عید سعید قربان که یکی از بزرگترین و مهم ترین اعیاد مسلمانان است و جایگاه خاصی در ادیان ابراهیمی دارد در تاریخ هنر اسلام و ایرانیان نمودهای گوناگونی داشته است که در این میان هنر سینما نیز مختصرا به آن پرداخته است. در میان آثار سینمایی که چه به طور مضمونی و چه فرمی به موضوع عید قربان پرداخته اند، فیلم سینمایی حاجی واشنگتن ساخته مرحوم استاد علی حاتمی جایگاهی ویژه و منحصر به فرد دارد. در این فیلم که به تعبیر بسیاری از منتقدان و تحلیل گران سینمایی، هنوز ضدآمریکایی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران است سکانس قربانی کردن گوسفند به دست حاجی در عید قربان، ابعاد گسترده ای از مفاهیم و تعابیر سینمایی را به گرد هم آورده است تا یکی از سکانس های شاهکار سینمای ایران را با محوریت قربانی کردن رقم بزند.
در این سکانس که به حق کلاس درس جاودانه سینما و منولوگ نویسی سینمایی است، حاجی در تک گویی طولانی که همانند دیگر دیالوگ های آثار حاتمی رقص واژگان زیبا در بحر طویل است، با گوسفند که قربانی عید است سخن می گوید و از زمانه و رسم کج دار آن گلایه می کند.
این سکانس همچنین به عقیده بسیاری از اساتید سینما و نیز آقای بازیگر سینمای ایران، زیباترین و پیچیده ترین بازی عزت الله انتظامی است که در کنار منولوگ سخت و دشوارش به یکی از ماندگار ترین بازی های تاریخ سینمای ایران نیز تبدیل شده است.
امسال بخت یار ما بوده است تا به بهانه قرابت تقویمی روز ملی سینما و عید سعید قربان در تاریخ هجری و قمری، این سکانس ماندگار سینمای علی حاتمی را بازخوانی کنیم و بار دیگر به این نکته بیاندیشیم که می توان با تعامل اندیشه و هنر مفاهیمی همچون اعیاد مهم دین اسلام را در سینما به طور نمایشی و نیز درگیر با محتوا به تصویر کشید و به آن ماندگاری نامیرا داد.
در ادامه منولوگ حاجی با بازی عزت الله انتظامی را در این سکانس منتشر می کنیم تا مرور آن قدرت و تبحر حاتمی بر کلام را به خاطرمان آورد.
حاجی: آهو نمیشوی به این جست و خیز گوسفند،آئین چراغ خاموشی نیست، قربانی خوف مرگ ندارد، مقدر است.
بیهوده پروار شدی، کمتر چریده بودی بیشتر میماندی، چه پاکیزه است کفنت، این پوستین سفید حنا بسته، قربانی، عید قربان مبارک!
دلم سخت گرفته، دریغ از یک گوش مطمئن، به تو اعتماد می کنم همصحبت. چون مجلس، مجلس قربانی است و پایان سخن وقت ضبح تو، چه شبیهه چشمهای تو به چشمهای دخترم، مهرالنساء. ذبح تو سخته برای من، اما چه کنم وقتی قصاب مسلمان آداب دان نیست.
در تبعید به دنیا آمدم در تبعید هم از دنیا می روم، پدرم به جرم اختلاس تبعید بود با اهل بیت به کاشان، کاش مادر نمی زادم.عهد این شاه به وساطت مهد علیا به خدمت خوانده شد. کارش بالا گرفت، شد صدراعظم، شباب حاجی بود که به جرم دستیاری در قتل امیر کبیر، مغضوب قبله عالم شد. بنده مرتد خدا و ملعون مردم، هم از صدارت عزل شد هم تبعید. به عمرم حتی از آدم های خانه، عبارت خدا پدرت را بیامرزد نشنیدم،یک همچو رزلی بود پدر گور به گور شده حاجی. تاوان معصیت پدر را پسر داد.
ارسال نظر