یکشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۲ - ۰۶:۰۳

نگاهی به فیلم «گذشته» ساخته اصغر فرهادی/

سایه سنگین گذشته

گذشته

سینماپرس-گروه نقد / محمدرضا مقدسیان

سینماپرس- «گذشته» در همان مسیری قدم بر میدارد که «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» حرکت می‌کردند.«گذشته» با دستمایه قرار دادن مسئله اخلاق؛ قضاوت و نسبی بودن آگاهی ما از عنوان سهل و ممتنع واقعیت و قرار دادن مخاطب در موقعیتی مشابه آنچه شخصیت‌های اثر قرار گرفته اند تلاش می‌کند گره های اساسی در ذهن مخاطب ایجاد کند و با تکیه بر همین گره ها رویه پیشبرد درام و کشش لازم برای روایت داستان را در اثر جاری کند.

 

تنها نکته ای که اثر تازه فرهادی را از آثار پیشین او متمایز می‌کند نقش ماهیت و معنای امری است که عنوان فیلم را هم شکل داده است یعنی مفهوم گذشته. تصادف اتومبیل مارین در سکانس افتتاحیه در نتیجه تلاش او برای حرکت به سمت عقب برای بیرون آمدن از بن بستی که در آن گرفتار شده و ختم شدن این نما به نمای نقطه نظر شخصیت‌های فیلم که به عقب نگاه می‌کنند و درج شدن عنوان «گذشته» روی شیشه عقب اتومبیل تنها ورودیه ای است به دنیای اثر تازه فرهادی و نقش مفهوم گذشته در این اثر در عین اینکه کلیت معنای اثر را منتقل می‌کند.

 

فیلم« گذشته» به کارگردانی اصغر فرهادی

 

امانکته ای که «گذشته» را از آثار پیشین فرهادی اندکی متمایز می‌کند چیست؟ سیر روایت در "گذشته" بر خلاف "درباره الی" و "جدایی نادر از سیمین" به سمت عکس حرکت عادی زمان و روبه گذشته است.به عبارت بهتر مسیر مورد نظر شخصیت‌ها مسیر و به جلو است ولی سیر رخدادهایی که در گذشته رخ داده است خلاف خواست آنها را طلب می‌کند.هرچه شخصیت‌های اثر بیشتر تلاش می‌کنند تا از گذشته فرار کنند یا آن را به دست فراموشی بسپارند و یا حداقل نقش آن را در زندگی حالشان کمرنگ کنند کمتر نتیجه می گیرند.

 

بعد دهشتناک‌تر آن به این اصل مربوط می‌شود که تلاش شخصیت‌های داستان فیلم برای اتخاذ تصمیم تازه یا رفتاری متفاوت با گذشته برای جبران و بهبود وضعیت، بدون حضور گذشته آنها امکان پذیر نیست و این به این معنا است که تصمیمات فعلی هم مطلقا امکان ایده ال بودن ندارند و ردپایی از گذشته در آنها حضور دارد. پس لزوما امکان مثبت بودن قطعی این تصمیمات وجود ندارد. بلکه شخصیت‌ها باید میان بد و بدتر یکی را انتخاب کنند یا در مدلی خوش بینانه تصمیم کم‌هزینه تری را اتخاذ کنند. فرهادی در "گذشته " این قاعده به ظاهر ساده را به صریح ترین شکل ممکن مطرح کرده است.

 

فیلم« گذشته» به کارگردانی اصغر فرهادی

 

شخصیت‌های داستان «گذشته» در منجلاب میان گذشته وحال و آینده ای که در هم تنیده است، دست و پا می زنند و تمام تلاش شان مصروف حل کردن پاگیری های ناشی از گذشته برای رسیدن به حال و آینده ای بهتر می‌شود. جنس کنش‌های داستانی در"گذشته" به گونه ای است که تلاش‌های مدام شخصیت‌ها را برای رهایی از گذشته و طی مسیر به سوی آینده را نه تنها بی نتیجه جلوه می‌دهد بلکه عرصه را بر آنها تنگ‌تر می‌کند.در شکل روایی "گذشته" لایه‌های تو در توی داستان و داستانک‌های لایه لایه و در هم پیچیده از پی غبارروبی از خاطرت و گذشته و  اموری که پیش از حضور احمد (به عنوان بهانه ورود ما به داستان) رخ داده است بروز پیدا می‌کنند.کنش داستانی در «گذشته» از انبان رفتارها و تصمیماتی که در گذشته گرفته شده اند مایه می گیرد.مارین در تلاش است تا همه چیز را سر و سامان دهد و از گذشته رها شود ولی در ادامه بیش از پیش درگیر گذشته می‌شود.

