تعداد زیادی از کارگردان هایی که در سال های اخیر تولیدات مهم و حساس تلویزیون را مقابل دوربین برده اند، در دهه های چهل، پنجاه و گاهی شصت زندگی خود اقدام به ساخت این آثار کرده اند. آثاری که همواره با عنوان فاخر و الف ویژه از آنها یاد شده و تولیداتی مهم و سرنوشت ساز برای تلویزیون بوده اند. تقریبا تمامی این آثار توسط نسلی مقابل دوربین رفته که یا فیلم سازی را به صورت تجربی و سنتی آموخته اند و یا اینکه تحصیلات دانشگاهی آنها مطابق آموزه ها و منابع درسی سال های بسیار دور بوده است. در اصطلاح روزمره از این کارگردان ها با نام «کارگردان های کلاسیک» نام برده می شود. کارگردان های کلاسیک همواره شیوه و سبک و سیاق کاری خاص خود را دارند. آنها به قاب بندی های مرسوم و اصطلاحا قاب بندی کلاسیک علاقمند هستند. در پرداخت فیلم نامه، نحوه روایت حسی و تاثیر گذار داستان، دیالوگ نویسی، توجه به رنگ و نور و موارد فنی نیز تجربه فراوانی دارند که باعث می شود
قصه هایی بسازند که با وجود مضامین تکراری، مخاطبان مشتاقانه پای تماشای آنها می نشینند.
اغلب فیلم سازان این نسل با وجود نقاط قوت فراوان، کاستی هایی نیز دارند. یکی از این کاستی ها «عدم آشنایی با جلوه های ویژه و تکنیک روز فیلم سازی در دنیا» است. آنها تسلط چندانی بر پدیده دیجیتال ندارند و حتی گاهی نسبت به آن بی اعتماد هستند. به همین دلیل اگر قرار باشد در فیلم یا سریالی، سکانس رویارویی دو لشگرکشی را به تصویر بکشند، ترجیح می دهند تا به جای اطمینان به جلوه های ویژه و بازسازی چنین صحنه ای در رایانه، عینا این صحنه در ابعادی وسیع و با حضور تعداد زیادی هنرور بازسازی کنند. به همین دلیل است که ساخته های این گروه از کارگردان ها سال هایی طولانی را به خود اختصاص می دهد.
تقابل خیر و شر
در سال های اخیر کارگردان های جوانی وارد عرصه سینما و تلویزیون شده اند که با بهره گیری از امکانات دیجیتال، آثاری جالب توجه پدید آورده اند. بخشی از کارگردان های نسل پیشین نیز به دنبال تطبیق خود با شرایط جدید فیلم سازی رفته اند. «ابراهیم حاتمی کیا» یکی از این فیلم سازان است که سال ها قبل در فیلم «موج مُرده» برای اولین بار به سراغ دوربین دیجیتال رفت تا با این ابزار جدید، فیلم بسازد.
اغلب کارگردان های جوان و متکی بر دانش فیلم سازی دیجیتال، وقت خود را صرف ساخت کلیپ و تیزرهای تبلیغاتی کرده اند و تعداد محدودی از آنها وارد عرصه فیلم سازی شده اند. شاید بتوان «فرهاد نجفی» کارگردان سریال ماتادور را که این روزها از شبکه یک سیما در حال پخش است، یکی از این کارگردان های جوان دانست که به واسطه آشنایی با تکنیک های فیلم سازی، توانسته اثری متفاوت ارائه کند. سریالی که شباهت چندانی به آثار تلویزیونی ندارد و شاید بتوان نمونه های محدودی همچون سریال «هوش سیاه ۲» را از نظر ساختاری به آن شبیه دانست.
داستان این سریال از سال ۱۳۸۱ آغاز می شود. فردی به نام «داوود بهادری» که در قتل های زنجیره ای مشارکت داشته، به حبس ابد محکوم می شود. در صحنه بعد او را در ۱۰ سال بعد می بینیم که در کشوری خارجی ـ ترکیه ـ سفارش انجام یک ترور را می پذیرد و در ادامه، این ترور را اجرا می کند. در همین قسمت به کلاس آموزش گروگان گیری می رویم که در آن «پولاد کیمیایی» در حال آموزش شیوه های رهایی گروگان به شاگردانش است.
این روایت موازی میان تهران و ترکیه در ادامه قسمت اول نیز ادامه می یابد و شروع خوب و پُر ریتمی را برای این سریال فراهم می کند. مخاطب می تواند حدس بزند که این دو شخصیت به عنوان نماد خیر و شر داستان به زودی در مقابل یکدیگر قرار خواهند گرفت و تا پایان همین قسمت، با قبول ماموریت از سوی «ماتادور»، این حدس به یقین تبدیل می شود.
در سال های اخیر به مدد شبکه ویدئویی کنار خیابان، مخاطبان با انواع مختلفی از سریال های خارجی آشنا شده اند و بارها تقاضای پخش چنین سریال هایی از تلویزیون را داشته اند و حالا شاید «ماتادور» پاسخ مناسبی به چنین درخواستی باشد. تقطیع پلان ها، تصویربرداری خاص و نماهای متنوع، دقت به جزئیات مختلف و حتی طیف خاص رنگ و نور فیلم، تا حدود زیادی پاسخی به این تقاضا است که فضای این اثر را به شدت به سریال های خارجی نزدیک می کند.
