فیلم «ساکن طبقه وسط» از موسیقی پر حجمی به لحاظ یک فیلم داستانی برخوردار است و این پرحجمی را مدیون ذهنیت کاراکتر اصلی فیلم که یک نویسنده می باشد هستیم. شهاب حسینی در این فیلم در ۳۸ چهره متفاوت ظاهر شده و در ازای هر شخصیتی که به تن کرده یک نوع موسیقی با فضایی متفاوت نسبت به دیگر شخصیت ها انتخاب کرده است؛ فیلم به تمامی از موسیقی و ملودی های مختلف تشکیل شده که تمامی این ملودی ها موسیقی انتخابی کارگردان یعنی شهاب حسینی است.
موسیقی های انتخابی فیلم با وجود همگون و هم طراز بودن، در چند بخش اثرگذار و ریتمیک شنیده می شود؛ یکی از این بخش ها بخشی است که نویسنده آرزو می کند تا فرشته می بود. در این بخش موسیقی با فضای شب آلود و غمناک فیلم و چهره معصوم و خطا کار دخترک کنار خیابان (با بازی طناز طباطبایی) عجین شده شنیده می شود. اثرگذاری که موسیقی این بخش از فیلم با وجود تمام طناز بودن رگه هایی از فیلم دارد، شاید بخش های میانی فیلم که به زندگی کنونی و مشکلات نویسنده می پردازد نداشته باشد.
بخش دیگری از فیلم که به لحاظ موسیقایی به شدت اثرگذار شنیده می شود در انتهای فیلم گنجانده شده تا مخاطب را بعد از بیش از ۱ ساعت درگیر کردن با ذهن آشفته کاراکتر اصلی خود به یک آرامش عمیق در صدای علیرضا قربانی و موسیقی آرامش بخش مهیار علیزاده برساند. موسیقی در این بخش آرام و درست به مانند سپیدی لباسی که نویسنده در تعالی روح خود که اکنون آرام گرفته به تن کرده، کار شده است. پیانویی آرام در نوازش تک تک کلاویه های آن با تصویر نارنجی غروب آفتابی عاشقانه نوعی آرامش را به مخاطب القا می کند چرا که مخاطب تا پیش از تجربه این تصویر، با ذهن آشفته نویسنده که مدام و هر ثانیه در آرزوی بودن فلان شخصیت معروف دنیا (از نیوتن و کشف قانون جاذبه تا فرهاد و پینک فلوید و خواندن قطعه معروف «THE WALL») سیر می کرده همراه بوده و شاید هیچ چیزی جز صدای گرم و جان بخش علیرضا قربانی در قطعه «بی قرار» نمی توانست به آشفتگی های ذهن نویسنده پایانی بخشد و مخاطب را به شرایط کنونی خود بازگرداند.
انتخاب قطعه «بی قرار» علیرضا قربانی تداعی کننده بی قراری کاراکتر اصلی فیلم است که مدام به دنبال شرایطی می گردد تا به خود و روح خود آرامی بخشد که در نهایت با مرگ به آن تحقق می دهد.
ارسال نظر