دیر زمانی است که در این دیار، روال بر این مبنای ناصواب قرار گرفته که هر چقدر اهل جار و جنجال و شانتاژبازی باشی زودتر به مقصدت خواهی رسید. بدین منظور لازم است تا در میان راه چند نفر را زیر گرفته و چند بنا را خراب سازی تا به تابلوی هدفت برسی! اما مقصود کجاست و هدف از فعالیت و به طور اخص کار رسانه ای چیست و چه نگاهی را دنبال می کند؟ هدفی قابل ارزش که مبنای کار را تعیین می کند و مسیر را روشن می سازد تا همچون مسافر کوچولوی شهر آرزوها بدانیم که نگاهمان را به کدامین ستاره نشانه گیریم.
قابل کتمان نمی باشد که ابعاد خبر و دامنه ای که حتی به لحاظ تعریف حول این عنوان می گردد با جنجال و فاجعه و اتفاق نزدیکی داشته و موج آفرین است اما می توان هدایتش کرد، به خصوص هنگامی که به عنوان حامل خبر در یک سرزمین اخلاق گرا به سر می بریم و مرز اخلاقیات و مبنای شرع به ما اجازه هر کاری برای جلب توجه نمی دهد و از این جهت مساله «اخلاق در رسانه» به تبعیت از دین و آئین مهم ترین چراغ مسیر می شود. پس باید بیش از این مراقب راه بود و تنها به صرف کسب مخاطب هر نگاه زردی را به چراغ قرمز توجهات معطوف نداشت!
قصه برخی رسانه های کشورمان و حتی در حوزه فراگستری چون رسانه ملی نیز همین است که برخی ها تریبون های رسمی و مردمی را جایی برای تسویه حساب های شخصی، نمایش چرک های درونی و بیان دعواهای حزبی ساخته و با هر نوع ادبیات نامتعارفی به جنگ دشمنان ریز و درشت خیالی خود می روند، در حالی که همانطور که برای قرار گرفتن جلوی دوربین می بایست ظاهر خود را آراسته ساخت و لبخندی به لب داشت، واجب است تا مجهز به درک معرفت در مواجهه با مردم باشیم و چه زینتی مهم تر از اخلاق که متاسفانه در حراجی های امروز به راحتی خرید و فروش می شود! با این رویه که اخلاق حقیقی را نمی توان به حراج درآورد و اخلاق صوری هم بالاخره در جایی می ترکد و ذات جعلی اش را نمایان می سازد.
بسیار دیده ایم که بسیاری از زردنامه ها و زردنگارها و زرد نگاه ها بیشتر مورد توجه قرار گرفته اند؛ مساله ای که نیاز به تحلیل و تامل نزد جامعه شناسان و روانشناسان دارد که چرا جامعه ما انقدر راغب تعقیب سوژه های زرد، بی محتوا و از درون تهی می باشد و بیشترین عناوین جست و جو و لایک های فضای مجازی و تمایل به پیگیری و تماشای آثار مرتبط با مواردی خارج از اخلاق و نگاهی ارزشمدار می چرخد. رویه ای که با پیشرفت و به روز شدن جامعه و پیوستش به جهان مدرن بیش از هر جای دیگر جهان جامعه ایرانی را به خود مشغول داشته است. در همین فضا است که حواشی جای متن می نشیند و افراد خلاق و آثار اصیل به کناری رفته و اطلاعاتی منحرفانه و نگاه هایی فریبنده رشد می یابد و در نهایت در فرآیندی مسموم خروجی هایی بروز می یابد که تبعات ناهنجاری از آن به قلب جامعه تسری خواهد یافت.
