شب گذشته فیلم سینمایی«کارگر ساده نیازمندیم» به نویسندگی پدرام کریمی و کارگردانی منوچهر هادی در سالن همایش های برج میلاد برای اهالی رسانه و منتقدین اکران شد، فیلمی خوش ساخت که ترکیبی از کارگردانی حساب شده، بازی های قابل قبول و فیلمنامه منسجم و تودرتو است. فیلم جدید هادی نشان از رشد کارگردان و نیز همکاری خوب او با تیم بازیگران و نیز نویسنده اش دارد که چند سال است همکاری آن ها منجر به ساخته شدن فیلم های خوش ساخت و موفق در گیشه شده است.
این فیلم که از شخصیت های متعددی تشکیل شده یکی از نقاط قوتش را در انسجام شخصیت های داستانی نشان می دهد که جدا از حضور فیزیکی در داستان، از کاراکتر جلوتر رفته و کنش ها و انگیزه هایشان به فیلم و پیرنگ هایش جهت می دهد. داستان هم زمان دو روایت را به طور موازی دنبال می کند. روایت نخست شرح زندگی خانوادهای جنوبی است که برای کار به تهران مهاجرت کردهاند. رحمت (مهران احمدی) که پدر خانواده است، فلافل فروشی کوچکی در جنوب شهر دارد و بهسختی اقتصاد خانوادهاش را تأمین میکند. او برای گسترش کسبوکار مقداری پول نزول کرده تا مغازهٔ کناری را بخرد اما با بالا کشیدن قیمت زمین صاحب مغازه زیر قول و قرارهای خود زده است. روایت دیگر قصه از شخصیت جهان با بازی آتیلا پسیانی آغاز میشود که میفهمیم همان نزولخور درگیر در ماجرای رحمت است. گذشته از این دو نفر، سه جوان مهاجر که از کارگرهای جهان و رحمت هستند در جریان کشمکشهای این دو نفر وارد قصه میشوند و هرکدام گرههایی را ایجاد میکنند که بر پیشروی داستان تأثیر میگذارند.
فیلم نگاه بسیار تلخی به جامعه در تمام طبقات اجتماعی دارد، تلخی که به سبب عدم انصاف و خدا ترسی از قشر بالادست در جامعه شیوع پیدا کرده و فشارهایی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را متحمل قشر پایین دست جامعه می کند، فشاری که با خود فقر، بی آبرویی و خشونت را همراه می سازد و از سویی دیگر ایمان را که بخشی از آن در عدم توکل و خداترسی نمود پیدا میکند از میان می برد.
تلخی که در رفتار، گفتار و تصمیم های شخصیت های فیلم دیده می شود ناشی از فقر اجتماعی است که در طبقه فرو دست جامعه در لباس اقتصاد و معاش و در طبقه صاحب کار و متمول در جامه فرهنگ و ایمان بروز می یابد. شخصیت ها به دنبال حذف یکدیگر هستند و سازش آن ها نیز تنها از دریچه ریا، فریبکاری و دغل بازی است تا منفعتی را نصیبشان کند.
فیلم ابتدا بر کشمکش رحمت و جهان تأکید می کند. پس از آن رابطهٔ عاشقانه قدم و دختر رحمت محوریت پیدا کرده و در انتها پسر عموی قدم که ارشد نام دارد هم وارد ماجرا میشود تا گره ای دیگر به فیلم اضافه کند. گره ای که در نهایت نیز با حذف شخصیت جهان و عدم به دام افتادن قاتلش و مدعیانی که برای گردن گرفتن قتل او پیدا می شوند تا نیمه باز شده و فیلم را با پایانی متفاوت به انتها می رساند.
فیلم را می توان پیشرفتی محسوس برای کارگردانش به حساب آورد و همچنین مجموع بازی بازیگران که بیشتر سبقه فعالیت در تئاتر دارند قابل اعتنا است. اما نگاه تلخ منوچهر هادی به اقشار فرو دست جامعه و تأکید بر انگیزه انتقام در میان آن ها و گذر از معانی والایی چون بخشش، توکل و گذشت فیلم را عاری از نگاه دینی و مذهبی کرده که معمولا در میان همین اقشار جامعه با وجود فقر و گرفتاری های متعدد بیشتر نمود دارد.
ارسال نظر