به گزارش خبرنگار سینماپرس، مخاطبان سینما شاهد اولین تجربه بازی درخشان «بهرنگ علوی» در فیلم پر مخاطب «دربند» که این روزها به خاطر نرفتن به اسکار پر بحث و حاشیه شده است، بوده اند. برای آشنایی بیشتر مخاطبین با بهرنگ فیلم «دربند» به کارگردانی پرویز شهبازی، گفت و گویی ترتیب دادیم که از نظرتان می گذرد:
از ویژگی های منحصر به فرد فیلم «دربند» چه بود که بهترین کارگردانی سی و یکمین جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد؟
من نباید در این باره توضیح دهم و هر اظهار نظر من منجر به گذاشتن زیرنویس برای فیلم می شود، فکر می کنم فیلم حرف خودش را می زند و قطعا هر تماشاگر و مخاطب چه دانشجو، چه منتقد و چه مردم عادی برداشت خود را از فیلم دارند؛ اما در کل فیلم یک برشی از زندگی اجتماعی یک طبقه خاص را نشان می دهد. طبیعی است که باید فیلم را دید. شما قطعا به عنوان یک مخاطب یک برداشتی از فیلم دارید و من به عنوان یک بازیگر برداشت دیگری از فیلم دارم؛ اما باید قاطع عنوان کنم که دربند فیلمی نیست که با یک بار دیدن تمام نکته های آن را متوجه شد؛ اما چیزی که می دانم این است که مخاطب و تماشاگر امروز به دنبال فیلم خوب و چهره جدید، تازگی و طراوت هستند. تماشاگر امروز صاحب نظر و نقد شده و خیلی وقت ها هم نقدهای آن شنیدنی است و به درستی مانند یک منتقد می تواند یک فیلم را نقد کند و فکر می کنم برای همین است که یک فیلمی مانند فیلم دربند هم که هیچ ستاره ای ندارد و تنها ستاره آن شخص آقای شهبازی است اینگونه در جشنواره از آن استقبال می شود و در میان مردم و منتقدین بازخوردهای خیلی خوبی می گیرد. در ۱۰ رشته کاندید می شود، سه سیمرغ کسب می کند و تمام منتقدین دربند را بهترین فیلم جشنواره اعلام می کنند و شهبازی سیمرغ بهترین کارگردانی سی و یکمین جشنواره فیلم فجر را کسب می کند.
آیا نازنین فیلم «دربند» در کنار سحر یک دوست و همراه به شمار می آید یا بر حسب هم خانه شدن با او اجازه هر دخالتی را در زندگی سحر به خود می دهد؟
این سحر است که ابتدا اعتماد و روی خوش به نازنین نشان می دهد. زمانی که سحر کلید منزلش را به نازنین می دهد یعنی به نازنین اعتماد پیدا کرده در صورتی که خانه حریم است؛ اما سحر قصد دارد که حسن نیت خود را با این کار به نازنین نشان دهد و از آن جایی که با یک برداشت غلط همه می پندارند نازنین قهرمان داستان است این دخالت و فضولی او را بر روی کنجکاوی می گذارند. با وجود حرکت انسانی که در طول فیلم نازنین از خود نشان می دهد؛ اما نباید او را یک کاراکتر صد در صد مثبت تلقی کرد.
به نظر شما فیلم هایی که در دهه جدید سینما به نسبت یک دهه گذشته قصه محور شده اند در جامعه مخاطبان فیلم های اجتماعی بازخورد بیشتری دارند؟
البته یک دهه قبل هم فیلم های اجتماعی این چنینی داشتیم. شاید من هم سوال شما و هم نظر خودم را اینگونه تصحیح کنم که مخاطب امروز سینما در دهه ۹۰ دنبال انتخاب فیلم های خوب، فیلمنامه های درست و پایان هایی از طرف فیلمسازش است که در آن صداقت و اعتماد وجود داشته باشد. ما یک دهه ای را پشت سر گذاشتیم که پر از فراز و نشیب بود در این مسیر فیلم های خوب هم ساخته شد؛ اما فیلم هایی هم که به اشتباه یک جایگاهی را به دست آورده اند را کم نداشته ایم. این چرخه نباید از حرکت می ایستاد.
