مدیر مرکز گسترش بر محتوای آثار مستند و پیام جشنواره سینما حقیقت بیان نمود: آقای حمیدی‌مقدم فردی هستند که مدیریت دارند و دیسیپلین مدیریتی را در کار اعمال می‌کنند و نسبت به بسیاری از افراد دیگر، به نظر من، موفق‌تر بوده‌اند. با این حال، به اعتقاد من، تسلط ایشان بر محتوا کافی نیست و تسلط کافی بر سیاست‌های کلی و در واقع پیام یک جشنواره وجود ندارد. با همه زحماتی که کشیده شده، این مسئله بسیار مهم است که وقتی ۶۰، ۷۰، ۱۰۰ یا حتی ۱۵۰ مستند در یک جشنواره به نمایش درمی‌آید، مشخص باشد که مجموع این آثار چه چیزی را بیان می‌کنند و خروجی نهایی آن چیست. بالاخره حقیقت چه شد، اگر واقعاً نام جشنواره «حقیقت» است؟

او ادامه داد: به نظر من مدیران باید یکی از دو تصمیم را بگیرند؛ یا خودشان به این حوزه مسلط شوند و بدانند که در زبان سینمای مستند یا زبان سینمای داستانی بلند، مفاهیم چگونه منتقل می‌شود؛ اینکه وقتی قرار است موضوعی نقد یا تحقیر شود، این کار به چه شکلی انجام می‌گیرد و یا زمانی که قرار است ستایش شود، چه زبانی دارد. یا اینکه مشاوران امین و مطمئنی انتخاب کنند که نسبت روشنی با قانون اساسی و انقلاب اسلامی داشته باشند و این مبانی را قبول داشته باشند.

وی تاکید کرد: سینما حقیقت یک جشنواره دولتی است. همان‌طور که در ورودی جشنواره درباره حجاب تذکر داده می‌شود و گفته می‌شود این جشنواره دولتی است و باید قوانین جمهوری اسلامی در آن رعایت شود، همین منطق باید در حوزه محتوای آثار هم وجود داشته باشد. این مسئله نیازمند تسلط است. دبیر جشنواره، شورای سیاست‌گذاری، هیئت انتخاب و مشاوران باید خطوط کلی را بشناسند و بدانند هر مستند چه مسیری را طی می‌کند و این ارکستری که در جشنواره کنار هم چیده می‌شود، برای مخاطب عادی چه «آهنگی» تولید می‌کند.

این کارشناس فرهنگی با اشاره به فضای کلی حاکم بر آثار این دوره از جشنواره سینما حقیقت تصریح نمود: امسال به نظر من، غیر از بحث حیات و طبیعت که هر سال هست، این بخش پررنگ‌تر شده بود. حتی می‌توانم صراحتاً بگویم که بعضی از مستندهای طبیعت و حیات‌وحش هم دوپهلو هستند و دارند حرف دیگری می‌زنند؛ همان اتفاقی که در سینمای بدنه هم شاهدش هستیم. این را از روی فهم خودم می‌گویم. دانشی وجود دارد به نام زبان سینما که همه ما با آن آشنا هستیم. در زبان سینما A و B و C داریم؛ یعنی چیزی گفته می‌شود اما منظور چیز دیگری است و این را همه کسانی که در این حوزه کار می‌کنند می‌فهمند.

او ادامه داد: مثلاً پرداختن به موضوع مهاجرت؛ امسال تم مهاجرت نسبتاً پررنگ بود، در حالی که پارسال و پیارسال این‌طور نبود. ما در این جشنواره مستندی داریم به نام «آواز لک‌لک‌ها»؛ درباره لک‌لکی که دیگر نمی‌تواند مهاجرت کند و او را تاکسیدرمی کرده‌اند. این مستند حرف دیگری دارد و دارد چیز دیگری می‌گوید.

وی افزود: این نگاه را در سینمای داستانی هم داشته‌ایم. اگر فیلم‌های سال‌های ۹۶ و ۹۷ جشنواره فجر را ببینید، فیلم‌هایی مثل «چهارراه استانبول» یا «جشن دلتنگی» موضوع مهاجرت را مطرح می‌کنند؛ مهاجرت کور، اینکه نمی‌توانی بروی. یا مستند «کابوک» که باز به مهاجرت می‌پردازد، اما به نظر من درباره مهاجرت مهاجرین به ایران است و روایت دیگری دارد.

