فاطمه سادات ناظمی/ شانزده سال است که از ماجرای « فتنه ۸۸» و هشتماه ایستادگی و دفاع ملت ایران در برابر «جنگ نَرم دشمن» میگذرد. جنگی که بیش از هر چیز اهمیت «بصیرتزایی» در جامعه را گوشزد نمود. با این همه شیب تند تحولات در طی سالهای اخیر به گونهای رقم خورده که حالا فضای رسانهای کشور بهجای «تعمیق بصریت» و پیگیری رویکرد «آگاهسازی عمومی» بر مدلی از «انحراف افکار عمومی» در برخی سیاستها و تولیدات رسانهای استوار گردیده است. روندی که حالا نه تنها به عنوان مانعی جدی از برای ارتقای فهم اجتماعی محسوب میشود؛ بلکه زمینهساز تکرار فتنههایی بس خطرناکتر گردیده. فتنههایی همچون آنچه که در چند روز اخیر جرقههای آغاز آن خورده و این همه لزوم بازخوانی و مرور چند نکته مهم را ضروری میسازد:
۱/ یادمان نرود که «فتنه» مصاف و رویارویی میان دو جبهه «باطل» و «حق» نیست؛ بلکه «فتنه» استفاده «جبهه باطل» از درآمیختگی مطالبات «حق» و «باطل» در «جبهه حق» است. به عبارت دیگر «فتنه» در شرایط به هم خوردگی «سیستم تشخیص» در «جبهه حق» اتفاق میافتد و از این جهت ابعاد تخریب آن به شدت بالا است. به عبارت دیگر «فتنه» نه در قالب تقابل روشن و شفاف میان دو جبهه «باطل» و «حق» بلکه در شرایطی شکل میگیرد که مرزهای تشخیص در درون «جبهه حق» دچار اختلال میشود و مطالبات درست و نادرست بهگونهای در هم میآمیزند که امکان «تشخیص» و داوری دقیق از میان میرود و فضایی غبارآلود و مهگرفته به وجود میآید. در این شرایط «جبهه باطل» با بهرهگیری از همین غبارآلودگی و به واسطه برخورداری از «برتری رسانهای» پشت گزارههای به ظاهر حقطلبانه پنهان ساخته و ضربهای عمیقتر و پرهزینه به ساختار اجتماعی، اعتماد عمومی و سرمایه فکری «جبهه حق» وارد میسازد؛ ضربهای که آثار آن از حیث ریزش نیروی انسانی به مراتب ماندگارتر از یک رویارویی مستقیم و آشکار است.

۲/ با گذشت یکسالگی «دولت چهاردهم» تقریبا همگان بر این امر هم نظر هستند که این دولت یکی از ضعیفترین دولتهای طول تاریخ ایران است. دولتی که با مدیران خسته و بعضا اشتباهی نه تنها فروغ «جبهه مقاومت» را رقم زده؛ بلکه خواسته و یا ناخواسته آسیبهای جدی را متوجه اکثریت تودههای مبارز اجتماعی به عنوان «هسته سخت انقلاب اسلامی» ساخته است. اما در این میان یکی از «اهدف راهبردی دشمن» تلاش برای تعمیم ضعفها و عملکرد ضعیف «دولت چهاردهم» به اصالت «نظام جمهوری اسلامی ایران» و ناتوان نشان دادن نظام برآمده از «انقلاب اسلامی» از حکمرانی عاقلانه است. رویکردی که حالا بر بستر «فتنه دلاری» و با القای تصور «ایرانِ بیدولت» به عمق «ذهن جوان ایرانی» در حال به ثمر نشستن میباشند. فتنهای که در بستری شفاف اقدام به «تضعیف اعتماد عمومی ملت مقاوم ایران» آن هم چند ماه پس از «جنگ تحمیلی ۱۲ روزه» شکل گرفته و حالا از مسیر جنگ روایتها، اختلال در اعتماد عمومی و برجستهسازی ناکارآمدیها به دنبال ایجاد «یأس فراگیر اجتماعی» میباشد.

