به گزارش سینماپرس؛ دیالوگ مهم فیلم جدید «منوچهر هادی»، «شهر هرته!؟ نه شهر پولدارهاست» است که بعد از ساخت سریال خانگی عاشقانه و فیلم سینمایی کارگر ساده نیازمندیم، در آینه بغل، جنس شیکتری از فیلمفارسی قبل از انقلاب را عرضه کرده است! ملغمهای است که همه نوع شوخیهای کلامی و رفتاری را در خود جای میدهد و برای هر ناهنجاریای که در سینمای فیلمفارسی قبل انقلاب وجود داشته است، سهمی بازکرده است؛ از موسیقی متنِ لایتِ غربی به سبک هالیوود و تکهکلامهای بوالهوسانه زن روانپریشِ غربزده که در اینستاگرام میان هوادارانش پرسه میزند، تا تکههای سیاسی فتنه ۸۸ و میتینگهای رنگینِ انتخاباتی و ماجرای برجام و چهار درصدیهای انتخابات ۹۶ و نهایتاً شوخی با کاخ سفید و دکتر ظریف و مذاکرات هستهای!
در آینه بغل با جنسی از سینمای اعتراضیِ بیخطر و اتوکشیده روبهروییم که این سؤال را برای مخاطب دغدغهمند ایجاد میکند که در وضعیت تحریم و تحقیر کشور، چرا سینمای کمدی، بنمایه فکری جدی ندارد؟
نشانههای اغراقآمیز از مرد بالاشهری متمول بدجنس و پسرکِ عاشقپیشه فقیر و معصومِ پائینشهری؛ همان تمی که در فیلمفارسی قبل انقلاب دیده میشد مانند: «شرمسار» رشیدیان و «شب قوزی» فرخ غفاری، «ولگرد»، «افسونگر»، «گلنسا»، «رقاصه شهر» و… همه این فیلمها خصلتی دوگانه داشتند؛ از یکسو شهر را بهعنوان مرکز فساد و تباهی موردانتقاد قرار میدادند و از سوی دیگر از مظاهر شهرنشینی وارداتی مثل کاباره و کافه و مظاهر مدرن و آواز به عنوان عامل جذب تماشاگر استفاده میکردند! در این فیلمها همهچیز بر اساس تصادف و شانس و بخت پیش میرود، حتی پولدار شدن، ازدواج کردن و…
در فیلم آینه بغل با جنسی از سینمای اعتراضیِ بیخطر و اتوکشیده روبهروییم که این سؤال را برای مخاطب دغدغهمند ایجاد میکند که در وضعیت تحریم و تحقیر کشور، چرا سینمای کمدی، بنمایه فکری جدی ندارد؟ سینمای ایران بعد از انقلاب، از وجود وجوهِ ناپسندِ فیلمفارسی رهایی یافته بود اما در کمال تعجب، همان مؤلفههای فیلمفارسی مثل تحمیق تودهها و ژستهای ضد سنت و مذهب صادق هدایت و… بعد از انقلاب اسلامی، به اسم سینمای کمدی، با حذف فحشای علنی، مجدداً احیا شد! فضای روتین و سبک نئورئالیسم و جشنوارهای در پایان جنگ، تب رایجی شد که موضوعات جنگ و انقلاب را دستمایه شوخی و یا هزل و یا حذف قرار میداد؛ آدمهای زودباور، ترسو، سادهانگار و قهرمانهای منفعل و در حاشیه تمدن و…در سینما به مردم معرفی میشد!
یکی از چالشهای سینمای کمدی در ایران، فقدان ادبیات و رمانِ ماقبل سینماست؛ سینمای ایران، مشقِ کمدی صامت را انجام نداده است و بهجای شخصیتپردازی و پرسوناژ سازی، بهاشتباه، یکسره دنبال دیالوگنویسی برای سلبریتی ها رفتند و کمدی را گفتگوی بامزه قلمداد نمودند. در حالیکه اساساً دیالوگ، توانایی برپانمودن موضوع و ایده را ندارد و این موضوع است که دیالوگ را ایجاد میکند نه برعکس! و بماند که هنوز قهرمان واقعی در سینمای ایران شکل نگرفته است!
دلیل همه این وضعیتها، کممایگی مدیریتِ جدی در بیان باورهای انقلاب و جنگ بود و لزوماً فقدان آموزش و باروری علاقهمندان به هنر که با کمترین شناخت و معرفت نسبت به جایگاه هنر و سینما پا به میدان خالی از سکنهای میگذارند که گویا در غیاب عالمان و عاملان فرهنگی، توهم نقش تربیت جامعه را در خود احساس میکنند و بد حادثه آنکه اصالت را در خود متصور شدند تا جایی که در این قحطی فکری هنر، لقب روشنفکران مذهبی به خود داده و علیرغم وجود صاحبنظران اسلامی و انقلابی، نمیتوانند واقعه بزرگ انقلاب اسلامی در قرن اخیر را با ابزارِ بینظیر سینما معرفی و به نسل بعدی منتقل نمایند.
و این غفلت بزرگ در دورهای است که سینمای جهان بهواسطه کارگردانهای تربیتیافته در ژانر کمدی و یا جدی، توانسته بود خود را به جهان عرضه کند. در دهه ۲۰ میلادی، این کمدی بود که تقویت ساز سربازان جنگ جهانی دوم میشد، و کمدین هایی مثل استورجس و یا چارلی چاپلین، با فکاهی و طنز، عمیقترین مضامینِ ارزش و پوزیشن و ملی خود را بدون دیالوگ بیان میکردند و وقتی دهه ۳۰ و ۴۰ آمریکا درصدد معرفی نظام ارزشی خود به جهان شد، از کمدی رمانتیک موقعیت (سیت کام) استفاده کرد و افرادی مانند هوارد هوکز و هارولد لوید ظهور کردند که سبک فیلمسازی و تفکر آنها در دهههای بعدی بر رابرت زمکیس، وودی آلن و بسیاری دیگر اثر گذاشت و همچنان نیز کارگردانانِ معبد هالیوود، با تلفیقی از درام-کمدی، مروج نظام ارزشیِ غربی میشوند.
*نقد سینما
ارسال نظر