معصومی با بیان این مطلب که امسال به نظر من رنگ و بوی مستندهای سیاسی هم عوض شده؛ اظهار داشت: مثلاً مستند «مشت‌زنی در رینگ ترجمه» مستند عجیبی بود. صراحتاً درباره ذبیح‌الله منصوری، مترجم قبل از انقلاب، حرف می‌زند و بیانیه پایانی مستند می‌گوید مردم ایران فهمیدند اگر مطالعه نکنند چه بر سرشان می‌آید و چه فاجعه‌ای رخ می‌دهد و بعد از انقلاب این آگاهی به وجود آمده است.

وی افزود: به نظر من جشنواره‌ای که دم از حقیقت می‌زند، باید به این تم‌ها دقت بیشتری کند. در ادامه، امسال موضوع دختر و پدر هم اشارات مشخصی در مستندها داشت؛ هم در مستند «رویای ناتمام» مربوط به فوتبالیست‌های دختر و هم در مستند «برای مردم» که درباره ترک تحصیل دخترها در یک روستا است.

بحث پدر و دختر، پدر غیرتی و پدری که مانع رشد دختر است که بخشی از مؤلفه‌های فیلم‌فارسی هم بوده در مستندهای امسال رنگ خاصی پیدا کرده بود. ضمن اینکه رنگ و بوی بخش قابل توجهی از مستندها، فمنیستی بود.

معصومی همچنین در مورد آثار حاضر در بخش بین الملل مطرح کرد: در بخش بین‌الملل هم ما مستندی داشتیم با عنوان «ولاستا، خاطره ابدی نیست»؛ درباره یک مستندساز فمینیستِ بسیار پررنگِ آرژانتینی‌تبار. مستندسازی که از دوره موسولینی برایش فیلم ساخته شده، تا دهه‌های ۷۰ و ۸۰ میلادی، و شما کاملاً می‌توانستید این همانندسازی را با ایران ببینید. مستندسازی که در دوره موسولینی خیلی تحویلش می‌گیرند، بعد مدتی بیکار می‌شود، دوباره در دوره پرون‌ها در ایتالیا مورد توجه قرار می‌گیرد، بعد از سرنگونی پرون‌ها ضدانقلاب محسوب می‌شود و وارد مبارزه می‌شود. این خط روایی کاملاً در بخش بین‌الملل جشنواره وجود داشت.

وی افزود: کشورهای زیادی به دنبال تریبونی برای صدای خود هستند و ما در این حوزه بسیار ضعیف عمل کرده‌ایم. در عوض، آثاری با رویکردهای فمینیستی یا بعضاً ضدجنگ از آن‌سو نمایش داده می‌شود؛ آثاری که نمونه‌هایش در همه جای دنیا دیده می‌شود.

او ادامه داد: در مستندهای داخلی هم فضای فمینیستی حاکم است. به نظر من جشنواره «حقیقت»، مثل بقیه جشنواره‌های ما، یک استیج آشکار برای تصمیم‌گیری دارد و یک استیج پنهان. این استیج پنهان می‌تواند لابی باشد، می‌تواند هماهنگی‌هایی باشد. احساس من این است که مستندها دست‌چین می‌شوند. این خیلی واضح است. کسی که شطرنج‌باز باشد، می‌فهمد شطرنج چه ترفندهایی دارد. مخاطب عادی شاید متوجه نشود، اما کسی که در این حوزه کار می‌کند، کاملاً می‌فهمد که مستندها انتخاب‌شده و هدفمند هستند.

این منتقد سینما با انتقاد از آثار حاضر در بخش آوینی متذکر شد: در بخش آوینی به نظر من مستندها سینماحقیقت افت خاصی پیدا کرده بودند. جای خالی مستندهای تولیدیِ مؤلف و تولید جدی کاملاً احساس می‌شود. جنگ دوازده‌روزه هم متأسفانه همین‌طور. آن‌جا هم روایت فمینیستی، روایت زنانه و دختربچه‌ای وجود دارد که البته هست، اما آن چیزی که برای من مهم است، ضدجنگ بودن روایت‌هاست.

وی افزود: من امسال در یکی دو پیچینگ فیلمنامه حضور داشتم؛ سرمایه‌گذارها بودند، صاحبان ایده بودند. این مربوط به چند ماه پیش و بعد از جنگ ۱۲ روزه است. متأسفانه چون ما گفتمان‌سازی رسانه‌ای نکردیم، هنوز معلوم نیست موضع ما در رسانه درباره جنگ ۱۲ روزه چیست. همان فرمان روایت جنگ‌های دیگر دنیا را آورده‌اند و دارند به‌عنوان روایت دست اول از جنگ ۱۲ روزه مطرح می‌کنند.

