۲۵ تیر ماه هر سال در کشورمان روز بهزیستی و تأمین اجتماعی نامگذاری شده است؛ سازمان بهزیستی به منظور نیل به اهداف خود با اتخاذ تدابیر لازم و حمایت های گوناگون از کودکان نیازمند، زنان و کودکان بی سرپرست و نیز عرضه خدمات توانبخشی به معلولان جسمی و ذهنی، مبتلایان به بیماری های صعب العلاج، معتادان و ناسازگاران اجتماعی و هم چنین پیشگیری از معلولیت ها و آسیب های اجتماعی و... با توجه به حفظ ارزش ها و کرامات والای انسانی و تکیه بر تعاون و همیاری مردم نیکوکار کشور تلاش می کند.
بی تردید، سلامت جسم و روان، زیربنایی ترین عامل پیشرفت و تکامل یک جامعه است و امروزه برای دستیابی به این هدف با اجرای برنامه های پیشرفته بهداشتی و بهزیستی در بسیاری از کشورهای توسعه یافته افراد جامعه از دوران شیرخوارگی تا پایان زندگی تحت مراقبت قرار می گیرند و سازمان های ذیربط با دقت در مواد غذایی و تغذیه، سالم سازی محیط زندگی، توسعه برنامه های مختلف، پیشگیری و غیره مانع بروز بسیاری از امراض و معلولیتها می شوند تا سلامت مردم تأمین شود.
سینما به عنوان یکی از مهمترین رسانه های تأثیرگذار در عصر حاضر قطعاً می تواند نقش بسیاری مهمی در ایجاد روحیه تعاون و همیاری مردم جامعه برای کمک به افرادی که نیازمند گرفتن خدمات هستند داشته باشد اما متأسفانه در سینمای ایران به جز پوران درخشنده فیلمساز تلاشگری که طی تمامی سال های فعالیتش در سینما دغدغه مندانه و دلسوزانه و بدون هیچ گونه حمایت و پشتوانه دولتی فیلم های مهمی را در رابطه با موضوعات مرتبط با بهزیستی ساخته است هیچ فیلمساز دیگری به صورت جدی وارد این عرصه خطیر نشده که این خود جای بسی تأمل در چرایی این رفتار دارد.
درخشنده فیلمهای سینمایی «رابطه» و «پرنده کوچک خوشبختی» را در کنار فیلم هایی چون «عبور از غبار»، «زمان از دست رفته»، «عشق بدون مرز» و... در کارنامه فیلمسازی خود دارد که به صورت مستقیم به موضوع معلولیت کودکان پرداخته است؛ نگاهی گذرا نسبت به آثار ساخته شده پوران درخشنده طی سه دهه اخیر نشان از آن دارد که این فیلمساز همیشه در آثار خود دغدغه آدم های فراموش شده در سطح جامعه را دارد. از فیلم «رابطه» به عنوان اولین ساخته اش که در مورد نوجوانی ناشنوا و لال به نام ناصر است که قادر به ایجاد رابطه با اطرافیان خود نیست، تا دومین ساخته اش یعنی «پرنده کوچک خوشبختی» که در مورد دختر بچه ای است که بر اثر ضربه ای روحی در کودکی قدرت تکلم خود را از دست داده است و با یادآوری گذشته دچار تشنج عصبی می شود و سومین اثر سینمایی اش با عنوان «عبور از غبار» که مشکلات اهالی یک روستا در حومه تهران را روایت می کند همگی نشان از آن دارند که درخشنده از بدو ورود به عرصه فیلمسازی، دغدغه اجتماع و آدم هایی را داشته است که با مشکلات زیادی دست به گریبان هستند و هیچ گاه هم دیده نمی شوند.
نگاه آسیب شناسانه درخشنده که برخلاف اغلب فیلمسازانی که طی سال های اخیر در سینمای ایران ظهور یافته اند و با فیلم های خود قصد دارند جامعه امروز ایران را جامعه ای سیاه معرفی کنند، توانسته تاثیرات شگرفی را برای سینمای ایران به همراه داشته باشد. درخشنده از زخم های فرو خورده و دردهای سرکوب شده آدم ها می گوید، از سختی ها و مرارت ها، از آدم هایی با مشکلات طاقت فرسا اما همه این ها به شکلی کاملاً متعهدانه در فیلم هایش بیان می شود. درخشنده به آدم هایی اهمیت می دهد که جامعه کمترین توجهی به آن ها ندارد و او قصد دارد با ساخت فیلم هایی در مورد این اشخاص به آن ها اعتماد به نفس داده و شخصیت آن ها را بازتعریف کند. درخشنده قصد دارد به افرادی که ضعف هایی دارند نشان دهد که باید روی پای خود بایستند، مهارت های لازم را برای ادامه حیات و بقای خود پیدا کنند و به خودشان متکی باشند.
درخشنده به ویژه نگاهی انسانی به بیماران دارد. از یک نوجوان مبتلا به سندروم دان تا یک بیمار کلیوی و یک زن نازا، از افراد ناشنوا تا معلولان جسمی و حرکتی همیشه در آثار درخشنده جایگاهی خاص و ویژه داشته اند. درخشنده به شدت در آثار خود سعی دارد نگاه جامعه را نسبت به بیماران عوض کند. «بچه های ابدی» به عنوان هشتمین فیلم بلند سینمایی وی رسماً در همین راستا و با این نوع دیدگاه ساخته شده است.