 

نقطه عطف بروز این نگاه فرهادی در داستانک چمدان شکسته احمد(علی مصفا) و شیطنت بچه ها برای برداشتن سوغات درون چمدان نمود پیدا می‌کند. دیالوگ کلیدی این سکانس از زبان سمیر(طاهار رحیم) مطرح می‌شود آنجا که مارین می گوید "میرم به بچه ها بگم بیان عذرخواهی کنن بعد احمد سوغات رو بهشون بده" و سمیر در واکنش می گوید " نه؛ نمیخوام فواد از الان یاد بگیره که میشه هرکاری کرد و بعد با یه عذرخواهی همه چیز رو حل شده دونست". در دنیای «گذشته» هیچ چیز از میان نمی رود بلکه در بزنگاههای مختلف سربر می آورد و خودنمایی می‌کند و این شخصیت‌های داستان هستند که می بایست در مواجهه با آن بهترین و کم هزینه ترین تصمیم را بگیرند.

 

فیلم« گذشته» به کارگردانی اصغر فرهادی

 

تنها شناخت ما از گذشته احمد این است که او در دوره ای در فرانسه دچار دودلی میان رفتن وماندن شده و بعد از یک دوره افسردگی مارین را ترک کرده است.در نهایت هم هیچ توضیحی در مورد دلیل رفتنش به مارین نداده است.احمد حالا و بعد از رجوع دوباره درگیر زندگی مارین و لوسی می‌شود و در این میان باید برای رفع و رجوع مشکلات میان لوسی،مارین وسمیر به طوری ناخواسته تصمیمی اتخاذ کند. باز هم گریبان گیر شدن گذشته خودنمایی می‌کند.

 

لوسی به نوعی رفتن احمد را باعث ورود سمیر به زندگی مارین و رخدادهای تلخ بعد از آن میداند.در جایی از فیلم می گوید که "مارین هنوز تو رو دوست داره اون واسه این رفت سراغ سمیر که شبیه تو بود". پس احمد اسیر کرده گذشته خودش است. از طرفی این احمد است که اولین بار از ارسال ایمیلهای خصوصی مارین و سمیر برای سلین از سوی لوسی با خبر می‌شود و باید تصمیم بگیرد که به مارین بگوید یا خیر. احمد در عین اینکه در بروز بخشی از این بحران به ظاهر مقصر به نظر می رسد(حداقل به ظن لوسی) حالا با احساس گناه یا حداقل احساس مسئولیتش سعی دارد شرایط فعلی را حل و فصل کند. ولی بازهم در این میان محکوم می‌شود و با این دیالوگ لوسی روبرو می‌شود که " تو بودی که گفتی به مارین بگم" احمد پاسخ می دهد "اگر نمی گفتی باید تا اخر عمر عذاب می کشیدی" و لوسی پاسخ می دهد" یعنی الان دیگه عذاب نمی کشم؟". او برای حل مسائل لوسی را تشویق به اعتراف می‌کند ولی در ادامه خودش محکوم به کار اشتباه می‌شود. پس احمد هم از قاعده اتخاذ تصمیم های هزینه بر ناشی از کرده های گذشته مستثنی نیست و اسیر کرده های گذشته اش  است( در عین اینکه این موقعیت بازهم موید همان رویکرد نسبی گرایی فرهادی در نگاه به کلیه امور زندگی و در هم تنیدگی همیشگی این امور است که مشخصه واضح آثار او بوده و هست).

 

فیلم« گذشته» به کارگردانی اصغر فرهادی

 

همین حس و حال را میان احمد و مارین می بینیم. مارین و احمد هردو هنوز پای در گذشته دارند. احمد هنوز سردرگمی گذشته اش را به دوش می‌کشد و مارین هنوز نتوانسته از دلبستگی اش به احمد رها شود از یک سو به سمیر پناه برده تا از دام گذشته رها شود. از سوی دیگر حضور دوباره احمد و رفتارهای سمیر این شک را در دل او ایجاد کرده که سمیر چندان علاقه ای به او ندارد. احمد و مارین با کوله باری از خاطرات و رفتارهای مربوط به گذشته سعی در ادامه زندگی در شرایط حال و ترسیم اینده دارند.مارین با افساری که گذشته بر گردنش انداخته سعی در حرکت به سمت آینده بهتر دارد در حالی هیچ مفری برای او مترتب نیست و تمام تصمیماتش به طرزی جبری با کرده ها و تصمیمات گذشته اش گره خورده است و هزینه های روحی و روانی بسیاری به او تحمیل کرده است.مارین در جستجوی آرامش و فرار از بی قراری وحشتناکی که گریبانش را گرفته نه در سمت احمد آرامشی می یابد و نه سمیر را ایستگاه امن قطعی خودش حس می‌کند.او در منجلاب گذشته های جاری در حال و آینده فرو رفته است.بازهم این گذشته مارین است که مجال اتخاذ تصمیم مستقل از گذشته را از او میگیرد.در نهایت راه حل مارین برای رسیدن به شریط بهتر مبارزه با گذشته و فرار از آن و پناه بردن به اصل فراموشی است.