۳/ پُرواضح است که در مسائل نظامی «آرایش صفوفمان» بستگی به هدف «دشمن» دارد. ازاین جهت وقتی میبینیم «دشمن» به یک نقطهای میخواهد حمله کند، نوعی «آرایش نظامی» میگیریم که «دشمن» را ناکام کنیم. بنابر این «جبههی انقلاب» و «کارگزاران مقاومت» همواره و در همه عرصهها موظف میباشند که این وضع «دشمن» را بشناسند و آرایش خودشان را بر طبق این «نظم دشمن» و «مقصود دشمن» قرار بدهند. از این منظر اکنون که یکی از «اهدف راهبردی دشمن» نه صرفاً ایجاد نارضایتی مقطعی، بلکه القای تصویر «ایرانِ بیدولت» و ناتوان نشاندادن «حاکمیت جمهوری اسلامی» در اداره امور است؛ لزوم «تنظیم آرایش جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» در جهت مواجهه با چنین هدفی بیش از پیش با اهمیت قلمداد میشود و البته این همه به معنی چشم پوشی بر عملکرد به شدت ضعیف «دولت چهاردهم» و نادیده گرفتن مدیران اشتباهی این دولت در مصادر مختلف اجرایی نیست؛ بلکه به معنای مراقبت از افتادن در پازل و نقشه «تنظیم شده توسط دشمن» و حرکت در مسیری که به «مقصود دشمن» ختم میشود است.

۴/ امروز «ایران اسلامی» در کانون یک «درگیری تبلیغاتی و رسانهای» قرار دارد؛ با چه کسی؟ با یک جبههی وسیع. ما در «جنگ تبلیغاتی» قرار داریم، در «جنگ معنوی» قرار داریم. دشمن فهمید که تصرّف این مُلک و این خاک و این سرزمین الهی و معنوی با ابزار فشار و ابزار نظامی امکان ندارد. فهمید که اگر بخواهد تصرّفی بکند، دخالتی بکند، موفّقیّتی پیدا کند باید «دلها» را تغییر بدهد، باید «مغزها» و «فکرها» را عوض کند؛ رفتند در این خط. البتّه ما در مقابلشان محکم ایستادهایم، امّا امروز خطر این است، خط این است، هدف دشمن این است. هدف دشمن در کشور ما «محو کردن آثار مشعشع مفاهیم انقلابی» است؛ هدفاش این است که بتدریج «مردم» را از «یاد انقلاب» ، از «یاد هدف انقلاب» ، از «یاد کارهایی که در انقلاب شد» ، از «یاد امامِ انقلاب» منصرف کند؛ برای این دارند کار میکنند، دارند تلاش میکنند؛ میلیاردها خرج میکنند؛ نمیگویند، لکن ما میدانیم. نویسنده، هنرمند، کتابنویس، رماننویس، هالیوود و غیر اینها را به کار میگیرند، از ابزارهای گوناگون استفاده میکنند برای اینکه «ذهن جوان ایرانی را تغییر بدهند» . جبههی فعّالِ در این قسمت در مقابل ما یک جبههی وسیعی است؛ البتّه مرکز آمریکا است، دُوروبَرش هم بعضی از کشورهای اروپاییاند و در حاشیهاش هم مزدورها و خائنها و بیوطنها و اینهایی هستند که در اروپا و در جاهای دیگر جمع شدهاند برای اینکه به نان و نوایی برسند، این را هم شیوهی خودشان قرار دادهاند. ما در مقابل اینها قرار داریم.

