بالاخره با فیلمی روبرو شدیم که به علاوه قصه پردازی و پرداخت در کارگردانی و اجرا، با مفهومی معین سرو کار دارد و آن را انتقال می دهد ، پایان باز ندارد و مخاطب را میان آسمان و زمین معلق نگه نمی دارد. مسئله مفهوم گریزی و مفهوم زدگی هر دو در فیلمهای سینمای ایران حداقل در این جشنواره دیده می شود اما «خسته نباشید!» فیلمی میانه رو و به اندازه است.
در میان تمام ویژگی های «خسته نباشید!» هارمونی فیلم در ساختار اجرایی و فیلمنامه بارزترین ویژگی محسوب می شود. محمد رضایی راد سالهاست که در عرصه تئاتر آزمونش را پس داده و به حق جزو بهترین نمایشنامه نویس های معاصر است، او حالا با «خسته نباشید!» ثابت کرده که یک ایده ساده و البته شاعرانه را به خوبی پرداخت می کند. رضایی راد در وهله نخست در چینش اتفاقات هوشمندانه عمل کرده و سپس هرگز به سمت مباحث شعاری که بیشتر نویسندگان در دهان شخصیتهایشان میگذارند نمی رود. شخصیت های فیلمنامه نیز به طور کامل پرداخت شده است، بدین معنی که نه تنها با شناسنامه تمامی آنها آشنا می شویم بلکه انگیزه آنان و در نتیجه تصمیم آنها را درک می کنیم. برخوردار بودن از فیلمنامه ای سنجیده و دارای هارمونی به عنوان یک بستر مناسب برای فیلم به کار می آید و اجرای فیلم را به حتم راحت تر می کند.
هارمونی فیلم در عنصر اجرایی اثر نیز دیده می شود. بازی بازیگران، قاب بندیهای مناسب فیلمبردار و تدوین بسیار سنجیده در خدمت یکدیگر است. درباره بازی بازیگران می توان به این مسئله اشاره کرد که هوشمندی کارگردانان آنها را به انتخاب بازیگران دیده نشده و نیمه حرفه ای ترقیب کرده است، و بنابر این در اولین قدم وجه باور پذیری بازیها تشدید یافته. هوشمندی دیگر کارگردانان نیز در بازی های سنجیده و دور از اغراق اثر از این بازیگران دیده نشده ؛ به طوری که در بازیها به هیچ عنوان در لهجه و ژست غلو نمی شود و بر روی بومی بودن افراد به منزله تکه کلام ها تاکید نمی ورزند.
قاب بندی های «خسته نباشید!» نیز به منزله تافته جدا بافته از فضاسازی که قرار است فیلم انجام دهد دیده نمی شود. فیلمبرداری در خدمت اثر است، به اندازه کافی و سنجیده قاب ها و اندازه آنان، به خصوص برای شناخت فضای قنات، انتخاب می شود. فیلمبردار هیچگاه مغلوب فضاهایی که می توان در آن قاب های به شدت چیده شده و زیبا را تنظیم کرد نشده و از محیط های آشنایی چون قنات و بخصوص کویر در خدمت داستان و هارمونی اجرا عمل کرده است.
در نهایت دیده نشدن عناصر گوناگون فیلم به صورت مجزا خود نوعی موفقیت است که در فیلمهای دیگر جشنواره دیده نشده (البته تا پایان روز پنجم). در واقع عناصر گوناگون اجرایی در کنار داستان اثر آنقدر در هارمونی با یکدیگر قرار دارند که هیچکدام به خودی خود تافته جدابافته نمی شوند و جدا از کلیت اثر نیستند.
«خسته نباشید!» موفق شده است که از زیر بار شعار "نوستالژی" و "میهن دوستی" که مفهوم فیلم را شامل می شود یا حداقل یکی از مفاهیم آن است فرار کند و با اینکه کلیت اثر این مسئله را به خوبی در زیر لایه های خودش به مخاطب منتقل کرده اما هرگز این مفهوم را به صورت آشکار بیان نمی کند.
ارسال نظر