یک: حاشیههایی که در آخرین ساخته مسعود کیمیایی رخ داد و بسیاری از مخاطبان سینما جزئیاتش را میدانند از منظر رهیافت فرهنگی به ویژه نقد فرهنگ و رفتارهای عمومی نکات همگانیتری را برایمان بازگو میکند که در ماکت تلاش آدمهایی برای ساخت یک اثر جمع شده است. موضوع از این قرار است که تهیهکننده، کارگردان و البته ستاره فیلم از آنچه در این اثر پیش آمده خرسند و راضی نیستند و این دعواها تا فرش قرمز و نشست رسانهای فیلم در جشنواره فجر هم کشیده شده به طوریکه ستاره فیلم در نشست رسانهای حاضر نمیشود و از آنسو جنجال کارگردان و تهیهکننده که ظاهراً قرار بوده دستکم در نشست علنی نشود و حفظ ظاهر اتفاق بیفتد، اما در نهایت اینطور نمیشود و این یقهگیری لفظی کارگردان و تهیهکننده بر سر نسخه نهایی فیلم ادامه مییابد. تهیهکننده معتقد است «قاتل اهلی» مطابق با فیلمنامه پیش نرفته، بنابراین باید به ریل اصلیاش بازگردانده شود و صحنههایی از فیلم که عمدتاً با بازی پسر کارگردان است، قیچی شود و از آنسو کارگردان هم معتقد است او تصمیمگیرنده نهایی فیلم است و فقط اقتصاد اثر به تهیهکننده برمیگردد، در نهایت هم تلاش مدیر جلسه برای روبوسی طرفین این جدال راه به جایی نمیبرد.
دو: اگر از رهیافت نقد فرهنگ عمومی به این جدال سینمایی نگاه کنیم در آن صورت به موضوعی به نام کار تیمی و الزامات و ضرورتهای آن خواهیم رسید. فقدان روحیه کار تیمی در فرهنگ عمومی و سازمانی ما اظهرمنالشمس است. اگرچه یک اثر سینمایی مثل یک فیلم در مقوله هنر میگنجد، اما اگر از منظر مدیریت سازمانی و تیمی به آن نگاه کنیم در واقع یک اثر تیمی است. هر کسی در اینباره تردید داشته باشد میتواند به تیتراژ اول و آخر یک فیلم نگاه کند و ببیند که دهها و گاهی صدها نفر در سطوح و تخصصهای مختلف به مثابه نوازندگان یک ارکستر بزرگ در تولید یک فیلم مشارکت داشتهاند و تلاش همه آنها از حسن ظن و خوشبینی یا بدبینی، پرکاری یا کمکاری، تخصص و کار بلدی یا فقر دانش آنها بر فیلم سایه انداخته است. آیا مثلاً یک کارگردان مشهور سینمای امریکا در ژانر اکشن یا انیمیشن میتواند با جلوههای ویژه سینمای ایران و متخصصانی که در اینباره وجود دارند، فیلم خود را تولید کند؟
سه: اما ضعفهای کار تیمی ما چیست که خود را اینگونه در صورت جنجالها و حاشیههای یک اثر هنری هم نشان میدهد؟ یکی از ضعفهای ساختاری کار تیمی در ایران این است که به ویژه در پروژههای رسانهای و هنری همه چیز یا اغلب موارد در حد توافقهای شفاهی و رفاقتی و کاغذ سفیدامضا پیش میرود و به این ترتیب امکان اصطکاک و دلخوری در آینده بالا میرود و حتی اگر قراردادی هم در اینباره وجود داشته باشد، ممکن است طرفین جدیاش نگیرند یا قرائت متفاوتی از بندهایش داشته باشند. در مورد اخیر اگر فیلمنامهای به تهیهکننده عرضه شده که در آن پلان به پلان اثر به تهیهکننده شرح داده شده است، آیا این به آن معنا بوده که کارگردان طابقالنعل بالنعل همراه با فیلمنامه پیش خواهد رفت و تهیهکننده هم در مقابل متعهد شده که فقط با این فیلمنامه و بدون هیچ تغییری هزینه تولید فیلم را متقبل خواهد شد؟ این موضوع از یک منظر کاملاً سلیقهای و شخصی است. چه کسی است که نداند حتی بزرگترین کارگردانها هم گاهی به فیلمنامه خود وفادار نمیمانند چون عملاً در روند تولید اثر بسیاری از ایدههای جدید پیشم میآید یا اساساً گاهی فیلمنامهای به آن معنا وجود ندارد و همه چیز حین تولید فیلم پیش میرود. این دیگر معطوف به نوع همکاری تهیهکننده و کارگردان و عوامل تولید فیلم است که با شناخت قبلی یا با گفتوگو این چالشها را میان خود حل کنند.
چهار: در یک کار تیمی هر اندازه که حیطه مسئولیت و شرح وظایف میان اعضا شفاف باشد، کار به خوبی پیش خواهد رفت و اتفاقاً این همدلی و درک متقابل یا برعکس تنش و تشنج سایه بلند خود را بر سر تولید فیلم هم خواهد انداخت. اگرچه مسعود کیمیایی و تهیهکننده فیلم اثری را ساختهاند که در آن ادعا میشود هدف نشان دادن یک معضل فرهنگی بوده، اما طنز و تراژدی ماجرا آنجاست که خود درگیر یک معضل فرهنگی شده، تنشی که میان کارگردان و بازیگر و تهیهکننده به عنوان حلقههای مؤثر در یک کار تیمی هنری ایجاد شده است. بیایید به این فکر کنیم که این فیلم میتوانست با شفافیت در همکاری، مشخص شدن حیطه عمل، گفتوگو و درک متقابل ایدههای همدیگر و سعهصدر در برابر خطاهای یک کار تیمی با حاشیههای کمتری مواجه شود.
* روزنامه جوان
ارسال نظر