۵/ «انقلاب اسلامی» امروز در کانون یک «جنگ همهجانبه» قرار دارد؛ جنگی که بخشی از ابعاد «سخت» آن در طی «جنگ ۱۲ روزه» آشکار گردید و بخش «نیمهسخت» آن در کف جامعه نجومی شدن قیمت دلار و سکه و افزایش قیمت ارزاق عمومی و... در این روزها به اوج خود رسیده و بخش «نرم» آن نیز با «محو کردن آثار مشعشع مفاهیم انقلابی» و «مایوس سازی» القای تصویر «ایرانِ بیدولت» و... در حال پیگیری است و در این میان مرور روند عملکرد و فعالیت نهادهای رسمی فرهنگی و رسانهای کشور در طی یک سال اخیر، حکایت از نوعی غفلت نهادینه در فهم و مواجهه با این «جنگ همهجانبه» دارد؛ غفلتی که بیش از هر چیز ریشه در «ضعف مدیریتی»، «ناکارآمدی سیستم نظارتی» و عدم توجه به «راهبردهای کلان فرهنگی امامین انقلاب اسلامی» داشته و البته میزان و درصد تاثیر گذاری «شبکه نفوذ» بر این حجم از نفهمی و غفلت نهادینه همچنان موضوعی غیر شفاف و قابل بررسی است.

۶/ متاسفانه امروز و در اوج شرایط «جنگ همهجانبه» که بر کشور حاکم است، شاهد نوعی از غفلت و و حتی در مواردی تعمد و نشانههایی از خیانت در ساختارهای وابسته به «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» هستیم. ساختاری که لزوما و بهطور طبیعی میبایست در خط مقدم دفاع از کیان و موجودیت «نظام جمهوری اسلامی» قرار داشته باشد؛ اما متاسفانه با ناکارآمدی و غفلت موجود، میدان را برای جولان «دشمن» و تأثیرگذاری منفی بر فضای فرهنگی و رسانهای کشور باز کرده است و اقداماتی آنچنان مغایر با صلاح انجام میدهد که تنها برای توجیه آن میتوان از «واژه غفلت» استفاده کرد و از گستردگی میزان حضور و عمق تاثیرگذاری «شبکه جریان نفوذ» گلایه نمود! همسویی و همراهی با جریانهای معارض و قبیلههای ذینفوذ و در جهت تضعیف و زدودن «حکمرانی فرهنگی» و مخدوش ساختن شان و جایگاه کنترلی و نظارتی «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» محصول همین نفهمی و یا خیانت دامنهدار است. امری که با مرور تولیدات عرضه شده و به نمایش درآمده در جشنوارههایی نظیر «جهانی فیلم فجر» و «فیلم کوتاه تهران» و یا «سینماحقیقت» قابل مشاهده و ملاحظه میباشد. امری که با مروری کلی به عرصه تولیدات عرضه شده در قالب جشنوارههای مختلف تیاتر و مجوزهای موسیقی و کنسرتها و وضعیت گالریها و کتابهای تازه انتشار یافته و ... به وضوح هویدا میشود. امری که موجب میشود تا پرده نقرهای سینماهای کشور یا به تسخیر تولیدات فرومایهای همچون «پیرپسر» و «زن و بچه» درآید و یا دربست در اختیار آثار نسبتا مبتذلی همچون «صددام» و «دایناسور» و ... گذاشته شود و ... و همین امر موجب میشود تا در شرایط رهاشدگی عرصه «دیپلماسی فرهنگی کشور» و دقیقا در مقطعی که جهانیان به واسطه «جنگ ۱۲ روزه» منتظر دیدن و شنیدن از «سبک زندگی انسان مقاوم و مسلمان ایرانی» است؛ اثر معلومالحال «علت مرگ نامعلوم» به عنوان نماینده رسمی ایران به «اسکار ۲۰۲۶» معرفی شود و یا «چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر» با عنوان بیربط «سینمای شاعرانه» و پوستری مزین به تصویر در حال آفتابگرفتن از «عباس کیارستمی» برگزار گردد و یا با صدور پیامهای متکثر و متعدد تسلیت از شخصیت بهائیالاصلی همچون «بهرام بیضایی» اسطوره سازی گردد و ...