روزهای زیادی نیست که مطلب هتاکانه یکی از رسانه ها و نویسنده مجهول الهویه اش علیه تعدادی از هنرمندان منتشر شد و واکنش های متعددی را در برداشت، همچنین هر روز و در لا به لای شبکه های اجتماعی از کنار انواع مطالب خارج از دایره ادب و انسانیت گذر می کنیم که بدون هیچ نوع نظارتی به راحتی جولان می دهند و مشتری جذب می کنند. اما حالا خواندن یادداشت شخصیتی شناخته شده در عالم سینما علیه مدیر یک رویداد سینمایی موجب شده تا به همین بهانه محکم به سراغ طرح این سوال برویم که راه کجاست و هدف مان چیست از فعالیتی که انجام می دهیم؟
بدیهی است که دست یابی به ثروت و قدرت و شهرت تنها دلیل برای شانتاژبازی در هر عرصه ای خواهد بود و این مساله وقتی با علامت سوالی بزرگ مواجه می شود که دریابیم بخشی از همین جریان مسموم در بدنه رسانه ای فعال گردیده که برای مردم است و از جیب مردم بهره برداری می کند و باید بتوان از دریچه اش پیام انسانیت و گوهر زیبای اخلاق را در فرم ها و اشکال مختلف به مردم نمایان ساخت نه این که برای فریب و انحراف مخاطب دست به هر کاری زد.
نامه شرم آور بهروز افخمی علیه محمد خزاعی دبیر جشنواره مقاومت با ادبیاتی توهین آمیز و نگاهی تمسخرآمیز اوج بی اخلاقی های رخ داده در سری جدید برنامه «هفت» و مجری شناخته شده اش می باشد، جایی که برخوردی شخصی علیه جشنواره ای مردمی رخ داد؛ جشنواره ای که با وجود هرگونه کاستی در شکل و اجرایش باید دست یاری به سمتش دراز کرد و نگاهی همدلانه بر آن داشت و اگر هم نقدی داریم به زبانی شیوا و قلمی هنرمندانه و روحی ارزش مدارانه بر آن بیفکنیم، نه این که با استدلال این که «شما مدیر نالایق و ناتوانی هستید!…» به سراغ مِهر و مدرسه و «بابا نان داد!» رفته و به روشی کودکانه و با نگاهی تمسخرآمیز درباره جشنواره ای صحبت کنیم که عبدالمالک الحوثی رهبر انصارالله یمن، چهره برگزیده اش شده و سید بزرگوار و مبارزی چون سید حسن نصرالله برایش پیام داده است.
آیا هتک حرمت به رویداد مهمی چون جشنواره مقاومت که آثار شریف و گرانقدر هنرمندان این دیار و سرزمین های اسلامی در آن به نمایش درآمده و در آئین پایانی اش سرداران گرانقدر و خانواده های معظم شهدا و خانواده های اسطوره هایی چون عماد مغنیه و سردار سلیمانی حضور داشتند، باید از سوی مجری برنامه «هفت» صورت گیرد و با عنوان جشنواره ای فرعی و بی اهمیت خطاب شود؟! شائبه های مسائل مالی و واکنش های طبیعی روابط عمومی جشنواره مقاومت مساله ای نیست که با چنین ادبیات سخیفی پاسخ داده شود، اگر چه به طور حتم بهروز افخمی در برنامه آینده خود با مواضعی جانبدارانه و سیاستی مظلوم نمایانه در پاسخ به چنین وضعیتی عمل خواهد کرد.
باید دانست که حتی به بهای کم شدن مخاطبان صف کشیده برنامه «هفت»! طبق گفته جناب افخمی باز هم نمی توان از پرداخت به جشنواره ای که فریاد مقاومت و آزادی را با هر صدای کوتاه و بلندی سر می دهد، غافل شد. باید دانست که اگر هدف مقدس باشد باید به جای سوار شدن بر موج رسانه های زرد و فریبکار به مقابله با آن ها شتافت. باید دانست که مردم ما انواع متلک های بهروز خان مبنی بر حمله پاپاراتزی ها را درنمی یابند و چنین داستان های موهومی برای مردم فرهنگ آفرین نخواهد بود. درباره رویکرد برنامه «هفت» و منتقد ثابتش و انواع بیانیه و نامه نگاری های تمسخرآمیز هفتگی مجری اش باید مفصل و در فرصت دیگری نوشت و در پایان به رویه تیتر انتخابی فیلمساز «روباه» باید نوشت: «ادب مرد به ز دولت اوست».
منبع: سراج 24
ارسال نظر