سینما از قدرتمندترین و تأثیرگذارترین وسایل ارتباط جمعی است که تأثیر بسیار عمیق و پراهمیتی بر مخاطب دارد و می تواند سبک زندگی و فرهنگ جامعه ای را به مرور زمان تغییر دهد. ما می توانیم با ابزار سینما؛ پیام خود را در قالب و بسته شیک به مخاطب منتقل کنیم، اما اینکه پیام خوب را به چه شکل و با چه بسته بندی به مخاطب منتقل کنیم، اهمیت بسیار زیادی دارد تا بتواند تأثیر عمیق تری بر جامعه بگذارد.
مارشال مک لوهان، «استاد ارتباطات»، سینما را یک وسیله ارتباط جمعی سرد دسته بندی کرده است؛ چون همه حواس مخاطب را درگیر خود می کند و هزینه و زمانی را مخاطب می گذارد و در یک مکان مشخص با نام سالن سینما به تماشای فیلمی می نشیند و بالتبع تأثیر آن هم می تواند در جامعه عمیق تر باشد و یا دکتر عبدالله بی چرانلو در کتاب «بازنمایی ایران و اسلام در هالیوود» از سینما به عنوان ابزار قدرت نرم یاد می کند. حال با چنین توصیفی، قدرتی که در سینما وجود دارد؛ چه مفاهیم و پیامی را به جامعه منتقل می کند، نکته در همین است.
فیلم سینمایی «خواب زده ها» ساخته فریدون جیرانی مفهوم انسانی و اسلامی حق الناس را به نازل ترین شکل به مخاطب گوشزد کرد. وی با یک بسته بندی کاملاً غربی، بدون رعایت اصول و اسلوب فیلمسازی و فرهنگ ایرانی و اسلامی به آن پرداخته است. شاید به قول مسعود فراستی «کارگردان فیلم سینمایی خوابزده ها نه خوابش می آید و نه خواب زده است؛ بلکه خود را به خواب زده است».
کل فیلم یک خواب پریشان است، بدون ملودرام و دراماتیک بودن به پیش می رود. بیشتر صحنه ها در شب و هوای بارانی اتفاق می افتد که البته تا الان در سینمای ایران مفهوم باران به معنای تحول بوده؛ ولی اینجا به یکباره تغییر مفهوم داد و تحولی از نوع مورد نظر رخ نداد. تکرار پرسوناژ «مشرقی» سایر فیلم های کارگردان، در این فیلم هم به چشم می خورد، ولی بی شک «مشرقی» این فیلم هیچ شباهتی با مابقی کاراکترهای فیلم های قبلی او ندارد و فقط ادای دینی به «مشرقی های» گذشته است.
معرفی کاراکترهای فیلم بسیار سطحی اتفاق می افتد و ذهن مخاطب را درگیر این نکته می کند که بالأخره این کاراکترها کیستند و از کجا آمده اند؟ نازگل مشرقی کجا بوده و الآن بعد از مدت ها چه می خواهد؟ پیشینه آن ها چیست و چگونه فیروز نشاط، دینی بر گردن او دارد و چه شد که مادر نازگل مشرقی را از خانه بیرون انداخت؟ این کاراکتر فیروز نشاط، این قدر کاراکتر قوی و محکمی به نظر نمی رسد. نگین کیست و از کجا آمده؟ پیشو (شقایق فراهانی) و دیازپام (صابر ابر) از کجا پیدا شده اند؟ و مسأله بیرون کردن مادر نازگل مشرقی از خانه فیروز نشاط چه ارتباطی به مرگ مادر دارد؟ و ... یا حتی دیدن خواب آن هم توسط کل مردم شهر برای فیروز نشاط چگونه هست که به یکباره به شکل کمدی می خواهد متحول شود. اینها سؤالاتی است که ذهن مخاطب را درگیر می کند و تا آخر فیلم هم برای آن ها جوابی پیدا نمی کند.
فیلم هیچ جفت و بستی ندارد و با یک ریتم کند و با عاشقانه های بسیار سخیف تکراری پیش می رود و بسیار خام دستانه عشق ها انتخاب شده است به طوری که مخاطب دهه ۹۰ رغبتی به تماشای آن نشان نمی دهد. از نویسندگان فیلمی چون «من مادر هستم»، بعید به نظر می رسد که دچار یک خوابزدگی شوند. فیلم بدون هیچ کشش و تعلیقی به پایان میرسد.
چهره پردازی ها بسیار اغراق آمیز شده است و چهره بازیگرانی چون شقایق فراهانی و فرهاد اصلانی مخاطب را به یاد آثار کلاسیک سینما می اندازد، نورهای تند و زاویه دار یادآور سینمای دهه ۴۰ فرانسه است.
بازی های بد بازیگران بسیار به چشم می آید و دیالوگ ها بسیار غیرهوشمندانه انتخاب شده است. صابر ابر در نقش دیازپام؛ جوان خوانندهای که به خاطر فقر، سعی می کند عاشق هر زنی شود، شبیه یک شخصیت با عقده های روانی شده تا انسانی عاشق پیشه. او هم با شکل ، شمایل و نمادهای غربی ظاهر شده است. البته در این میان، کاراکتر اکبر عبدی در نقش مادر و خاله فیروز نشاط توانست دقایقی مخاطب را بی خیال فیلم کند و حس کند یک فیلم طنز می بیند و با او بخندد، اکبر عبدی با بازی در نقش زن نشان داد باز هم به خوبی از عهده این نقش برمی آید و به خوبی می تواند آن را اجرا کند.
«خوابزده ها»؛ مفهوم عمیقی چون حق الناس را که خداوند بزرگ هم در کتاب آسمانی ما مسلمانان به آن سفارش بسیار کرده است و از حق خود بر انسان مهمتر می داند، به شکل لوده وار و شبه طنز پرداخته است و فیلم بدون ادای دین به این مفهوم عمیق به پایان می رسد.
نظرات