با پیشرفت جوامع بشری سینمای قصه گو و سرگرم کننده، نیازمند روایت های جدیدی از دغدغه های انسان جامعه امروز شد. روایت هایی که تحت تاثیر تبعات جنگ جهانی دوم، به نمایش داستان هایی می پرداخت که در نتیجه درونیات، اختلالات و بیانگر ذهن آشفته انسان امروز بود و به نوعی در پی روزمرگی ها، دلزده از بایدها و نبایدها بود. البته در این میان سینمای امریکا تا اوخر دهه ۵۰ میلادی همچنان به سینمای کلاسیک وفادار بود تا اینکه کلاسیک سازانی همچون هیچکاک با فیلم «روانی» با وجود اینکه تا مدت ها مورد انتقاد منتقدین قرار می گرفت، تبدیل به یکی از نوابغ دنیای سینما شد.
شاید بتوان آثار فیلمسازانی همچون پولانسکی، هیچکاک، برگمان، فلینی، کوبریک و… را از اولین تلاش های فیلمسازان در ساختن آثاری با تم روانشناسی دانست که همچنان بعد از گذشت سال ها از این آثار به عنوان شاهکارهای سینمایی یاد می شود. پس از آن بسیاری از فیلمسازان موضوعات مختلف دنیای روانشناسی را موضوع اصلی آثار خود قرار دادند. فیلم هایی نظیر «تلقین» با موضوع رویابینی اثر کریستوفر نولان، «سکوت بره ها» با موضوع اختلال خودشیفتگی ساخته جاناتان دمی، «ذهن زیبا» با موضوع اسکیزوفرنی ساخته ران هاوارد و «دیوانه از قفس پرید» با موضوع شخصیت ضد اجتماعی اثر میلوش فورمن، «فارست گامپ» ساخته رابرت زمکیس و «مرد بارانی» ساخته بری لوینسون با موضوع اختلال سندرم داوان، «راننده تاکسی» با موضوع اختلال خواب، بحران شخصیتی و خودبیگانگی، «هوانورد» با موضوع وسواس فکری-عملی اختلال شخصیت وسواسی- جبری و «جزیره شاتر» هر سه ساخته مارتین اسکورسیزی، «اتاق» ساخته لنی آبراهامسون با موضوع اختلال استرس پس از سانحه، «آزمایش» ساخته پل شیورینگ که به موضوع آزمایش زندان استنفورد، یکی از معروفترین و به نقلی خطرناکترین آزمایشهای روانشناسی می پردازد، «اثر پروانه ای» با موضوع اختلال رفتاری، افسردگی بالینی و آزار کودکان ساخته اریک برس، «داستان دو خواهر» ساخته کیم جی وون و همچنین آثار دارن آرنوفسکی و وودی آلن نیز از این قبیل هستند که به خوبی به نمایش و روایت آثار اختلالات ذکر شده پرداخته اند.
در ایران نیز بسیاری از فیلمسازان موضوعات روانشناسانه را دستمایه آثار خود قرار داده اند، ولی اینکه تا چه حد توانسته اند در این امر موفق باشند، جای تامل بیشتری دارد. فیلم هایی که به مسائل پزشکی و روانشناسانه به شکل عمیق تر و کارشناسانه نگاه نمی کنند و اگر سعی در بیان اختلالات و مسائل روانشناسانه دارد، مخاطب را با یک علامت سوال در خصوص آن موضوع رها می کنند. گاهی هم فیلمساز آنقدر سرگرم پرداختن به فرم و فضای دلخواه خود است که نه تنها از پرداختن به شخصیت ها غافل می ماند، بلکه آن اختلال روانی مدنظر نیز به حاشیه می رود.
مهدی اسماعیل تبار:
وقتی مسئله روانشناسی دغدغه مردم ما نیست، چطور درباره آن فیلم بسازیم؟
مهدی اسماعیل تبار، دکتر روان شناس و مشاور فرهنگی در خصوص نحوه پرداخت به مسائل پزشکی و روانشناسانه در فیلم های سینمایی ایرانی، گفت: رویکرد سینما و تلویزیون ما به دنیای سلامت (جسم و روان) با جهان متفاوت است. رئیس یک بیمارستان در استرالیا لزوما یک پزشک نیست و می تواند کسی باشد که مدیریت سلامت و بهداشت خوانده، اما در کشور ما مدت هاست پزشک محور و دارو محوریم. طبیعی است که وقتی در مورد عالم پزشکی و روانشناسی و مشاوره اطلاعاتمان کم است، اگر هم قرار باشد داستان بنویسیم، داستان روایی نخواهد بود و ریشه های مرتبط حقوقی و علمی (و مسائلی که یک فیلم همانند فیلم های علمی تخیلی باید داشته باشد) در سینما مغفول می ماند.
