سینماپرس: با اکران فیلم «شهر موشها ۲» همه گوش ها همچون «گوش دراز» معطوف می شود به موسیقی خاطره انگیزی که بچه های دهه ۶۰ با آن آشنا بودند. اما موسیقی قسمت دوم «شهر موشها» کمی متفاوت تر از قسمت اول آن شنیده می شود، دلیل گپ و گفت خبرنگار سینماپرس با بهرام دهقانیار همین تفاوت موسیقایی آن است. متن کامل صحبت های دهقانیار را در ادامه بخوانید:
چرا از یک موسیقی جدید در کنار موسیقی خاطره انگیز دهه ۶۰ استفاده کردید؟
طرح فیلم نامه از ابتدا به این گونه بود که در بخش هایی از قصه نسل والدین این موش های جدید ما از خاطراتشان مروری داشته اند. به عنوان مثال بچه موش ها برای اینکه والدین خود را غافلگیر کنند، اولین ترانه که نام آن «مدرسه» است را می خوانند اما به محض اینکه ترانه به پایان می رسد ترانه «ک، مثل کپل» را می خوانند. این بدان معنا است که این طرح در فیلم نامه گنجانده شده بود.
زمانی که کارگردان از من و هنگامه مفید برای بخش ترانه ها دعوت به کار کرد، یکی از قرار دادهای ما این بود که در ۲-۳ بخش از فیلم به همین شکل موسیقی را بسازیم. یعنی از آیتم های جدید به آیتم های قدیمی و خاطره انگیز برسیم که هم نسل جدید با فضا و اتمسفر موسیقی های جدید آشنا شوند و هم آیتم های دلنشین و خاطره انگیز موش های ۳۰ سال پیش را هم در قالب موسیقی های جدید و به روز در موسیقی استفاده کنیم.
بخش های دیگری که در قرارداد عنوان شده بود کدام صحنه ها هستند؟
قطعه دیگری با عنوان «جنگل» بود که نسل جدید (بچه ها) و قدیم (والدین) در میزهای مختلفی در رستوران نشسته اند و قطعه ای مستقل شروع می شود و بعد به ترانه «جنگل» که خاطره انگیز است وصل می شود. قطعه دیگر هم در کلاس موسیقی بچه ها در مدرسه است. در این صحنه باز هم یکی از قطعات خاطره انگیز شنیده می شود. در این صحنه معلم در حال تمرین با بچه هاست و من به عمد تمهیداتی در آن قرار دادم تا قطعه باورپذیر تر باشد. به عنوان مثال غلط خواندن بچه ها در ترانه خوانی است. معمولا بچه ها در روزهای آغازین تمرین یک ترانه دچار اشتباهایی در خواندن می شوند و من عامدانه چنین کاری را کردم تا همه چیز باورپذیر باشد. اینها ۳ موردی بود که در فیلم نامه با قاطعیت قید شده بود و من باید طوری موسیقی را می ساختم که به این ۳ مورد توجه می شد. خیلی خوشحال هستم که ترکیب و چیدمان مجموعه تم هایی که از سری قبل استفاده کرده ام، در کنار موسیقی من توانسته با تمام اقشار جامعه ارتباط برقرار کند.
این ۳ بخش در فیلم نامه عنوان شده بود؟
بله. حتی جالب است بدانید که با ذکر میزانسن به این ۳ مورد اشاره شده بود. در اصل بیت به بیت این ترانه ها با زمان بندی تعریف شده برای ورود و خروج هر یک از این کاراکترها عنوان شده بود. لحظه شروع و خاتمه و لحظه وصل تم های جدید به قدیم، تک تک و ثانیه به ثانیه آن با برنامه ریزی، محاسبه و جزئیات از پیش تعیین شده انجام شده بود که انرژی زیادی را هم از من گرفت.
این میزانسن ها از طرف چه کسی در فیلم نامه مطرح شده بود؟ فرهاد توحیدی و یا...
خیر، از طرف مرضیه برومند عنوان شده بود. فرهاد توحیدی قصه ای نوشت و تکامل بخشید اما تمام این ظرافت کاری ها با مدیریت، درایت و القای مستقیم یا غیر مستقیم مرضیه برومند انجام شد.
شما پیشنهادی برای حذف، تغییر یا اضافه کردن بخش موسیقایی مطرح نکردید؟
تغییر به معنای اینکه از آیتم های قبل چیزی را تغییر یا حذف کنم وجود نداشت. برای اینکه گوش شنونده با آن آیتم های قدیمی یک پیوند عاطفی ناگسستنی دارد. عملا تغییر در آیتم های قدیمی وجود ندارد چرا که من هیچ وقت به خودم چنین اجازه ای نمی دهم که تم های زیبای آقای علیقلی را تغییر دهم. اما بیان جدید این تم ها نیاز به سازبندی و ارائه ترکیب های صوتی معاصر داشت. بدان معنا که بعد از ۳۰ سال از اجرای آن تم ها طبیعا مدل ساز بندی ما متفاوت می شود.