 

حتی سمیر هم از این قاعده مستثنی نیست.او هم پا گیر گذشته ها است و شمایل زندگی اش با سلین و اینکه آیا سلین(همسر به کما رفته اش) اورا دوست داشته یا نه محل درگیری ذهنی اوست. او که در گذشته احساس دوستی و محبت از سوی همسرش دریافت نمی کرده و از پی آن سراغ مارین رفته و با او رابطه عاشقانه را آغاز کرده است، حالا باید در عین پاگیر شدنش در تصمیمات گذشته اش برای شرایط تازه ای که درگیر آن است، تصمیم بگیرد. این دو رویکرد است که مارین و سمیر را در شرایطی قرار داده تا تمام تلاششان را مصروف گذشته کنند. تلاشی که به نظر می رسد در منطق داستان فیلم «گذشته» ناشدنی و محکوم به شکست است. سمیر و مارین وقتی با این سوال روبرو می شوند که اگر نتوان گذشته را فراموش کرد چه باید کرد به هیچ جوابی نمیرسند و تنها به سکوت پناه می برند.

 

فیلم« گذشته» به کارگردانی اصغر فرهادی

 

همین موقعیت دقیقا زمانی که سمیر از کرده نعیما آگاه می‌شود رخ می دهد.روال برگشت ناپذیر کرده های گذشته اینجا هم خودنمایی می‌کند و نعیما در مسیر برگشت ناپذیر از کار بیکار می‌شود.اما نکته اینجاست که در میان جدل میان نعیما و سمیر بازهم دیالوگ بی ارزش بودن عذرخواهی برای پاک کردن کرده های قبلی به وسط کشیده می‌شود.سمیر از کرده نعیما نمی گذرد ولی در نهایت با این سوال مواجه می‌شود که دلیل خودکشی سلین رفتار نعیما بوده و یا شکی که رفتار سمیر در دل سلین ایجاد کرده بوده است؟ در واقع در این مقطع جایگاه نعیما با سمیر جابجا می‌شود و حالا این سمیر است که باید خوشد را در جایگاه مقصر احتمالی ببیند.بازهم گذشته (در اینجا رفتار یکسویه سمیر با نعیما مدنظر است) گریبان سمیر برا اتخاذ تصمیمات آینده را می‌گیرد.بازهم اصل فناناپذیری گذشته خودنمایی می‌کند.

 

گذشته در دنیای سینمایی فرهادی صرفا با ابراز پشیمانی و یا عذرخواهی قابل جبران نیست. به بیان بهتر تک تک رفتارها،گفته ها و تصمیمات شخصیت های داستان "گذشته" به طوری فنا ناپذیر در گوشه ای از سرنوشت آنها درج می‌شود و پشیمانی و عذرخواهی و یا تلاش برای بهبود وضعیت در بهترین حالت می تواند از شدت و حدت اثرات امر واقع شده در گذشته بکاهد ولی کلیت آن را محو نمی‌کند.

 

نکته مهمی که  در مورد «گذشته» میتوان برجسته تلقی کرد همراهی نفس به نفس مخاطب با تک تک شخصیت‌ها و همراه شدن مخاط با تمام گیرورفتهای روحی و ذهنی شخصیت‌هاست با این هدف احتمالی که همان سیروریتی که منجر به تغییرو تحول در نگرش شخصیت‌ها در طول اثر ایجاد می‌شود برای مخاطب هم قابل تجربه باشد.اتفاقا همین خصوصیت است که تماشاگرا آثار فرهادی را به دودسته تقسیم می‌کند دسته ای که تاب و توان رویارویی با مفاهیم عریانی که در آثار این کارگردان مطرح می‌شود را دارند و گروهی که تحمل همراهی ادیسه وار با شخصیت‌های داستان که مشغول پوست اندازی هستند را ندارند و نسبت به مفاهیم جدی و درگیر کننده اثر حالت تدافعی می‌گیرند.با این همه اما بهترین حالت برای رسیدن به نتیجه ای منصفانه و در خور برای تماشای آثار فرهادی منحصر به فرد تلقی کردن آنها و فارغ شدن از توقعات و برداشت‌های ناشی از آثار پیشین اوست.

 

انتهای پیام/

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.