وی افزود: به نظرم نویسنده های ما از حوزه سلامت و موضوع سلامت جسمی و معنوی دور هستند. تجربیات سریال های تلویزیونی و فیلم های سینمایی مان سطحی و در گام اول بوده است. مقایسه یک سینمای توسعه یافته و پیشرو با زمینه های مختلف با کاری که نویسنده های ما در ایران انجام می دهند کمی کم لطفی است. اشکالی که در این موضوع مطرح است، همانند سایر جنبه های سینماست. مگر ما امکانات فنی و پشتوانه تبلیغی سینماگران ما به اندازه سینمای خارج است؟ ما در هنر اشکالات جدی داریم. هنر ما همانند بسیاری از موارد دیگر مثل ورزش دولتی است. سینمای دولتی مثل فوتبال دولتی است و طبیعتاً که کسی با نگاه سرمایه گذاری با مالکیت روی اقتصاد سینما بیشتر تاثیر می گذارد تا اینکه یک نفر در حوزه پزشکی و روانشناسی داستانی بگوید که جذابیت داشته باشد.
این روانشناس با بیان اینکه نخبگان ما در جامعه روانشناسی، مهندسی، پزشکی و… صفر یا صد هستند، ادامه داد: فیلم «مارمولک» را به یاد بیاوریم. وقتی فیلمی در مورد روحانیت ساخته می شود و یا با این حوزه شوخی می شود گویا آسمان به زمین رسیده است و همه مقدساتمان زیر سوال رفته است. همین داستان را در حوزه پزشکی در سریال «در حاشیه» به شکل دیگری دیدیم. سعه صدرمان به خصوص در حوزه سلامت روان، کم است. ما در هر روز ۳۰۰ ایست قلبی منجر به مرگ، هر ساعت ۲۱ طلاق و ۴۹ ورودی زندان داریم. اگر نیم قرن اخیر ایران از سال ۴۶ تا ۹۶ را در نظر بگیریم هر ۱۰ سال یک اتفاق بزرگ در این مملکت افتاده که روی روان مردم تاثیر می گذارد. مسئله ای که در فیلم هایی با تم روانشناسی با آن مواجه هستیم این است که خود نویسنده و یا کارگردان روی حوزه سلامت روان اشراف ندارد. دوم اینکه کار سینمایی بلند مستلزم یک ذوق است و قطعا نوع نگاه آدم هایی که خودشان می خواهند کار کنند و سرمایه گذار خاص ندارند، به موضوع سلامت آن گونه نیست که در دنیا مرسوم است. مثلا موضوع روانشناسی در جهان غرب امر مورد تایید و مسئله روزشان است. وقتی مسئله روانشناسی، دغدغه مردم ما نیست چطور درباره آن فیلم بسازیم؟ نخبگان ما می گویند خودمان به اندازه صد روانشناس به موضوع احاطه داریم. اسماعیل تبار ادامه داد: ایرانیان نزدیک به ۴۰۰ میلیارد تومان خرج فالگیری و رمالی می کنند. همانند موضوعی که در برنامه «نود» مطرح شد، ولی سراغ روانشناس و مطالعه در حوزه سلامت روان نمی روند. این موضوع در سینما و تلویزیون به شکل دیگری است، چون اشراف ما به این حوزه کم است. سینما یعنی داستان و قصه؛ اگر داستان خوب نداشته باشید چیزی ندارید. اگر داستان حرفی برای گفتن نداشته باشد، جذابیت برای فیلم و سریال بوجود نمی آید. به نظر من نویسندگان و سینماگران ما به حوزه سلامت جسم و روان اشراف ندارند. اگر پزشک هستیم، مطلبی نمی نویسیم، در حالی که خاویر کرمنت نویسنده کتاب «بیشعوری» خود یک پزشک است. اینکه مسئله پزشکی و روانشناسی در فیلم های ما دم دستی و سطحی است به موضوع متن و داستان برمی گردد. نوشتن متن خوب بسیار سخت است چون اگر به شما درباره مسائل روحی و روانی تان بگویند بلافاصله جبهه می گیرید. ما نگاهمان به حوزه سلامت جسم و روان آن گونه که باید باشد نیست و جامعه پزشکی و روانشناسی و مشاوره از عالم هنر دور است.