همچنان آن قسمت هایی که از طرف بند «پسته» (به گروه موسیقی موش ها بند «پسته» می گفتند) اجرا می شد سازهای مشخص خود را داشت. ترکیب ها و سازبندی که آقای علیقلی در سری اول چه در بخش سریال و چه در بخش سینمایی طراحی کرده بودند مختص بود به ترکیب هایی که در یک چیدمان ارکستر سمفونیک استفاده می شد و قالب موزیک راک یا موسیقی پاپ در آن وجود نداشت. در قسمت دوم فیلم ما این ها را به روایت موش ها درآوردیم. یعنی این گروه با این امکانات و ظرفیت هایی که در اجرای ساز دارند که حتی در طراحی عروسک ها و ساز عروسک ها که اجرا می کنند، لحاظ شده بود. یعنی در زمان پلی بک، موسیقی را که می شنویم، همان ساز را در دست عروسک ها نشان دهیم.
در فیلم نامه گیتار نوازی «مشکی» مطرح شده بود؟
بله، ۲ کاراکتر و ۲ تک نوازی از قبل مشخص شده بود؛ «موش موشک» معلم موسیقی بچه موش ها و «مشکی». در مورد ساز «موش موشک» باید بگویم در تمام دنیا عرف بر این است که در کلاس درس موسیقی، پیانو وجود دارد و معلم با پیانو موسیقی را به شاگردان خود می آموزد، چرا که پیانو یک ساز هارمونیک است. از طرفی هم سرپرست گروه «پسته» که «مشکی» است، نماینده یک جوان موزیسین می باشد، یک جوان پُر شر و شوری که تمام اتفاقات قصه بر اساس رفتارهای او رخ می دهد. مورد دیگر این است که گیتار حرف اول را در قالب های بند های موسیقی می زند و به همین منظور برای «مشکی» گیتار را در نظر گرفتیم که تک نوازی «مشکی» را فیروز ویسانلو اجرا کرد و تک نوازی «موش موشک» هم بر عهده من بود.
به همین دلیل بود که ما از ابتدای امر تلاش کردیم صدای سازها را عوض نکنیم. نوع صدای سازها را ۳.۵ پرده کوچک کردیم که صدا متناسب با موش ها شنیده شود اما سازی را عوض نکردیم. این کار با وجود فانتزی بودن، جدی است برای همین باید به گیتار صدای طبیعی می دادیم و الان چیزی که شنیده می شود یک صدای کاملا طبیعی است.
موسیقی کمی ضعف هم داشت، بخش های قدیمی ضعیف تر شنیده می شد اما بخش های جدید و معاصر در جذب مخاطب موفق بود و ...
من مخاطب خود را ۴ تا ۱۸ سال مد نظر قرار دادم. برای اینکه بار تماتیک آن ۳ قطعه را به روایت نسل جدید انتقال دهم. در سری اول اجرای موسیقی به این صورت وجود نداشت. اجرا را به عنوان یک پس زمینه داشتیم و کاراکترها را موقع نواختن نمی دیدیم. اما در این قسمت توجه به موسیقی بیشتری وجود داشت. توقع مخاطب از شنیدن هر چیزی برای ما ملاک بود. پس هر گونه تغییر در بافت تم ها، تغییر از نظر اجرا مد نظر من است نه تغییر تم ها و کلام و خط ملودی، بلکه آکوردها، بخش هارمونیک ها و سازها متنوع تر شده است. حتی اگر به جای من آقای علیقلی آهنگسازی می کردند با اطمینان می گویم با سازبندی جدیدی این کار را اجرا می کردند چرا که ابزار موسیقی متفاوت شده است. من تلاش خودم را کردم که فضای تماتیک دهه ۶۰ را نشان دهم و چیزی را به مخاطب تحمیل نکنم. نگاه این بوده که از مصالح مدرن تر و به روز تر استفاده کنیم.
کار جدیدی در دست ساخت دارید؟
بله، مجموعه ای برای شبکه نمایش خانگی در حال تولید است با عنوان «کوچه مروارید» کاری از سعید سالارزهی. در این مجموعه من فقط تیتراژ را کار کرده ام چرا که مجموعه به شدت متنوع است که یک موزیسین جوابگوی تمام حجم قطعات موسیقایی آن نیست. از افراد جوان در ساخت موسیقی این مجموعه هم استفاده شده و من از این بابت خیلی خوشحال هستم. اما گروه تصمیم داشتند برای ساخت موسیقی تیتراژ از کسی که تجربه بیشتری دارد استفاده شود و برای همین از من دعوت به همکاری کردند، تم هایی که بعد از شنیده شدن قابلیت زمزمه کردن از سوی مردم را داشته باشد.
امیدوارم تولیدات ژانر کودک بعد از اکران «شهر موشها ۲» جانی دوباره بگیرد و تهیه کنندگان ما متوجه شوند که کودک و نوجوان نیاز به مواد ویژه خودشان را دارند. تولید سریال های تاریخی و خانوادگی باید وجود داشته باشد اما غیبت چند دهه ای سینما و مجموعه های کودک و نوجوان با کیفیت بالا، اعم از قصه، فیلمبرداری، بازی و ... بدجوری احساس می شود. تهیه کننده گان باید توجه داشته باشند که «دود از کنده بلند می شود». بسیاری از موسیقیدان های با تجربه ما عامدانه یا سهوا کنار گذاشته شدند. چرا که کاری به آن ها سفارش داده نمی شود. شاید «شهر موشها ۲» بتواند این یادآوری را داشته باشد که همچنان نیروهای بالغ هنرمند وجود دارد.
ارسال نظر