در فیلم سینمایی «خانوم» زن نقش محوری دارد و بیشتر شبیه اسطوره است. فیلم با یک فیلم فمینیستی تفاوت چندانی ندارد. در این فیلم، زن است که تمام مشکلات زندگی را به دوش می کشد و مردهای فیلم بیشتر بی مسئولیت و سربار زندگی زن ها هستند.
نقش زنان در سینمای تینا پاکروان که این فیلم نخستین تجربه فیلم بلند سینمایی اش است، بسیار نزدیک به نقش زنان در سینمای بیضایی است. پاکروان با دستیار کارگردانی فیلم سینمایی «سگ کشی» و برنامه ریزی فیلم سینمایی «وقتی همه خوابیم» ساخته بهرام بیضایی، توانسته به یک الگوی واحد برای نزدیک شدن به سینمای بیضایی برسد و نقش زنان فیلمش را بسیار نزدیک به نقش زنان فیلم های بهرام بیضایی ترسیم کند. البته باید گفت که همچون فیلم های بیضایی زنان به عنوان ابزار استفاده نشده اند، بلکه نقش اسطوره ای برای آنان قائل شده است. زن در فیلم تینا پاکروان از زن بودنش شرمنده نیست بلکه به خود می بالد که توانایی های زیادی دارد و می تواند به تنهایی تمام مشکلات خانواده را به دوش بکشد و خم به ابرو نیاورد.
در هر سه اپیزود، زن نقش محوری ایفا می کند و زن است که برای حفظ قوام و دوام زندگی تلاش می کند و مرد داستان بسیار خنثی و ضعیف به تصویر کشیده شده است و فرار از مشکلات را به عنوان مهمترین و تنهاترین راه حل زندگی به حساب می آورد. در مقابل زن است که همچون دژی محکم ایستاده و از هیچ چیز و هیچ کس روزگار شاکی نیست و دست به کارهای بزرگی می زند و به جای مردهای فیلم فکر می کند و کار می کند. زن های فیلم هیچ وقت ناامید نیستند و خود را محدود نمی کنند. زن نقشش بزرگ و والاست و با آگاهی و تمام توانش برای نجات خانواده و قوام زندگی اش تلاش می کند.
پاکروان بسیار با شکوه زن را جلوه می دهد، همان گونه که در فیلم های بیضایی زن بسیار شکوهمند و محوری است. ظاهراً تینا پاکروان همچون بهرام بیضایی به این نتیجه رسیده است که زن نقش اسطوره ای و محوری در زندگی امروز دارد و مرد خیلی نقش خاصی ندارد. فقط مشخص نیست که این زن ها به امید چه چیزی زندگی می کنند؛ از نظر تئوریسین های علم ارتباطات، ارتباط یک جریان دو سویه است، وقتی زن همیشه در تلاش است و مرد به صورت بی مصرف است، چگونه این ارتباط دوام پیدا می کند پرسش مهمی است.
در اپیزود نخست زن بعد از ورشکست شدن همسرش بسیار محکم پشت او می ایستد تا مشکلات را حل کند در حالی که مرد تصمیم می گیرد که بین تمام گزینهها فرار را انتخاب کند و به خارج از کشور برود و آن را راه حل منطقی می داند. زن اپیزود نخست (شقایق فراهانی) تلاش می کند همسرش را مجاب کند که بماند و راه درست را انتخاب کند.
زن اپیزود دوم (حدیث فولادوند) با وجود اینکه شوهرش الکلی و دائم الخمر است؛ سعی می کند بماند و همه دغدغه های زندگی را به دوش بکشد تا زندگی دوام داشته باشد، چون همسرش موزیسین است و روحیه لطیفی دارد و در اپیزود سوم؛ زن که به کلی وضعیت به مراتب بدتری از دو اپیزود اول دارد؛ با دو فرزند و همسری که در کارخانه دو دستش را از دست داده زندگی می کند و مرد داستان دو سالی است که این اتفاق برایش رخ داده و هنوز با این موضوع کنار نیامده و حتی تلاش هم نمی کند تا کاری کند تا سربار خانواده نباشد و حداقل کارهایی را که می شود با پا هم انجام داد، او قادر به انجام آن نیست و حتی سیگار کشیدن مرد هم به کمک زن انجام می شود. مرد که اینقدر توان ندارد، چرا سیگار می کشد و اینقدر از خودراضی است و تلاشی برای بقا نمی کند و زن به طور شبانه روزی کار می کند؛ یا در خانه در حال تر و خوش کردن بچه ها و همسرش است و غذا در دهان آن ها می گذارد و حتی خودش غذا نمی خورد و شب ها تا صبح در بیمارستان در حال نظافت کردن است و چهره بسیار مغموم و پیری دارد در حالی که هیچ غم و اندوه و پیری در چهره مرد نیست و مرد بعد از دو سال تنها راه حل را خودکشی می بیند، به جای اینکه تلاش کند تا انسانی مثمرثمر باشد، فقط به فکر پاک کردن صورت مسأله است.
فیلم سه اپیزودی «خانوم» که با نقش محوری زن است، نخ تسبیحش مردها هستند و ابزاری به عنوان ماشین آن ها را به هم مرتبط می کند. در اپیزود نخست یکی از طلبکاران که با ماشین در تعقیب مرد بدهکار است به خانه بر می گردد و این طلبکار، همسایه قهرمان اپیزود دوم است و با برگشت به خانه وارد اپیزود دوم فیلم می شویم. در اپیزود دوم مرد پیانوی خود را می فروشد که بردن پیانو توسط مردی با وانت انجام می شود، با برگشت مرد وانتی به خانه وارد اپیزود سوم می شویم که در محله داستان اپیزود سوم زندگی می کند یعنی خانوادهای که مرد آن آسیب دیده، مردی که کارگر کارخانه اپیزود نخست است و بدین شکل داستان ها به هم مرتبط می شوند.
زنان در فیلم تینا پاکروان بسیار اسطوره ای و قهرمان و خستگی ناپذیر نمایش داده شدند، انگار هیچ مشکلی آن ها را از پای در نمی آورد و آن ها همچون کوه مستحکم و بدون خم آوردن به ابرو ایستادگی می کنند. چنین تصویری، آن را از واقعیت به دور می کند. درست است که در مدیوم سینما می توان همه چیز را سینمایی کرد ولی باید برای مخاطب باورپذیر هم باشد.
کارگردان برای اینکه بر اسطوره ای بودن داستان تأکید کند، پا را از این هم فراتر گذاشته است و در تیتراژ فیلم در کنار نام تمام خانم های همکار در فیلم، عنوان «خانوم» با رنگ آبی را اضافه کرده است البته در تیتراژ نخست فیلم هم به نقش اسطوره ای زنان در تاریخ تأکید زیادی شده است. در تیتراژ ابتدای فیلم هم با گذاشتن عکس های تاریخی و قدیمی از زنان به القای الگوی زن اسطوره ای در تاریخ تأکید بسیار شده است. به نظر می رسد که کارگردان به نقش اسطوره ای زنان در طول تاریخ تأکید دارد و آن را به مخاطب القا می کند.
کارگردان کوشیده تصور جامعه را نسبت به زن تغییر دهد و نقش زن را به عنوان اسطوره در جامعه متصور کند و تصور جامعه نسبت به جنسیت زن و نگاه مردسالارانه را تغییر دهد، اینکه تا چه حد موفق بوده است یا خیر، بماند.
نظرات