او ادامه داد: مثلاً آثاری که دیدیم؛ «کد ۷۰۰»، «کوه راستین» و «زخم آینه». «زخم آینه» پر از انفجار، بدبختی و اعتراض مردم است. «کوه راستین» داستان پادگان امام علی و شهرک کناری آن است و آسیب‌های روانی بچه‌ها؛ و فیلم‌ساز از دل حرف‌های مردم، حرف خودش را می‌زند که جنگ کلاً چیز بدی است. «کد ۷۰۰» هم داستان یک سرباز یگان ویژه تهران است که هیچ ردی از فدا شدن او برای وطن نمی‌بینیم؛ فقط خانواده‌ای که ناله می‌کنند، ناراحت‌اند و دنبال پیکر فرزندشان هستند. این فضا، کاملاً فضای ضدجنگ است.

معصومی با بیان این مطلب که من تأکید می‌کنم این یک هشدار است برای آینده سینمای دفاع مقدس دوم ما، یعنی جنگ ۱۲ روزه؛ اظهار داشت: ما در دفاع مقدس اول هم یک بار این چک را خوردیم. روایت‌های دفاع مقدس اول، در قالب ضدجنگ، طی سی سال گفته شد و هنوز هم گفته می‌شود؛ چسبیدن به مؤلفه‌هایی که ربطی به حماسه ندارد بدبختی، از دست دادن آدم‌ها، ترس در جنگ و امثال این‌ها.

وی افزود: الان در دفاع مقدس دوم هم همین اتفاق می‌افتد. دوربین از سر صحنه دغدغه‌های مردم را می‌گوید، اما سؤال این است به چه زبانی؟ ما به چه زبانی نیاز داریم، حتی در سینمای مستند. به همین دلیل است که من معتقدم جای خالی یک گفتمان جدی، قدرتمند و گردن‌کلفت کاملاً احساس می‌شود.

معصومی تصریح نمود: ضمن اینکه به نظر من فرم جشنواره سینما حقیقت امسال ضعیف‌تر شده است، هرچند آثار خوبی از نظر فرمی هم داشتیم، مثل «لاماسو». اما سؤال اصلی این است که در نهایت، بعد از پایان جشنواره، چه تصویری در ذهن مخاطب باقی می‌ماند؟

وی افزود: مثلاً در بخش جنگ ۱۲ روزه، مخاطب با بغضی آمیخته به خشم و کینه از سالن بیرون می‌آید، نه بغضی همراه با افسوس یا حماسه. یا در مستندی مثل «راش»، بخشی از حرف‌هایی که برخی از اقشار جامعه می‌زنند، عیناً بازنمایی شده بود؛ از تخریب خانه‌ها و نرسیدن شهرداری گرفته تا کلی‌گویی درباره بد بودن جنگ. این‌ها حرف‌هایی است که ممکن است فردی در لحظه عصبانیت بزند، اما آوردن بدون تحلیل آن‌ها محصول عدم شناخت است؛ چه از سوی دبیر جشنواره، چه شورای سیاست‌گذاری و چه هیئت انتخاب.

وی تاکید کرد: یا این خطوط کلی را می‌شناسند و آگاهانه چنین مسیری را انتخاب کرده‌اند که نمی‌خواهم این را بگویم چون خبر بدتری است یا تسلط کافی ندارند، یا آن‌قدر درگیر امور اجرایی هستند که اساساً فرصتی برای تمرکز بر محتوا باقی نمی‌ماند.

این کارشناس فرهنگی در ادامه گفت و گو با انتقاد از رویکرد نهادهای سینمایی که متولی برگزاری رویدادهای مهم سینمایی نیز می باشند؛ بیان کرد: در بخش داخلی، ما خودمان ملات جشنواره را طراحی می‌کنیم و مسئله از جای دیگری دچار اشکال است. مرکز گسترش و انجمن سینمای جوانان، که متولی جشنواره فیلم کوتاه و مستند هستند، به دلایل مختلف و به‌واسطه ریل‌گذاری‌های نادرست، مسیری را ایجاد کرده‌اند که نتیجه آن امروز در خروجی جشنواره دیده می‌شود؛ مسیری که از ابتدا نیاز به بازنگری جدی داشته است.

