هدف اصلی تولید این اثر سینمایی همانند سایر فیلم های تولید شده توسط زوج فرحبخش و علیخانی فتح گیشه سینماهاست اما به دلیل مشکلات متعدد احتمالا نمی تواند به این مهم دست یابد؛ شاخصه های پررنگ کارنامه محدود فیلمسازی فرحبخش که همان سینمای داستان گو شامل استفاده از بازیگران و عوامل بنام و فیلمسازی برای جذاب مخاطب است از نخستین ساخته وی به چشم می خورد که در این فیلم جدیدش هویت جدی تری به خود گرفته است.
اما نکته مهم این است که کپی برداری های دست چندم و کلیشه ای از فیلم های بسیاری که مضمون آن ها خیانت و یا نقد جامعه سنتی بوده اند دیگر نمی تواند برای مخاطب قابل درک باشد. این فیلم از یک خط داستانی پیروی می کند که برای مخاطب فهیم سینما سرنوشت داستان از قبل مشخص شده است و از این رو فیلمنامه نویس مرتبا سعی دارد با غافلگیری حواس وی را پرت کند.
«آب نبات چوبی» مسائل و مشکلات خانواده های امروز جامعه که در حال گذار از سنت به مدرنیته هستند را مورد بررسی قرار می دهد اما شاید به دلیل عمیق نبودن نگاه فیلمساز، ابزار سینما ملعبه ای می شود تا علایق وی در فیلم هویدا شده و این اثر سینمایی نتواند تاثیر چندانی روی مخاطبان خود بگذارد؛ در یک کلام اینکه «آب نبات چوبی» فیلمی است که در میان سینمای فیلمفارسی و سینمای مدرن در حال دست و پا زدن است اما به دلیل داشتن داستان و برخی نکات جالب توجه همچون بازی بسیار خوب رضا عطاران می تواند مخاطبان را تا انتهای فیلم با خود همراه سازد.
«آب نبات چوبی» تلاش می کند با داستان پردازی، سینمای رو به اضمحلال قصه گو را مجددا در کشور احیاء کند اما با اینکه پتانسیل کافی در تم و داستان فیلمنامه وجود دارد به دلیل نگاه سطحی و عدم پرداخت مناسبش این اتفاق محقق نمی شود و در نهایت این فیلم بدل به اثری چندپاره شده که شاید تنها برخی از مخاطبان عام از آن استقبال کنند.
زائدات بسیاری در نظم دراماتیک این فیلم وجود دارد که در برخی سکانس ها نوعی ناهمگونی و ناموزونی با فضا و کلیت فیلم را به وجود می آورد.
فیلمنامه این فیلم تنها بر اساس اصل غافلگیری نوشته شده و فیلمنامه نویس از ابتدا هیچ گونه هدف از قبل تعیین شده ای را برای روشن ساختن سرنوشت شخصیت های فیلمنامه نداشته است؛ گره افکنی های فیلم منطقی نیستند و در نهایت منجر به گره گشایی هایی می شوند که تنها می تواند مخاطب را غافلگیر کنند و تاثیر مثبت دیگری نداشته باشند؛ به غیر از شخصیت هایی نظیر مرتضی با بازی کریم امینی مابقی شخصیت های این فیلم اغلب منفعل هستند و برخی از آن ها بود و نبودشان چندان تغییری در اصل و بنیان فیلم ایجاد نمی کند.
این فیلم داستان زندگی دختری به نام مارال است که می خواهد با دوست پسر خود به خارج از کشور فرار کند. خانواده او بسیار سنتی هستند و مارال که دنباله روی سبک زندگی جدید است با آن ها اختلافات شدیدی دارد. رفتارهای سخت گیرانه و نگاه بسته برادر وی این اختلافات و گسستگی ها در خانواده را تشدید کرده است. مارال به همین دلیل به یکی از دوستان ولنگار و خیابانی خود پناه برده و بعد از فرار از خانه وقت خود را پارتی های شبانه و مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی می گذراند؛ در نهایت این فرهاد شوهر دخترخاله مارال است که با داشتن ظاهری موجه و مذهبی با او رابطه داشته و به دلیل تهدیدهای مارال او را به قتل می رساند.
