شنبه ۲۷ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۹:۱۹
حرف های یک مجسمه ساز هنرمند
فلسفه به طور گسترده با مباحث هنری پیوند خورده است
حمید شناس هنرمند مجسمه ساز معتقد است فلسفه به طور گسترده ای با مباحث هنری پیوند خورده است.
به گزارش خبرگزاری سینمای ایران به نقل از روابط عمومی روز جهانی فلسفه حمید شانس گفت: شناخت آدمی دارای 3 حوزه است. اولی علم با الگوی واقعی و توجه به کمیتها، دومی هنر با در نظر گرفتن کیفیتها و سومی فلسفه که احکام کلی را شکل می دهد و وقتی اینها در واقعیت با یکدیگر اتصال دارند در جهان فکری نیز تاثیرگذار هستند و باید چنین باشد.
وی افزود: در کلیت آنچه که امروزه به عنوان یک امر بدیهی می توان به آن نگاه کرد رابطه بین هنر و فلسفه است. فلسفه احکام کلی را در نظر میگیرد و این سبب میشود که این رابطه متقابل وسیع تر شود.
این مجسمه ساز ادامه داد: فلسفه امروزه به طور وسیع تری با مباحث علمی و هنری پیوند خورده است به گونه ای که تغییراتی که در قلمرو علومی مانند زیست شناسی، کیهان شناسی و حتی اکولوژی شکل گرفته نگاه به جهان را برای ما تغییر داده است.
شانس خاطرنشان کرد: طرف دیگر قضیه آن است که فلسفه امروز به علم و تکنولوژی که به نوعی همراه و همزاد آن است و به قدرت که سازمان دهنده آن است اتصال دارد. مجموعه تکنولوژی به ساختار و مکانیزم ها پیوند خورده و علم اینگونه پیش میرود.
وی با تاکید بر اینکه فلسفه امروز با مباحث هنری به طور جدی سر و کار دارد و در هنر نیز این موضوع وجود دارد، ادامه داد: مسئله دیگر درک ساختار جهان و درک نشانه شناسی است که از جهان ریز اتمی گرفته تا کهکشانی را دربر می گیرد.
وی در مورد وجوه اشتراک هنر و فلسفه گفت: نشانه شناسی به عنوان الفبای هنر مطرح است. اما پس از تحولاتی که از سال 1950 به این طرف رخ داد مباحث تئوریک بر اساس فلسفه، هنر و علم شکل داد.
این هنرمند مجسمه ساز خاطرنشان کرد: مجسمه سازی به علت تشابه نگاهش برای خلق اثر و از سوی دیگر به علت درکی که از متافیزیک هر شی پیدا کرده به یک فلسفه عملی یا عمل فلسفی نزدیک شده است. مجسمه ساز با ماده به مصابه زبانش رفتار میکند، همانگونه که فیلسوف با زبان و واژه ها.
وی اضافه کرد: مجسمه سازی و هنرهای نزدیک به آن تنها به فکر ساخت اثر نیستند بلکه خواستار ایجاد اسطوره ها و یا فضاهای انسانی بر سر بافت هنری هستند. این قابلیت نادیده آثار امروز است که این امکان را فراهم آورده که استعارات کلی از طریق مجسمه سازی شکل بگیرد و این همان عملی است که فلسفه با زبان انجام میدهد.
وی بیان کرد: مهم شدن زندگی روزمره و روایات شخصی و حرکت نگاه فلسفه به طرف زندگی روزمره کمک میکند که فلسفه هم وارد وادی مشخصی بشود. پس فلسفه حیطه خودش را به حیطه ای که هنر در آن کنکاش می کند تغییر داده است.
شانس در پایان گفت: هنر امروزه تنها به احساسات بنیادی نمی پردازد و تنها درپی ایجاد انگیزه عاطفی در مخاطب نیست، بلکه خواستار ایجاد ساختار ذهنی در مخاطب است. این در حالی است که فلسفه از حکم کلان و کلی دادن دست برداشته و به خصوص کیفیات عاطفی بیشتری بدان ملحق شده است. بر این اساس فلسفه دارای زیبایی شناختی و هنر دارای تفکر تجریدی شده است که این موضوع رو به وسعت است و رابطه این دو وسیع تر و عمیق تر می شود.
انتهای پیام/ن.ف/ج
ارسال نظر