فیلم دو قصه موازی از گذشته (سال ۱۳۵۴) و حال (سال ۱۳۸۶) روایت می کند که در آن قصه قرار است حول محور شخصیتی به نام ارغوان دنبال شود. ارغوان دختری است که در یک خانواده هنردوست بزرگ شده و در کودکی به اصرار پدرش به یادگیری ویولن سل می پردازد و از آنجا که مادرش به بیماری سختی دچار است پدرش با مربی ویولن سل وی ارتباط برقرار کرده و به کنسرت می رود، این اتفاق باعث می شود ارغوان از پدرش دلخور شده، یادگیری ویولن سل را کنار بگذارد و پس از مرگ مادرش تا سالیان سال پدر و خانواده اش را ترک کند که پس از مرگش در سال ۱۳۸۶ مردی که با او رابطه ای دوستانه داشته خبری برای پدر ارغوان آورده است. لازم به ذکر است که در این بین اتفاقاتی در قصه دنبال می شود که دلیل آن را حتی خود فیلمساز نیز شاید نداند.
فیلمساز در این فیلم با خیالِ داشتن چند کاراکتر هنرمند و هنردوست قصد داشته قصه و فضایی شاعرانه را روایت کند، اما نمی دانسته که فضای شاعرانه و هنری ربطی به کاراکترهای هنرمند ندارد، فیلم برای فضای شاعرانه نیازمند فضاسازی مورد نیاز خود است که به فیلمنامه، تصویربرداری و کارگردانی آن برمی گردد. قصه ای که فیلم دنبال می کند در فضای نامناسبش قصد ارائه محتوایی را دارد که امروز شاید دغدغه حتی ده نفر از مردم ایران نیز نباشد.
فیلم با روایت این قصه که معلوم نیست تمجید موسیقی دان غربی است یا روایت زندگی ارغوان قصد داشته هنر و اهمیت آن را از ظن خود در گذشته و حال مورد بررسی قرار دهد، سال ۱۳۸۶ همه اسباب و وسایل موسیقی در خانه خاک خورده، به آرشیو تبدیل شده و کنار گذاشته شده اند و در سال ۱۳۵۴ موسیقی اهمیتی دارد که پدر دخترش را مجبور به آموزش ویولن سل می کند. البته این مسئله را نمی توان دغدغه فیلمساز دانست چرا که قصه ای که دنبال می کند سوء تفاهم یک دختر با پدرش است و نشان دادن وسایل موسیقی در گذشته و حال تنها در حد یک ادا و نمایش باقی می ماند که به طراحی صحنه کمک کرده است.
سوء تفاهمی که بین ارغوان و پدرش از رفتن او با مربی ویولن سل به کنسرت در فیلم وجود دارد قرار است اتفاقی دردناک از لحاظ وجدانی برای پدر باشد در حالیکه مخاطب این درد را در هیچ جای فیلم نمی بیند و با یک فلاش بک فقط اداهای مرتضی اسماعیل کاشی دیده می شود که گویا از مرگ و جدایی دخترش رنج برده و می برد.
علاوه بر بازی ضعیف همه بازیگران به جز مهدی احمدی، شخصیت هایی که الهام کردا، مهتاب کرامتی، مریم بوبانی و رابعه مدنی بازی کرده اند اضافه بوده و از آنها فقط برای استفاده از نامشان در فروش فیلم استفاده شده است. فیلم با همین قصه ضعیف و کلیشه ای می توانست در فضایی دراماتیک و جذاب روایت شده تا از فیلمی بسیار ضعیف به اثری بهتر تبدیل شود.
سینمای کیوان علیمحمدی و امید بنکدار تقلیدی است و اصالتی در خود ندارد، به همین دلیل به کمدی ناخواسته ای تبدیل شده است که به جای ارتباط برقرار کردن با مخاطب فقط آن را می خنداند.
ارسال نظر