۷/ متولیان فرهنگی و هنری کشور مقصران اصلی تمامی فتنهها در طی چهل و هفت سال اخیر هستند! زیرا اگر غفلت ایشان نبود و اقداماتی منسجم و در راستای تامین «منافع ملی» در فضای فرهنگی و هنر کشور شکل میگرفت و با استفاده از ظرفیت هنرمندان متعهد و اختصاص منابع مادی و معنوی مناسب، زمینههای لازم برای تولید «آثار هنری فاخر» فراهم میآمد و واقعیتهای «تاریخ انقلاب اسلامی» به درستی منتقل میشد و...؛ قطعا در طول چهل و هفت سال گذشته کشور درگیر فتنههای مختلف نمیشد و «دشمنان» قادر نبودند تا این حجم گسترده از خسارات ناشی از «جنگ سخت» و «جنگ نیمه سخت» و «جنگ نرم» را به جامعه ایران تحمیل نمایند و «ایران اسلامی» به این صورت در کانون یک «درگیری تبلیغاتی و رسانهای» همه جانبه قرار دهند و حتی «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» را مضمحل سازد و در این میان افول «جشنواره مردمی فیلم عمار» از جایگاه پُرشتاب اولیه خود را میتوان به عنوان مصداقی دردآور مورد مداقه قرار داد.

۸/ اینکه «بصیریت زایی» به عنوان یک ضرورت در فیلمها و سریالهای ایرانی نادیده گرفته میشود و عملا کمتر تولید هنری شاخصی در عرصههای مختلف نمایشی از «تئاتر» گرفته تا «سینما» و «شبکه نمایش خانگی» میخواهد و یا فرصت پیدا نمیکند که به بسط و گسترش «معارف اسلامی» ، «معارف شیعی» و «معارف انقلاب» همت گمارد و از زوایای مختلف و وجوه دراماتیک و داستانهای حاشیهای به ترویج این گونه معارف توجه کند! شاید به بهانههایی همچون «مسایل اقتصادی» و توجه به «گیشه» و ... قابل توجیه باشد؛ اما واقعیت آن است که عدم توجه نهادهای فرهنگی و هنری همچون «حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» ، «بنیاد فرهنگی روایت فتح» ، «سازمان فرهنگی رسانهای اوج» ، «بنیاد سینمایی فارابی» و در راس همه آنها سازمان عریض و طویل «صدا و سیمای جمهوری اسلامی» به این معارف و عدم تمرکز سالانه این نهادهای حاکمیتی برای تولید فیلم و سریال با چنین رویکردی و کفایت کردن مدیریتی سازمان به مشتی برنامه زنده و مصاحبه و گفتگو و تبدیل «سیما» به «صدا» و تولیدات تصویری از برنامههایی با کارکرد رادیویی کوتاه مدت و ... موضوعی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت و آن را بیارتباط با حضور قدرتمند و هژمونی فراگیر «شبکه نفوذ فرهنگی و رسانهای» در پیکره این ساختارها ندانست! بالاخص آنکه مسیر «رسانه ملی» حتی با ادعای داشتن «سند تحول» حالا به آنچنان شتابی در مسیر دوربرگردان مدیریتی خود قرار گرفته و در حالت تاختن به سمت بیراههای است که عملا هیچ دغدغهای برای تولیدات فیلم و سریالهای «بصیرتزا» در آن موضوعیت ندارد.

۹/ در پایان لازم است تا به این موضوع نیز توجه شود که برگزاری خُنَک و کمرمق و تا حدی بسیار زیادی غیر موثر «یوم الله ۹ دی» از جمله مسائلی بود که امسال بیش از هر سال به چشم آمد و این همه نه تنها به جهت حضور طیف خاصی از مدیران بر مصادر مختلف اجرایی در «دولت چهاردهم» که بعضا با سابقه حضور موثر و در قالب عاملین و ساکتین و مویدین «فتنه ۸۸» رقم خورد؛ بلکه بیش از هر چیز میتوان آن را محصول عملکرد فشل و ناقص «شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی» و مشخصا زینتی شدن شان و جایگاه ریاست ستاد مرکزی بزرگداشت این روز و سایر ایام نظیر آن قلمداد نمود. ستادهایی که متأسفانه نه دغدغهای روشن برای بازنگری در رویهها و نه ارادهای جدی برای اصلاح عملکرد آنها مشاهده نمیشود.

ارسال نظر