وی افزود: برخی از این افراد از همان ابتدا با موضع اپوزیسیونی وارد می‌شوند و مسیر خود را از آغاز بر ریل مخالفت تعریف می‌کنند. در چنین شرایطی، وقتی مستندسازی که حامی هم هست می‌گوید «من می‌سازم، اما روایت خودم را دارم» او علاقه دارد فاصله‌گذاری کند، اما این فاصله‌گذاری در نهایت منجر به از بین رفتن خودِ موضوع می‌شود.

او ادامه داد: منظورم این است که همه تقصیرها متوجه آقای حمیدی‌مقدم نیست؛ هرچند ایشان به‌دلیل اینکه هم‌زمان رئیس مرکز گسترش نیز هستند، بخشی از مسئولیت متوجه ایشان است. اگر واقعاً قرار است مستند در خدمت یک گفتمان قرار بگیرد، این مسیر باید از «مدرسه مستند» آغاز شود؛ یعنی دقیقاً از همان مرکز گسترش. آنجا باید مشخص شود که به چه کسی میدان داده می‌شود و به چه کسی داده نمی‌شود. منظور حذف همه نیست، بلکه طراحی سهم و نسبت است؛ اینکه مثلاً بگوییم این بخش، این سهم را دارد، آن بخش، آن سهم را، و متناسب با آن بودجه تخصیص داده شود.

وی تاکید کرد: چنین تصمیم‌گیری‌ای جرأت بالایی می‌خواهد؛ جرأتی که من در همه مدیران نمی‌بینم. مدیری که صاحب موضع است، باید این جسارت را داشته باشد، نه با روش‌های قهری و نه با دعوا و تقابل مستقیم، بلکه با سیاست‌گذاری. سیاست‌گذاری‌ای که روشن کند اساساً این جشنواره سینما حقیقت برای چیست و این مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برای چه هدفی تأسیس شده است. متأسفانه ما بارها در سال‌های گذشته، حتی در دولت‌های قبل، از خروجی‌های همین مرکز آسیب دیده‌ایم؛ هم از جهت پیام و هم از جهت خطوط کلی. این مسئله نیازمند تسلط است. اگر کسی واقعاً بخواهد این مسیر را اصلاح کند، باید توان تشخیص داشته باشد؛ همان تشخیصی که بتواند فرق «دوغ و دوشاب» را بفهمد، این دقیقاً همان گرفتاری‌ای است که امروز در سینمای ما وجود دارد.

و ی افزود: برخی افراد فاقد آن تسلط و اشراف لازم هستند. این اشراف فقط در سطح خردِ خود اثر نیست؛ یک اشراف کلان هم وجود دارد. یعنی شما علاوه بر اینکه می‌دانید این اثر به‌تنهایی چه می‌گوید، باید آن را با خطوط کلی موجود در کشور و حتی در سطح جهانی مقایسه کنید. من وقتی یک اثر را بررسی می‌کنم، آن را در نسبت با این پرسش‌ها می‌سنجم رقیب یا دشمن ما در فضای رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی درباره این موضوع چه می‌گوید؟ وقتی می‌بینم همان حرفی که آن‌ها می‌زنند، در قالب یک مستند در جشنواره خودمان تکرار می‌شود، این مسئله بسیار مهم و نگران‌کننده است. یا مثلاً وقتی من بررسی می‌کنم که در سینمای جهان، در آثار موسیقایی یا رسانه‌ای داخل و خارج، نسبت به یک موضوع خاص چه موضعی گرفته شده است، بعد می‌بینم یک فیلم‌ساز داخلی دقیقاً همان موضع را بازتولید می‌کند. این یعنی تیم رصدکننده‌ای وجود ندارد که به این نسبت‌ها حساس باشد.

«سید محمد معصومی» در پایان این گفت و گو خاطرنشان ساخت: ممکن است بگویند روابط عمومی رصد می‌کند و مشکلی وجود ندارد، اما واقعیت این است که من شخصاً می‌توانم برخی از این آثار را با پیام‌های شبکه‌های معاند تطبیق بدهم. این یعنی همان پیام‌هایی که شبکه های معاند درباره جنگ ۱۲ روزه مطرح کرده، شش ماه بعد در قالب مستندهای داخلی و در دل همین جشنواره بازتولید می‌شود. این اتفاق بسیار بدی است. اگر حرف شما با رسانه‌ای که بعد از جنگ همه فهمیدند کاملاً مخالف ایران و ایرانی است، یکی شود، این نه یک خطای جزئی، بلکه یک زنگ خطر جدی است.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.