به گزارش سینماپرس: پنجمین نشست از سلسله نشست های پدیدار شناسی سینمای ایران با موضوع «جشنواره در سینمای ایران» دوشنبه ۱۳ آذر در حوزه هنری برگزار گردید. در این نشست خسرو دهقان، منتقد و مدرس سینما، فرزاد موتمن، فیلمساز و مدرس سینما و سید مهدی ناظمی، مدرس فلسفه هنر و کارشناس ثابت نشست، به سخنرانی پرداختند.
ما در کشورمان تعداد زیادی جشنواره داریم. چون عقیده داریم با جشنواره میتوان سینما را ساخت.
دکتر سید مهدی ناظمی در ابتدای نشست گفت:
پدیده جشنواره از ابتدای تاریخ انسان وجود داشته که در ابتدا شکل دینی و آئینی به خود گرفته و در ادامه بر اساس عرف شکل میگیرد. در ونیز اولین جشنواره سینمایی شکل میگیرد و در ادامه در کشورهای دیگر شاهد جشنوارههای سینمایی هستیم. افراد علاقهمند به علوم اجتماعی در حوزه جشنوارهها زیاد تحقیق میکنند. بعد از انقلاب هویت سینمای ما با جشنوارههای خارجی گره خورد. ما در کشورمان تعداد زیادی جشنواره داریم. چون عقیده داریم با جشنواره میتوان سینما را ساخت.
در ادامه خسرو دهقان عنوان کرد:
یک زمان تعداد کمی جشنواره وجود داشت و به راحتی قابل مطالعه و بررسی بود. اما امروز از شمار خارج است. تقریباً در هر شهر و منطقهای جشنوارهای وجود دارد. امروز جشنواره بخشی از زندگی ما شده است. بخشی از این جشنوارهها جنبه اقتصادی دارند و بخشی جنبه سیاسی دارند. جشنوارههای سراسر دنیا سیاستها و داورهای واحدی ندارند. مثلاً در جشنواره برلین آلمان فقط فیلمهایی موفق هستند که در آنها نسبت به حکومتها فحش، تحقیر و … نشان دهند. در ایران تقریباً هفتهای یک جشنواره داریم که میشود حدود ۵۲ جشنواره.
آن چه که به سینمای ما از همان ابتدا در دوره قاجار تا امروز لطمه زده است نشان دادن رقص چند خانم نبوده است بلکه این بوده است که دو آجر روی هم نگذاشتیم با این هدف که یک مناسبات منسجم صنعتی و کاری برای سینمایمان رقم بزنیم.
نقش و تأثیر این جشنوارهها قابل بحث و قابل تأمل است. به عقیده من این جشنوارهها خوباند اما آیا تأثیر در صنعت سینمای ما دارند یا خیر؟ آیا با صرف یک تشکر و تقدیر جشنوارهای میتوانیم به حیات خود ادامه دهیم یا خیر؟ یک جدال ابدی و یک معادله چند مجهولی وجود دارد پیرامون این مسأله که سینما هنر است یا صنعت؟ به نظر من وجه صنعتی سینما مهمتر است تا وجه هنری آن. در سینمای ما مشکلات استودیو، صدا، امکانات و … اولویت دارد. سپس قسمت هنری آن اهمیت دارد.
آن چه که به سینمای ما از همان ابتدا در دوره قاجار تا امروز لطمه زده است نشان دادن رقص چند خانم نبوده است بلکه این بوده است که دو آجر روی هم نگذاشتیم با این هدف که یک مناسبات منسجم صنعتی و کاری برای سینمایمان رقم بزنیم. سینمای ما امروز سر تا پا دولتی است. یعنی کسی از جیب خود برای این سینما خرج نمیکند. به این دلیل، اقتصاد ما دولتی است. تا وقتی پدری خرج کودکش را میدهد آن کودک دیگر نمیتواند بعد از ساعت ۵ بعد از ظهر بیرون باشد. اما به محض این که خودش از لحاظ اقتصادی خود را تأمین کرد دیگر ساعت آمدن او به خانه متناسب با زمانی که کارش به پایان برسد تنظیم میشود.
