به گزارش سینما پرس به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری،رمان «گرگسالی» نوشته زندهیاد امیرحسین فردی همزمان با چهلمین روز درگذشت این نویسنده انقلابی منتشر شد و قرار است در مراسم یادبودی كه بیست و هشتم خردادماه در تالار مهر حوزه هنری برگزار میشود، رونمایی شود.
«گرگسالی» در واقع جلد دوم رمان «اسماعیل» است و جغرافیای این رمان برعكس «اسماعیل»، كه در تهران و پایتخت میگذشت، در دامنههای سبلان میگذرد.
در پایان جلد اول رمان «اسماعیل»، برای این شخصیت انقلابی شرایطی بهوجود میآید كه ناگزیر میشود برای امنیت بیشتر پایتخت را ترك كند و به روستایی در دامنۀ سبلان، نزد مادربزرگش برود كه با مشكلاتی روبهرو میشود.
مهمترین اتفاقی كه برای اسماعیل در سبلان رخ میدهد، این است كه از اهالی آن منطقه میشنود كه امریكاییها كه در آن زمان كشت و صنعت مغان را در دست داشتند، میخواهند به اصلاح نژاد گرگهای دامنۀ سبلان اقدام كنند و گرگهایی با مدل امریكایی داشته باشند. امریكاییها، اصلاح نژاد گرگها را با هدف تولید گرگهای آدمخوار پیگیری میكردند كه بتوانند از آنها در جهت نابودی و كشتن افراد انقلابی استفاده كنند.
در بخشی از این رمان میخوانیم:
«خوب كاری كردی... آدم باید جلوی راهزن و گرگ دربیاد. اگه درنیاد، یكی مال آدمو میگیره، یكی هم جونشو... هیچ فرقی هم با هم نمیكنن...
ـ جون و مال؟
ـ آره، پس چی. اگه مال نداشته باشی جون نداری، جون هم كه نداشته باشی هیچی نداری. این طوریه دیگه...
به راهشان ادامه دادند. دیروز یخ زمین باز شده بود و پا در آن فرو میرفت، اما امروز هنوز سفت بود. حتی جای پای دیروزش هم دیده میشد. تنها موجودِ در حال حركت آن صحرا آنها بودند. جنبندۀ دیگری به چشم نمیخورد. بوقلمون ناگهان سر و صدا كرد.
ـ شنیدی امریكاییا گرگ آوردن اینجاها ول كردن؟
ـ شنیدن كه شنیدم، اما ندیدم. خودمون اون قدر گرگ داریم كه گرگای امریكایی پیش اونا برهان!
بی حوصله بود، سخت صحبت میكرد.
ـ شهر میبری بفروشیش؟
ـ آره...
ـ از دِه خریدی؟
مرد با اخم نگاهش كرد.
ـ پس نه دزدیدم؟ خریدم دیگه... مگه نمیبینی؟!
و بوقلمون را نشان داد. حیوان دیگر مثل اول صبح سرخ نبود. داشت پژمرده میشد.
ـ حتماً قیمت ده با شهر فرق میكنه. لابد شهر گرون میخرن؟
ـ نه پس... میخواستی قیمتشون یكی باشه، مگه من حمالم دَه تومن پول بدم، بوقلمون به این بزرگی رو از تو ده بخرم... بعد ببرم همون قیمت تو شهر بفروشم... عقلم كم شده مگه؟ هان؟
ـ نه خب... اینكه نمیشه. منظورم هم این نبود. تقریباً میدونستم.
ـ میدونستی پس چرا پرسیدی؟
ـ گفتم با هم حرف بزنیم... این طوری راه كوتاهتر میشه... زودتر میرسیم.
ـ نخیر، نه راه كوتاه میشه نه ما زودتر میرسیم. راه همون راهه؛ وقت هم همون. ما سر خودمون میتونیم كلاه بذاریم، اما سر راه كه نمیشه كلاه گذاشت!
ـ باورت نمیشه، ولی من دیدم سر ساعت كلاه بذارن!
مرد باز هم برگشت و با غضب نگاهش كرد.
ـ هان!؟
ـ سر ساعت؛ من دیدم چطور كلاه میذارن.
ـ چطور؟
ـ صبحا... وقتی زنگ میزنه و آدمو از خواب شیرین بیدار میكنه، برای اینكه دیگه صدای زنگشو نشنون، كلاه میذارن روش و صداشو خفه میكنن!
مرد از كنار غبغب آویزان بوقلمون بهدقت نگاهش كرد و گفت: «ببینم تو فكر میكنی من دیوونهام؟»
ـ نه... من چرا باید فكر كنم خدای نكرده دیوونهای؟
ـ میدونی چیه؟
ـ نه...
ـ اما من فكر میكنم تو دیوونهای!
ـ من!؟
ـ بله... همین تو... اگه دیوونه نبودی این قدر حرف نمیزدی... ساكت باش دیگه!
تا مشكینشهر با هم حرف نزدند.»
گفتنی است سوره مهر رمان «گرگ سالی» را در 400 صفحه، جلد سخت و با قیمت 17900 تومان منتشر كرده است.
انتهای پیام/ن.ف
ارسال نظر