این مشاور فرهنگی یادآور شد: من در فضای تلویزیون و سینما هم بوده ام و فکر می کنم سینما از حوزه روانشناسی و پزشکی دور است، همچنین خاطره خوبی از این موضوع ندارد. مثلا اگر جای آقای مهران مدیری باشید آیا حاضرید باز هم سراغ موضوعات پزشکی بروید؟ در سریال «درحاشیه۲» لوکیشن بعدی که آقای مدیری با آن شوخی می کند زندان است؛ یعنی می توان نتیجه گرفت که در این مملکت با قوه قضائیه و سازمان زندان ها می توانیم شوخی کنیم، ولی با جامعه پزشکی نمی توانیم. اگر باور ما بر این باشد که درمان فقط دارو است نمی توانیم کاری کنیم. اما اگر باورمان این باشد که یک موسیقی خوب -آن گونه که افلاطون می گوید- می تواند روان را اوج دهد، یک کار سینمایی بلند نیز می تواند قدرت تفکر و عزت نفس آدم را بالا ببرد و مدیریت ذهن یا کاهش تنش های روحی روانی را در پی داشته باشد. بستگی به نوع نگاه دارد.
اسماعیل تبار تاکید کرد: فکر می کنم به دلیل رفتار و سبک زندگی ما، به شدت با چالش مواجه هستیم. ۸۰ درصد علت تصادفات ما روانشناسی و فرهنگ رانندگی های ایرانی است. دلیل آن هم همان اتفاقاتی است که هر ده سال یک بار رخ می دهد و بالاخره اثرگذار است. دهه چهارم انقلاب را باید دهه اهمیت روانی نامید. اگر سازمان های صنفی مثل خانه سینما و سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور و یا سازمان نظام پزشکی کشور نشست هایی برای نزدیکی اندیشه متخصصین داشته باشند، بسیار موثر است. این اولین گام است. سینما، هنرهای تصویری و نمایشی برای تغییر مثبت سبک زندگی ظرفیت های بسیاری دارد. فکر می کنم نهادهای صنفی باید با هم همفکری کنند و الگوهای موفقی که در دنیا وجود دارد را بررسی کنند. ما بسیاری از مفاهیم را جدی نمی گیریم اما وقتی آن را در قالب یک اثر نمایشی می بینیم تاثیر بیشتری دارد.
این روانشناس با اشاره به اینکه منشأ بسیاری از این مسائل به خاطر دور بودن جوامع صنفی از یکدیگر است، گفت: جامعه پزشکی و روانشناسی از سینماگران دورند. همچنین برخی از سینماگران تفاوت بین روانشناس و روانپزشک را نمی دانند. ما باید دانش خود را در حوزه جسم و روان بالا ببریم. اگر این دانش بالا رود منجر به اتفاقات خوبی برای تولید کارهای فاخر می شود که بتواند مفاهیم را به مردم منتقل کند. مثلا به بعضی بیماری های خاص که کمتر به آن ها توجه شده، توجه بیشتری خواهد شد و زمینه ساز اشاعه فرهنگی می شود. قطعا خیر آن به مردم می رسد و شاخص های سلامت روان در جامعه ما افزایش پیدا می کند.
وی در مورد اینکه از لحاظ دراماتیک ممکن است فیلمی اصول علمی نداشته باشد، عنوان کرد: من این موضوع را قبول ندارم. وقتی به فیلم های خوب دنیا در زمینه های مختلف که از آنها استقبال خوبی شده است نگاه می کنیم -مثلا در مورد فضا و نجوم و فیلم هایی که علمی است- می بینیم صد در صد بر اساس مستندات ساخته نشده اند. کسی از سینما توقع مستند و فیلم های صد درصد علمی ندارد. در دنیا این موضوع جا افتاده است. بیشتر اختراعات بشر از رویاهایش نشأت می گیرد و رویاها سازنده فیلم ها هستند. ظرفیت سینما و سریال و تلویزیون باید برای دغدغه های حوزه فرهنگ استفاده شود. گویا قرار است فیلمنامه ها در زمینه پزشکی از قبل مشخص باشد مثلا پرداختن به موضوع داروهای تاریخ مصرف گذشته و… در حالی که فیلم های علمی تخیلی پزشکی در جهان جذابیت های بسیاری دارد. حوزه سلامت روان جذابیت های خاص خود را دارد. فکر می کنم اگر نهادهای صنفی به هم نزدیک تر شوند، درصد دانش افزایی برای این حوزه افزایش می یابد و مردم هم استقبال خواهند کرد، چون این دغدغه جامعه ماست.