یکی از نکات قابل تامل این فیلم آن است که فیلمساز به جای آن که ناهنجاری های موجود در جامعه را به نقد و چالش بکشد ناخودآگاه ناهنجاری و سنت شکنی را در میان جوانان جامعه ترویج و گسترش می دهد. فیلمنامه نویس سعی بر آن داشته تا بحران درونی خانواده ها را که امروزه اغلب شان در هر سطح و طبقه ای به آن دچار هستند روایت کند اما به دلیل عدم شناخت کافی از جامعه نتوانسته آن گونه که باید به این مهم بپردازد.
یکی از نکات قابل تامل در رابطه با این اثر سینمایی نشان دادن رضا عطاران در قالب شخصیتی موجه به شدت پولدار است که از همان ابتدا برای مخاطب شخصیت یک مدیر دولتی را تداعی می کند؛ فیلمساز به عمد چنان وجهه خوبی از این شخصیت برای مخاطب نشان می دهد که هیچ کس انتظار رفتاری بد از او را نداشته باشد اما در نهایت عامل اصلی فساد و تباهی همین شخصیت به ظاهر موجه است.
اما از منظر ساختاری «آبنبات چوبی» مسیر روایی خود را به درستی طی نمی کند و به همین دلیل است که مرتب در بسیاری از صحنه ها، تدوین گر مجبور به استفاده از نماهای لانگ شات از مناطق مرکزی شهر شده است تا شرایط ارتباط سکانس های فیلم با یکدیگر را مهیا کند.
اما در این میان نمی توان فیلمبرداری قابل توجه روزبه رایگا و جنس خوب تصویر که متناسب با حال و هوا و فضای فیلمنامه است را به این راحتی به فراموشی سپرد. نورپردازی های این فیلم نیز بسیار خوب است و فیلمساز با دکوپاژ و میزانسن های خود نخواسته تصویری مبتذل از آنچه که امروزه در سینمای کشور باب شده است را به خورد مخاطبان خود دهد.
«آب نبات چوبی» البته گاف های کارگردانی و متعددی دارد از جمله آنکه بعد از قتل مارال در لواسان نمایی از ساختمان نشان داده می شود که همه چیز تمیز و مرتب است اما در دو سکانس قبل در حیاط همه صندلی ها به هم ریخته شده بود و هیچ چیز سر جای خود قرار نداشت؛ این نوع اشتباهات در سینمای امروز ایران دیگر چندان قابل اغماض نیست و فیلمساز بایستی نسبت به روند تولید آثار خود بازنگری جدی و اساسی انجام دهد.
بازی بازیگران «آب نبات چوبی» نسبتا خوب است؛ رضا عطاران یکی از متفاوت ترین بازی هایش را در این فیلم سینمایی به نمایش گذاشته و کریم امینی چهره جدیدی که در نقش مرتضی در این اثر حضور دارد نیز حرف های جدی برای گفتن دارد؛ سحر قریشی هم برای اولین بار در این فیلم نشان داد که می تواند کمی از کلیشه هایی که مرتب در آن ها در حال دست و پا زدن است دور شود و نقشی متفاوت بازی کند.
عنوان این فیلم نیز به هیچ عنوان قابل درک نیست؛ فیلمساز حتی در انتخاب عنوان اثرش هم دست از نگاه های سطحی نگر و نازل فیلمفارسی برنداشته و با انتخاب نام «آب نبات چوبی» که قاعدتا باید مزه ای شیرین داشته باشد فیلمی بی مزه و سطحی را به خورد مخاطبان خود می دهد.
در نهایت اینکه فیلم هایی مانند «آب نبات چوبی» در سطح متوسط قرار دارند اما از منظر اینکه فیلمسازانی مانند فرحبخش بتوانند در فرم و محتوا حرکتی رو به جلو داشته باشند نکته خوبی است که باید به آن توجه شود.
ارسال نظر