یک سریال چقدر اکش نیاز دارد؟
سریال تلویزیونی «ماتادور» یک سریال پلیسی اکشن است و به واسطه همین ویژگی، مخاطب انتظار دارد تا در چنین اثری صحنه های پُرتحرک فراوانی ببیند. قسمت اول سریال با نمایش یک صحنه فراری دادن متهم، یک ترور و یک گروگان گیری همراه است. این صحنه ها اکشن فراوانی دارد و با موسیقی نیز همراهی می شود. در قسمت های بعدی نیز ماجرای بمب گذاری در داخل قطار و همچنین خنثی سازی بمب در داخل یک هتل به تصویر کشیده می شود. در هر یک از این صحنه ها جزئیات فراوانی در پرداخت صحنه های اکشن به کار گرفته شده است اما این حجم از صحنه های اکشن الزاما نمی تواند همیشه نقطه قوت تلقی شود. مخاطب تلویزیون همواره علاقمند است تا یک خط داستانی را دنبال کند و به همین دلیل است که سریال هایی از جنس «ستایش»، «پایتخت»،«ساختمان پزشکان» و... حتی با وجود بیان داستان هایی تکراری و قابل حدس، در نزد مخاطب به مقبولیت می رسند.
یکی از نقاط ضعف ماتادور، عدم تنیده شدن این صحنه ها به برخی جزئیات کارگردانی است. مثلا در قسمت اول و تعقیب و گریز میان ماموران و آدم ربایانی که ماسک بر چهره دارند، صحنه های حضور پلیس و آدم رباها در میان مردم به تصویر کشیده می شود و حتی در برخی صحنه ها از روی اتوموبیل های مختلف پرش هایی صورت می گیرد و در قسمتی هم با ورود به یک رستوران روباز، پاساژ و... آدم های معمولی شاهد این صحنه های هیجان انگیز می شوند اما واکنشی از آنها نشان داده نمی شود و آدم ها صرفا نظاره گر هستند. در قسمت های بعدی داستان و ماجراهای مرتبط با حضور در قطار نیز چنین ضعف هایی دیده می شود. عدم هدایت مناسب بازیگران کودک و عدم بازی گیری مناسب از مسافران قطار در صحنه هایی مشهود است. حتی در ادامه داستان و زمانی که از اتاق هدایت، خنثی سازی بمب کنترل می شود و بمب خنثی می گردد، شاهد واکنش یا همان «ری ـ اکشن» مناسب از سوی بازیگران نیستیم که این موضوع به کلیت اثر لطمه می زند. در بازی های شخصیت مرد تروریست هم که با نامزدمش که در هتل کار می کند، ملاقات دارد، نوعی بازی بی روح و سرد مشاهده می شود و زمانی که نامزدش از او درباره علت تاخیرش می پرسد، پاسخ می دهد: «هرکجا باشم آسمان مال من است» که نحوه بیان این شعر مناسب و هنرمندانه نیست. شاید بهتر بود کارگردان سریال از «یک بازیگردان» استفاده می کرد تا در کنار صحنه های اکشن، بخش های حسی داستان نیز وضعیت بهتری پیدا می کرد.
اشتباه سریال درخصوص رمز اینترنتی
نکته قابل تامل دیگر درباره چنین سریال هایی این است که به واسطه مشارکت پلیس در ساخت و عرضه آن، اطلاعات و آموزه های آن برای مخاطب باید قابل اتکاء باشد و از این منظر باید تحقیق و پژوهش آنقدر دقیق باشد که اصطلاحا «مو لای درز آن نرود». در قسمت پنجم سریال، افسران پلیس در حال صرف شام در رستوران درخصوص موضوع های گوناگونی با یکدیگر صحبت می کنند و یکی از آنها، به مجرمی اشاره می کند که با سرقت رمز کارت افراد مختلف، وارد اینترنت شده و موجودی حساب های افراد مختلف را خالی کرده است. همه می دانیم که برای برداشت پول از طریق اینترنت و هر نوع جابجایی، علاوه بر دانستن شماره کارت، تاریخ انقضای کارت و شماره اختصاصی، به «رمز اینترنتی» هم نیاز است که از طریق باجه دریافت می شود و بدون آن خرید یا جابجایی پول ممکن نیست.
در سال های اخیر همکاری میان بخش های مختلف کشور با سازمان صدا و سیما در ساخت آثار نمایشی نتایج خوبی به همراه داشته است. چندی پیش نیز سریال «نوشدارو» با همکاری وزارت نفت تولید و از تلویزیون پخش شد که با واکنش های مثبتی مواجه شد. قطعا این رویه نیز می تواند با سریال هایی از جنس ماتادور میان صدا و سیما و نیروی انتظامی تداوم پیدا کند و به جای تولید آثار ارزان قیمتی که شخصیت های منفی آن نهایتا قاچاق چیان مواد مخدر بودند، مخاطبان با فضای جذاب تری در این سریال ها مواجه شوند.
انتهای پیام/ ب.ب/ن.ف
نظرات