امیرحسن ندایی:
مهم ترین ایرادات فیلمنامه های ما عدم شخصیت پردازی صحیح است
امیر حسن ندایی، عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس و پژوهشگر میان رشته ای، در خصوص نحوه پرداخت به مسائل پزشکی و روانشناسانه در فیلم های سینمایی ایرانی، گفت: گذشته از مسائل پزشکی، مسائل روانشناختی از نکات مهم در سینمای ایران است که کمتر به آن پرداخته می شود. یکی از دلایل آن، غیبت مشاور یا کسی است که در این حوزه دانش کافی داشته باشد. دیگر دلیل آن نداشتن دانش کافی سینماگران ما در این حوزه است. نمونه های ایرانی زیادی داشته ایم که از روی آثار روانشناختی غرب بازسازی شده اند؛ در آن نمونه غربی تمام نمودهای بالینی اختلال روانی را در دو شخصیت اصلی می بینیم، در صورتی که در نمونه های ایرانی به این موارد به صورت دقیق پرداخته نشده و به زمینه های روانشناختی تخصصی بیشتری احتیاج است.
وی افزود: معتقدم این موضوع علاوه بر اینکه در حوزه دانش روانشناسی قرار می گیرد، در حوزه دانش سینمایی هم قرار می گیرد. یعنی وجهی است که سینماگران ما باید بسیار دقیق به آن بپردازند. به عنوان مثال در مقاطع مختلف سنی بحران هایی را از نظر روانی می گذرانیم که همه این ها قابلیت سینمایی شدن دارند، ولی متاسفانه در سینمای ایران به این مسئله کمتر پرداخته می شود. گویا فیلمسازان ما از اینکه زمینه های روانشناسی داشته باشند، احساس بی نیازی می کنند. مثلا در یک نمونه فیلم ایرانی در صدد بوده اند که اختلال شخصیت وسواسی را به تصویر بکشند، اما اصلا با واقعیت همخوان نبود. اما فیلم «برادرم خسرو» یکی از نمونه های خوب و بسیار دقیق است. دو نوع اختلال را در فیلم می بینیم؛ اختلال شخصیت دوقطبی در خود خسرو و دیگری اختلال شخصیت وسواسی که در برادر خسرو می بینیم. تاکید می کنم که «شخصیت وسواسی» با اختلال وسواس متفاوت است. این موضوع بسیار خوب در فیلم پرداخته شده که ما می توانیم نمودهای بالینی را در فیلم ببینیم.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه خوشبختانه روانشناسان زیادی اخیرا وارد حوزه سینما و فیلم شده اند و تحلیل هایی را انجام می دهند که می تواند تاثیرگذار باشد، ادامه داد: هر چقدر که روانشناسان و روانپزشکان ما وارد حوزه سینما شوند، فیلم های موفق تری در این زمینه خواهیم داشت. مرکزی که به تازگی با آن آشنا شده ام «سیاوشان» نام دارد که مرکزی غیرانتفاعی است و جلساتی را در حوزه بررسی فیلم ها از دیدگاه روانشناختی برگزار می کنند که به نظرم مرکز خوبی است. اگر یک تعامل دو جانبه هم از جانب رواشناسان، روانپزشکان و سینماگران شکل بگیرد، قطعا اتفاقات خوبی در حوزه فیلمنامه و شخصیت پردازی در فیلم های ما رخ خواهد داد.
ندایی تاکید کرد: یکی از مواردی که همیشه گفته می شود، این است که ایراد بزرگ سینمای ما فیلمنامه شناخته می شود و من این نکته را اضافه می کنم که مهم ترین ایرادات فیلمنامه های ما عدم شخصیت پردازی صحیح است. حتی اگر قصه های خوبی هم داشته باشیم، ولی وقتی این شخصیت پردازی به خوبی اتفاق نمی افتد، فیلمنامه های ما دچار آسیب می شوند.
این پژوهشگر با بیان اینکه اساسا سینما یک هنر-صنعت است و قرار نیست که مبنای علمی دقیق داشته باشد، در مورد اینکه از لحاظ دراماتیک ممکن است فیلمی اصول علمی نداشته باشد، عنوان کرد: در بسیاری از فیلم ها و حتی نمونه های غربی منطق دراماتیک اولیه را بر اساس اصول علمی پایه ریزی می کنند، ولی بعد تخیل نیز می تواند وارد آن شود. این موضوع که عملکرد تخیل چگونه باید باشد نیز نکته بسیار مهمی است. مثلا در فیلمی مثل «میان ستاره ای» می بینیم که از اصول فیزیک کوآنتوم و مسئله سیاهچاله ها، کرمچاله ها و حرکت در زمان استفاده می شود که مبنای علمی آن کاملا دقیق و درست است، ولی در جاهایی می تواند وارد حوزه تخیل شود. نکته ای که اهمیت دارد این است که تخیل سر جای خود، ولی مبنای علمی در حد منطق داراماتیک داستان باید وجود داشته باشد. اگر ما چیزی را طراحی می کنیم که می خواهیم حرف علمی بزنیم، حتما باید بنیان های علمی را در نظر بگیریم.
ارسال نظر