به گزارش سینماپرس، رجانیوز نوشت: اهالی رسانه و منتقدین نخستین روز جشنواره فیلم فجر را با توجه به انتظارات بالایی که از فیلم ها و جشنواره دارند آغاز می کنند. بدون شک فیلم های اکران شده در روز اول را نمی تواند معادل همه جشنواره گرفت اما خوب یا بد بودن این فیلم هاست که می تواند انگیزه اهالی رسانه را چند برابر کند و یا ترمز هیجان آن ها باشد.
خانه دیگری/ کلیشه ای خسته کننده خانواده جنوب شهری
فیلمساز بنا داشته تا پدری را روایت کند که به نظر در سال های اخیر سینمای ایران چندان به آن نپرداخته اند. پدری که با احترام و آبرویی که نزد اطرافیان دارد پیش قدم حل مشکلات شده و ریش سفیدی می کند.
از آن جایی که تصور فیلمساز این بوده که این مدل پدری کردن ها فقط در خانواده های جنوب شهری اتفاق می افتد بدون چیدن شخصیت هایی مشخص بستر روایت را خانه ای در جنوب شهری انتخاب کرده و پدر را در میان کسانی روایت می کند که تا انتهای فیلم مشخص نمی شود که دقیقاً با او چه نسبتی دارند.
شناخت اندک از زندگی و فضای فرهنگی حاکم بر این خانواده ها باعث شده که کارگردان فیلم همچنان به کلیشه ها اکتفا کند. کلیشه هایی که باعث شده همه چیز باسمه ای و در ابتدایی ترین شکل خودش به چشم بیاید.
«خانه دیگری» تکلیفش با خود مشخص نکرده. می خواهد دقیقاً چه قصه را بیان کند و قرار است داستان «که» را «چگونه» بیان کند. از این جهت به فیلم کوتاه کش آمده ای می ماند که انبوهی از اتفاقات در آن اضافی است و نبودشان هیچ خللی به فیلم وارد نمی کند.
ایتالیا ایتالیا / همه چیز و هیچ
فیلم با روایت اول شخص آغاز می شود و ما قصه را از زبان نقش اول فیلم می شنویم. قصه ای که همه چیز در آن به شکل حیرت آوری سریع و بدون کمترین پرداخت اتفاق می افتد. یک جوان عشق ایتالیا برای گفتن چند دیالوگ در یک فیلم به زبان ایتالیایی به پشت صحنه آن فیلم می رود و در حین تمرین با دستیار اول کارگردان که از قضا یک زن است آشنا شده و عاشق می شود. دقیقاً به همین سرعت.
فرم بازی و تلاش برای به رخ کشیدن توانایی تکنیکی کارگردان را از ماندن بر روی برخی لحظه ها و پرداختن به جزئیات فیلم باز داشته است.
فیلم قصه همه چیز هست اما به هیچ کدام به صورت کامل نمی پردازد. زندگی زوجی که یکی عشق ایتالیا و دیگری عشق فیلمسازی است دکوراسیونی را در خانه به وجود آورده که صرفاً برای معرفی اولیه کاراکتر ها مناسب است و نه بیش از آن. اما فیلمساز این را بدل از معرفی کارارکتر ها گرفته و ما را به ندرت به زندگی بیرون از خانه ی این زوج راه می دهد.
تسلط فیلمساز بر تکنیک سینما به معنای فن استفاده از ابزار باعث شده تا دقایق اولیه این فیلم خوش ریتم و جذاب باشد اما فقدان قصه خیلی زود فیلم را از ریتم انداخته و فضا را برای مخاطب فرسایشی می کند.
«ایتالیا ایتالیا» در لحظاتی رومانتیک می شود و گاهی طنز. طنزی که اگر چه در میزانسنی درست شکل گرفته اما به مرور بیرون از فیلم می افتد و تبدیل به اهرمی برای نگه داشتن و جلب نظر لحظه ای مخاطب استفاده می شود.