شما این اقدام پرویز شهبازی که در همه فیلم هایش حداقل یکی از نقش های اصلی فیلم را از چهره های جدید انتخاب می کند، چطور ارزیابی می کنید؟
این امضای پرویز شهبازی بر روی فیلم هایش است. طبع شهبازی در سینما رئالیسم است و تلاش می کند که کاملا یک چیز را باورپذیر به تماشاگر هدیه کند من خودم زمانی عاشق بازیگری و سینما شدم که فیلم های ما با یک، دو و یا نهایتا با ۳ بازیگر جمع بندی می شد همه در فیلم تک قهرمان و تک ستاره بودند. متاسفانه طی این یک دهه گذشته تا حدی خوراک بد و عادت غلط به مخاطب دادیم که توقع مخاطب را بالا بردیم. تماشاگر تا جلوی در سالن سینما می آید و فیلمی را برای تماشا انتخاب می کند که تعداد بازیگر بیشتری در آن حضور داشته باشد و این باعث شده که بازیگران را مانند فست فود بیرون دهیم. در این شرایط برای مردم و مخاطب طیبعی است که چهره جدید برایشان باورپذیرتر شود. مثلا اگر یک بازیگر چهره برای نقش نازنین یا بهرنگ گذاشته می شد باور کردن آن برای مخاطب سخت بود از آن جایی هم که شهبازی بسیار در این قضیه جسارت دارد اعتبار و سرمایه خود را وسط می گذارد و از یک بازیگر غیر چهره نه نابازیگر استفاده می کند تا تماشاگر راحت تر آن کاراکتر را باور کند.
بازی در این فیلم برای بهرنگ علوی یک سکوی پرتاپ بود؟
پرویز شهبازی با این نقش، من را به سینمای ایران معرفی کرد. از این به بعد ماجرا، به فیلمسازهایی برمی گردد که قرار است در فیلم هایشان چگونه و در چه نقشی از من استفاده کنند. باید به من هم به عنوان بک بازیگر جوان اعتماد شود. از نظر من این اتفاقات و همکاری ها، دو طرفه و دو سر برد هم برای بازیگر و هم برای فیلمساز محسوب می شود. اگر فیلم دربند نباشد تهیه کننده و کارگردانی به سراغ من نمی آید و ما هم تلاشمان را کردیم که به درستی آن چیزی را که هست انجام دهیم. به این نگاه نمی کنیم که من یا نازنین برند نیستیم ما تلاشمان را کردیم و این مردم، فیلمسازان و تهیه کنندگان هستند که باید از ما حمایت کنند. کسی مانند شهبازی جسارت کرد و من و نازنین را به سینمای ایران معرفی کرد که باعث شد مورد توجه مردم قرار گرفته ایم.
بعد از اکران این فیلم پیشنهادهای خوبی از سمت فیلمسازان داشته اید؟
بله؛ اما عجله ندارم و می خواهم با دقت و وسواس بیشتری یک کار را انتخاب کنم تا بتوانم موفقیت دربند را تکرار کنم.
کمی از بهرنگ فیلم «دربند» برای ما بگویید؟
بهرنگ نماینده یک نسل سومی و از طبقه متوسط جامعه است که در یک کلان شهر بی رحمی مانند تهران پرسه می زند و به نوعی آرزوهای خود را نقاشی می کند. چهره های مختلفی که در طول فیلم از بهرنگ می بینیم بیانگر همان بلاتکلیفی است، چیزی از خانواده این آدم نمی بینیم. شغلش بنگاهی است، به مردم خانه می فروشد و اجاره می دهد اما خودش بی سرپناه است. با وجود تمام پارادوکس هایی که در شخصیت او وجود دارد من احساس می کنم بهرنگ ادامه منصور فیلم «نفس عمیق» است که بعد از یک دهه پرسه زدن در این شهر حالا ترسیده و یک مقدار محافظه کار و بی اعتمادتر شده و با شغلی که برای خودش انتخاب می کند دوست دارد که همه به او اعتماد کنند. در یک سکانس با تیپ اسپرت عجیب و عینک وارد دادسرا می شود که همه گمان می کنند سوپرمن است و قصد نجات همه را دارد و با این که دوست دارد این کار را انجام دهد اما نمی تواند. شاید بهرنگ دوست داشت که با سحر ادامه دهد؛ اما شرایط زندگی اش طوری نبود که بتواند سحر را در ایران نگه دارد. در قسمتی از فیلم می بینیم که برای کسی خانه پیدا می کند و اسکوندش را می خواهد و در پایان فیلم اسکوندش را گرفته و ماهواره اش را زیر بغل زده و می رود. ما در طول فیلم مدام یک دیالوگ را می شنویم (می دانید این همسایه طبقه پایینی چه کاره است؟) اما هیچوقت در مورد او صحبتی نمی شود و این بی اعتمادی در مقابل همسایه را به تصویر کشیده است.