وقتی هزینه یک فیلم را حوزه هنری یا یک بانک یا … میدهد به این معنی است که دولت دارد میدهد. هیچ کس از جیب خود خرج نمیکند و در واقع در این ساختار دولتی هیچ کس ضرر نمیکند. در نتیجه ارتباط برقرار کردن فیلم با مردم تعیین کننده ضرر یا سود نخواهد بود. گاهی ۵ برابر فیلمهایی که در جشنواره فجر میبینیم در آن سال ساخته شده است؛ اما از آنها بی اطلاع هستیم. یکی دیگر از مشکلات ما این است که تعداد سینماهای ما بسیار کم است. در برخی کشورها در هر شهر بیش از ۲۰۰۰ سینما وجود دارد. یکی از خدمات مثبت بنیاد فارابی به سینمای ما این است که مثل اورژانس یک بیمارستان، سینمایی که در تصادف تکه پاره شده بود را منسجم کرده است تا حدی که دچار مرگ نشود. تا در زمان مناسب به آن پرداخته شود و درمان نهایی صورت گیرد.
سینما پولی است که تبدیل به تصویر میشود. جایی دیگر میگوید سینما قرار بود تلسکوپ باشد اما تبدیل به جغجغه شد. البته این را هم بگویم من هر دو نگاه را میپسندم.
در ادامه فرزاد موتمن گفت:
جشنوارهها بین دو جنگ جهانی به وجود آمدند. این که اهداف اولیه چه بود بنده خیلی اطلاع ندارم. اما در ابتدا تعداد جشنوارهها بسیار کم بود و وجود جشنوارهها بیشتر به این دلیل بود که فیلمهایی که کمتر امکان ارتباط با مردم را دارند بیشتر بتوانند دیده شوند. جشنواره کن در ابتدا موج نو را درک نکرد و هیچ جایزهای به اینها نداد و نمیدانست این جریان تأثیرگذار خواهد بود. اما جشنواره برلین به یک الی دو فیلم از اینها جایزه داد. از زمانی که هدف فیلمسازان درآمد زایی شد، جشنوارهها به یک باره گسترش یافتند و یک بیزینس شکل گرفت.
در حدود ۲۰ الی ۳۰ سال گذشته وقتی میبینیم به فیلمی جایزه میدهند واقعاً تعجب میکنیم که چرا به این فیلم جایزه دادند. دلیل این مسأله این است که بیزینس و اهداف اقتصادی به هدف اصلی جشنوارهها تبدیل شد. جشنواره برلین همان طور که آقای دهقان گفتند به شدت سیاسی شد و این روند ادامه پیدا کرد. در این بین جشنواره فارابی تلاش کرد چهره صحیحی از ایران به دنیا ارائه کند. کسی مثل کیارستمی در این مسیر موفق بود. مثلاً در زمانی که سعی میشد ایران در دنیا تروریست معرفی شود، کیارستمی ” خانه دوست کجاست ” را ساخت. در سینمای ما متأسفانه عدهای از سینماگران عزیز دُردانه هستند و توانایی فیلم سازی مستمر دارند اما بقیه خیر.
متأسفانه فیلم خوبی مثل ” ایران سرای من است ” به خوبی حمایت نشد و دیده نشد. به نظر من این فیلم بهترین فیلم ما بعد از انقلاب بوده است. کیارستمی روی یک نسل از جوانان ما بسیار تأثیر گذاشت. اما چرا جنس فیلمسازی کیارستمی تأثیر کیفی نگذاشت و تبدیل به یک روند در سینمای ما نشد؟ غم انگیز است که بگویم نسلی که متأثر از کیارستمی بود الان کارمندان شبکه جم هستند. چون موفقیتهای کیارستمی فقط برای خودش است نه سینمای ایران. نفعش به کل سینمای ایران نرسیده و نمیرسد چون ریشههای اقتصادی این امر قطع است.