این فیلمساز همچنین نگاه ویژه ای به کودکان داشته و اغلب آثارش با اینکه با محوریت کودکان ساخته شده است به بزرگترها و والدین آن ها تلنگری جدی وارد می سازد و آن ها را در حفظ و صیانت از روحیات و عواطف و احساسات آن ها آگاه می کند. مهمتر از همه اینکه نگاه درخشنده در سینما همیشه گستره ای وسیع را شامل می شود، سینمای او برای تمامی مردم جامعه است و او نه به صورت شعارزده بلکه به صورت کاملاً همدلانه با آن ها همذات پنداری می کند و به همین دلیل است که آثار این فیلمساز همیشه با استقبال بسیار خوبی از سوی مخاطبان روبرو می شوند. پرداخت درخشنده در مضمون و محتوای آثارش به نوعی سینمای کشور را به شدت وسعت بخشیده و از همین رو می توان او را فیلمسازی شاخص برای سینمای کشور دانست.
این فیلمساز همچنین براساس واقعیت ها و با تحقیق و پژوهش فیلم می سازد و اعتقاد دارد که معضلات اجتماعی باید به خانواده ها هشدار داده شود. سوژه های مورد نظر درخشنده هیچ گاه تکراری نیست و با پشتوانه قوی تحقیق و پژوهش و سوژه های مناسب آثارش جایگاهی بسیار ویژه دارد. پوران درخشنده عضو انجمنهای فیلمسازان زن آمریکا (WIF)، کارگردانان مستقل آمریکا (IFP)و مرکز بینالمللی فیلم کودکان و نوجوانان یونسکو (CIFEJ) نیز هست و عضویت در این مجامع و انجمن ها نشان از آن دارد که این فیلمساز یکی از معتبرترین و برجسته ترین فیلمسازان ایرانی است که در سطح جهانی ارزش و اعتبار زیادی را برایش قائل هستند. برای ساخت فیلمهایش زندگی قشری از جامعه را به روی پرده میآورد که نگاه ویژه ای در جامعه به آن ها نمیشود و همواره در معرض ظلم و ستم دیگران نیز قرار دارند و به همین دلیل است که اولین فیلم تاریخ سینمای ایران در خصوص معلولان متعلق به ایشان است.
خود او در مصاحبه ای دراین باره گفته: «جشنواره فیلم فجر تا یکسال هایی برخورد خوبی با فیلمهای من داشت. اما باید بگویم فیلمهایی که من میسازم همیشه نگاهی آسیبشناسانه به آدمهای فراموش شده داشته است. از یک بیمار کلیوی تا یک زن نازا، ازیک آدم ناشنوا تا یک معلول جسمی حرکتی، از یک نابینا تا نوجوانانی که دوران بلوغ را طی میکنند، از پسران جوانی که در «شمعی در باد» دوران توهم را طی میکنند تا بچههای سندرمی که در «بچههای ابدی» حضور دارند تا دختران گلفروش «خوابهای دنبالهدار» در همه اینها شخصیتهای این فیلمها افرادی بودهاند که نیازمند دیده شدن بودهاند و این آدمها همیشه برای من اهمیت داشتهاند. غیر از این آدمها و شخصیتها، افراد دیگری خود را هیچ وقت جلب نکردند. برای من مهم این بود که چگونه میتوانم به شخصیتهای فیلم خود اعتماد به نفس بدهم. اینکه چگونه میتواند زندگی کرده و خودش به خودش کمک کند. اینکه به او یاد بدهم که چگونه روی پای خودش بایستد و به خودش متکی باشد. پیدا کردن این مهارت زندگی برای شخصیتهای فیلمهایم همیشه برایم مهم بوده است. آدمهای فیلمهای من آدمهایی بودهاند که در ابتدا فکر کردهاند که تمام شدهاند ولی کم کم و با گذشت زمان توانستهاند بر مشکلات غلبه کنند و بر روی پای خود بایستند. فیلمهای من همیشه درباره آدمهای فراموش شدهای هستند که میتوانند توانایی فطری خود را کشف کنند.»
در نهایت اینکه امید است سایر فیلمسازان اجتماعی سینمای کشور نیز به سونامی رشد مصرف مواد مخدر و پایین آمدن سن اعتیاد، رشد بی رویه و فزاینده کودکان کار، امور زندگی زنان بی سرپرست و بد سرپرست، مشکلات زندگی معلولان ذهنی و جسمی و امثالهم به صورت عمیق و اساسی نگاه کنند و با ساخت فیلم های شاخص در این زمینه کلیه افراد جامعه را از تهدیداتی که چنین اتفاقاتی می تواند زندگی شان را با مخاطره مواجه سازد آگاه نمایند؛ از سوی دیگر امید است متولیان فرهنگی کشور سینما را تنها ابزاری برای سرگرم سازی مخاطبان تصور نکنند و بدانند که سینما وظیفه و رسالتی خطیرتر از سرگرم سازی مردم دارد و باید در کنار آن حرفی برای گفتن داشته باشد.
نظرات