در فیلم دیالوگی دارد که می گوید ( ۳۲ سالمه؛ اما هشتم گرو نهمه)، دنبال دخترهای داستان دار نمی رود و همه این ها را بازی خطرناک می بیند. من فکر می کنم که قصه زندگی بهرنگ تلخ تر از اتفاقی است که برای نازنین می افتد و این در لایه و پوسته دوم فیلم است و برای همین است که تماشاگران نباید فیلم دربند را یک بار نگاه کنند. ما دوربین را خیلی نچرخاندیم بالای شهر و پایین شهر نبردیم، یک محله ای را انتخاب کردیم و در آن محله زندگی کردیم که بخشی از آن را مردم با نام فیلم دربند دیدند و بخشی از آن اتفاقات، زندگی ما پشت دوربین بود. پرویز شهبازی به ما فیلمنامه نداد و یک بستری را برای ما فراهم کرد و یک محله ای را برای ما انتخاب کرد که خانه و بنگاه و دانشگاه همه در یک محله بود و ما ۳ ماه در یک منطقه و محله زندگی کردیم. بر عکس خیلی از کارگردان هایی که هر کدام از این لوکیشن ها را در یک نقطه ای از شهر انتخاب میکنند؛ اما شهبازی لوکشین را به درستی انتخاب می کند. دربند بسیار فیلم ماندگاری است، عمق دارد و در ویترین تاریخ سینما قرار می گیرد. این فیلم می تواند برشی از جامعه امروز را در ۵۰ سال آینده در تاریخ معاصر سینمای ایران نشان دهد.
کار جدیدی دارید؟
در حال حاضر چند فیلمنامه برایم آمده و مشغول مطالعه آن ها هستم؛ اما هنوز کاری را به صورت قطعی انتخاب نکرده ام.
در جشنواره امسال حضور دارید؟
هر چه که قسمت باشد. عجله و اصراری ندارم که حتما در جشنواره امسال باشم. اما یک چیزی را به صراحت می گویم که خیلی زیاد از سیمرغ می ترسم. به نظر من سیمرغ خطرناک ترین جایزه سینما است. ممکن است گرفتن جایزه های بزرگ جهانی راحت تر از گرفتن سیمرغ باشد در صورتی که سیمرغ برای یک بازیگر سم است بازیگری که سیمرغ می گیرد سال بعد بهترین بازی را هم ارایه دهد دیده نمی شود در طول سال تمام تهیه کننده ها منزوی اش می کنند و می گویند فلان بازیگر سیمرغ گرفته و دستمزدش را دو برابر کرده از طرفی خیلی از کارگردان ها گمان می کنند که ما با گرفتن سیمرغ در فیلم های آن ها بازی نمی کنیم در حالی که شاید آن بازیگر همچین نیتی نداشته باشه؛ اما ناخواسته در موردش این حرف زده می شود. اما کاندیدا شدن بازیگر را در یک جایگاهی قرار می دهد که نگاه جدی تری به او می شود مخصوصا به من بازیگر جوان، کاندیدا شدن در سینمای ما متاسفانه ارج و قرب بالاتری دارد و برای همین خیلی خوشحال شدم از این که کاندیدا شدم اما نگران بودم اگر سیمرغ را می گرفتم.
شما به عنوان یک مخاطب که هر دو فیلم (دربند و گذشته) را دیده اید، نه به عنوان بازیگر فیلم دربند بگویید چرا نباید دربند به اسکاربرود؟
من جدای از این که بازیگر دربند بودم و بازیگر باشم، تماشاگر جدی سینمای ایران هستم. دربند را نماینده شایسته ایران برای رفتن به اسکار می دانستم؛ اما به نظر هیات انتخاب احترام می گذارم و برای اصغر فرهادی این فیلمساز ایرانی و سینمای فرانسه آرزوی موفقیت می کنم و این انتخاب را زرنگی سینمای فرانسه می دانم که توانست با وجود فیلم «گذشته» دو فیلم را از کشورش به اسکار ببرد. در صورتی که باید به تمام فیلمسازانی که در این مملکت و با این شرایط سخت سینما کار می کنند احترام گذاشت و فیلمی را برای رفتن به اسکار انتخاب کرد که محصول کشور خودمان باشد.
فکر می کنید که «گذشته» اسکار را می گیرد؟
امیدواریم و دعا می کنیم که بار دیگر اصغر فرهادی این افتخار را به دست آورد و ملت ایران را شاد کند در صورتی که ممکن است طعم جایزه امسال با جایزه سال گذشته و فیلم «جدایی نادر از سیمین» متفاوت باشد زیرا «جدایی نادر از سیمین» یک جور شادی ملی در سینمای ایران و تحسین برانگیز بود همه چیز این فیلم ایرانی بود و باعث شد که همه ما به ایرانی بودنمان افتخار کنیم و فرهادی هم اسکار را به ملت ایران تقدیم کرد.
انتهای پیام/ح/ن.ف
ارسال نظر