«گدار» گفت سینما پولی است که تبدیل به تصویر میشود. جایی دیگر میگوید سینما قرار بود تلسکوپ باشد اما تبدیل به جغجغه شد. البته این را هم بگویم من هر دو نگاه را میپسندم. یعنی معتقدم سینما هم گاهی باید نقش تلسکوپ را ایفا کند و گاهی هم نقش جغجغه را. وقتی پول به ایران برنگردد تأثیر فرهنگی آن نیز بر نمیگردد. این نکته را هم باید توجه کرد که جشنوارهها آن قدر هم که به آنها میپردازیم مهم نیستند. ما زیاد آن ها را بزرگ میکنیم و این مسأله به این دلیل است که بافت سینمای ما غیر طبیعی است.
اسکار در آمریکا خیلی مهم نیست و هیچ گاه خبرهای مربوط به آن در صفحه اول نشریات نیست. همین طور «کن» و … . اما ما در ایران آن را بزرگ کردهایم. امیدوارم اگر بار دیگر اسکار گرفتیم این خبر تیتر اول تمام رسانههایمان نشود.
هنوز بنیاد فارابی ما درگیر این مسأله است که آیا فیلم خارجی نشان بدهیم یا خیر. در همه جای دنیا نشان دادن فیلم خارجی کاملاً عادی است و نیازی به بحث درباره آن نیست. مشکل دیگر سینمای ما زیاد بودن بنیادهای سینمایی است که فقط بروکراسی را بیشتر میکند. از طرفی باید بدانیم هیچ فیلمی هیچ حکومتی را نتوانسته ساقط کند و نباید در این باره حساسیت زیاد نشان دهیم. این کار به سینما ضربه میزند و آن را ضعیف میکند. اسکار در آمریکا خیلی مهم نیست و هیچ گاه خبرهای مربوط به آن در صفحه اول نشریات نیست. همین طور «کن» و … . اما ما در ایران آن را بزرگ کردهایم. همه چیز در جو ایران شکل غیر عادی پیدا کرده است. امیدوارم اگر بار دیگر اسکار گرفتیم این خبر تیتر اول تمام رسانههایمان نشود. یاد بگیریم که این خبر جایش در میانه خبرهاست نه خبر اول.
خانمی که برای جشنواره برلین به ایران میآید گاهی ما فیلمسازها را کنار میکشد و در گوشی به ما میگوید اگر زن در فیلمتان هست کتکش بزنید.
از طرفی حقایقی هم وجود دارد. مثلاً این که خانمی که برای جشنواره برلین به ایران میآید گاهی ما فیلمسازها را کنار میکشد و در گوشی به ما میگوید اگر زن در فیلمتان هست کتکش بزنید. یا افراد در فیلمهایتان همه باید مضطرب باشند و از این دست موارد. یا جشنواره کن فیلمهای اگزوتیک را برای ایران میپسندد. اگر چه فراموش نکنیم همه جشنواره ها این گونه نیستند که سیاستهای مشخصی علیه ما داشته باشند. یعنی انسجام مشخصی ندارند و نامتوازن و مرکب اند. جنبه های مثبت و منفی دارند. فرستادن فیلمها به این جشنوارهها برای اعتبار و جذب سرمایه برای ما لازم است. در کشور ما برای یک فیلم از نهادهای دولتی یا بانکها پول دریاف میشود اما درآمد حاصل از آن به سینما بر نمیگردد. بلکه میشود یک ویلا در شمال یا ویزای آمریکا و یک خانه لوکس در آمریکا. این مشکل به این دلیل است که سینما در کشور ما هنوز صنعت نشده است.
*رسانه انقلاب
ارسال نظر