این فیلم کاوه صباغ زاده را به عنوان کارگردانی مسلط بر تکنیک معرفی می کند اما بدون شک اگر او می خواهد بیش از این جدی گرفته شود باید به فیلمسازی روی بیاورد. اداهای فرمی و تکنیکی را رها کرده و سینما باشد و قصه بگوید و حرفی اگر دارد به تصویر بکشد. در غیر این صورت همانگونه که در فیلم نشان داد احتمالاً توانش در تولید تیزر تبلیغاتی بیش تز به کارش خواهد آمد.
إو(خانه)/ تلخی خسته کننده
فیلم فضایی به شدت تلخ و سیاه دارد. دوربین روی دست و نماهای بسته از خانه و جدل های گاه و بی گاه کاراکتر های فیلم مخاطب را عصبی می کند. رنجی که مخاطب باید به دلیل علاقه فیلمساز به استفاده از دوربین روی دست تحمل کند.
بازی ها اما خوب، درست و به اندازه هستند. بازیگرانی که به رغم چهره نبودن اما تسلط خوبی برای کنترل حس و بازی در برخی از پلان-سکانس های فیلم دارند.
قصه پرداخت مناسبی ندارد و فیلمساز با یک ایده متوسط که می توانست پیرنگ داستان اصلی باشد سعی کرده فیلم را سرپا نگه دارد که بدون شک موفق نشده و در جاهایی فضا های تکراری و دیالوگ های ناکارآمد باعث افت فیلم شده است.
فیلم به شدت از ساختار فیلم کوتاه پیروی می کند. ایده ای متوسط در کنار یک پایان غافلگیر کننده همه چیزی است که سازندگان إو(خانه) به جشنواره آورده اند.
آزادی به قید شرط / همه چیز با دعوا درست می شود
فیلم در ظاهر برای عبرت گرفتن از کاراکتر نقش اول ساخته شده است. کسی که در اثر یک اعتماد اشتباه به 20 سال حبس محکوم می شود و اکنون با گذراندن نیمی از آن به قید شرط آزاد شده و بنا دارد تا زندگی آرامی داشته باشد.
اما گذشته و مسائلی که در این 10 سال بر خانواده اش رفته او را با چالش هایی رو به رو می کند. زنش غیابی طلاق گرفته و ازدواج مجدد کرده و دخترش نیز تنها زندگی می کند.
نقش اول با بازی امیر جعفری اگر چه به ظاهر می گوید که بنا ندارد تا با انجام رفتاری ناهنجار بار دیگر به زندان برود اما در عمل سرش برای دعوا درد می کند. با خانواده ای رو به رو هستیم که هم پدر و هم دختر می خواند مشکلات را با دعوا کردن حل کنند.
این جاست که دست فیلمساز رو می شود و از آن جا که کاراکتر ها را در دالانی انداخته که پشت سر هم بد می آورند چاره ای جز ابراز خشونت برای آن ها باقی نمی گذارد. امیدی در فیلم وجود ندارد و هر چه هست تلخی است. اگر ذره ای خوشی باشد فیلمساز اصرار دارد که با یک مشکل آن را هم از شخصیت ها دریغ کند.
گره فیلم یک جایی بر روی دعوای دختر خانواده با نامزدش گذاشته می شود. اختلافی که بر روی حمایت از تولید داخلی به وجود آمده باعث جدایی آن ها شده است. گرهی که ناگفته پیداست تا چه میزان دم دستی و غیر قابل باور به چشم می آید.
فیلم نه حرف مهمی دارد و نه حتی آورده ی ویژه ای برای فیلمسازش. «آزادی به قید شرط» از آن دست فیلم هایی است که صرفاً یک دلخوشی برای سازنده اش محسوب می شود. سرخوشی از ساخت یک فیلم دیگر و ادامه کار در سینما.
ارسال نظر