به گزارش سینماپرس، علت ساخته شدن بیش از ۵۰ سریال در تلویزوین اروپا و آمریکا و دهها عنوان فیلم و مستند درباره موضوع عدالت، نظم و قانون چیست؟
چرا با این آمار بالای غیر قابل انکار ایالت متحده آمریکا دست به ساخت و تولید سریال و فیلم درباره عدالت میزند؟ آیا اقتدار قضایی و حقوقی یا برقراری عدالت و قانون در اولیت این کشور است؟
شاید در آثار کلاسیک هالیوود فیلم «کشتن مرغ مقلد» از اولینها باشد و البته بدون شک «۱۲ مرد خشمگین» نیز نباید فراموش شود. بعدها خصوصا در دهه ۸۰ و ۹۰ سیل آثار پلیسی و قضایی شروع میشود. در این آثار چند عنصر به تفکیک از اهمیت بالایی برخوردار هستند و در سینمای آمریکا با ظرافت و دقت تصویر میشوند
دادگاه، وکیل، موکل، دادستان، مجرم، نیروی پلس و امنیتی و یک عنصر بسیار جالب و مهم که در بک گراند یا پس زمینه فیلم همواره مشاهده میشود و بیننده ناخودآگاه آن را میبیند و با آن درگیر میشود: متن جامعه، مردم و فضای شهر.
نکته ابتدایی این است که قاضی به مراتب رنگ و لعاب کمتری از وکیل دارد. شاید علت آن باشد که این وکیل است که با حمایت حقوقی خود از موکل و جلب نظر هیئت منصفه بسوی خود و بیگناهی موکل دادگری میکند. یادمان باشد که در نظام قضایی غرب هیئت منصفه در کنار قاضی نقش مهمی در قضاوت و تصمیمگیری وضعیت مجرم دارند.
دادگاه دقیقا به دلیل برخورداری از اتمسفر حقوقی خود همیشه دارای یک دسیپلین، نظم، بیتعارفی و اقتدار است. قاضی و حتی مامورین در دادگاه نیز همه مانند رباتهای هستند که جز قانون چیز دیگری سرشان نمیشوند. دادگاه خود مانند یک هنرپیشه است، نقشی که دادگاه دارد در مقام محل و یا کانالی است که از آنجا جاستیس و عدالت در جامعه برقرار میشود. میزها و صندلیها و پیشخوان و… همگی هرکدام یک عنصر مجزایی در تصویر هستند. غالبا دوربین از محل نشست قاضی، از بالا بر جمعیت نگاه میکند. نشانهای از حکمرانی دادگر بر مردم جامعه.
فیلم judge
در فیلم ضعیف اما حامی وکلا به نام Body Of Evidenced با بازی مدونا، قاضی در صحنهای تمام مردم را از دادگاه بیرون میکند جز خبرنگاران. اینجا است که میفهمیم قانون و اجرای بیچون و چرای آن برای همه الزامی است. خبرنگاران به علت برخورداری از حق قانونی اطلاع و آگاهی از جزئیات پروندهها حق دارند در دادگاه بمانند. مردم نیز که این حق را دارند تا در دادگاه حضور داشته باشند بنابر مصالح دید قاضی از دادگاه بیرون میروند و قبل از آن چندبار بعلت بینظمی توسط رئیس مجلس متذکر میشوند که به بیرون فرستاده میشوند.
تمام علت این هشدارها و تذکراتی که به عمد توسط کارگردان در فیلم نمایش داده میشود چیزی جز ترسیم اقتدار قاضی و دادگاه نیست.
اما وکلا داستان بسیار مفصلتری دارند. وکلا همانطور که اشاره شد حامیان قانونی، حقوقی و اجتماعی یک شهروند هستند. حضور آنان در شهر و جامعه منجر به ایجاد احساس حمیت و عدالت میشود. حسی که بدون شک وجودش از وجود خود عدالت مهمتر است. با احساس عدالت و حمایت از طرف دستگاه قضایی این شهروند است که حس رضایت و امنیت و آزادی را در جامعه دارد. حسی که نهایت آرمان و مطلوبی است که برای یک بشر باید در دهکده متمدن جهانی وجود داشته باشد.
مساله وکلا در سینمای آمریکا در دورانی مانند یک جریان ایده داستانهای فیلمهای سینمایی شد. فیلمهای بسیاری مانند فیلادلفیا، و عدالت برای همه، وکیل مدافع شیطان، باران ساز، به نام پدر، بیگناه فرضی و… که غالبا آثار دهه ۹۰ میلادی هستند شروع به پخش کردند. دهه پایانی هزاره ۲۰ در زمینههای گوناگون علمی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ورزشی و… مورد توجه قرار گرفت و یکی از همین موضوعات تثبیت نظام حقوقی و قضایی ایالت متحده آمریکا بود.
در عمده این آثار زندگی وکلا با تمام سختیها، گرفتاریهای برخورد و درگیری با پلیس و نیروهای امنیتی و…، نقش مهم آنان در تثبیت نظم و برقراری عدالت دیده میشود. وکلا فقط وکلای مردم و مجرمین و بیگناهان نیستند، آنان وکلای نظام حقوقی و سیاسی ایالت متحده آمریکا نیز میباشند.
یکی از عناصر مهمی که همواره در این آثار دیده میشود پرچم برافراشته و همیشه در صحنه آمریکا است. با آن ردههای قرمز و ستارههای آبی که قطعا یادآور غرور و حماسه و افتخار آفرینی برای مردم آمریکا باید باشد. وکلا همیشه باید در کنار این پرچم ایجاد حس اعتماد و قوت قلب برای بینندگان کنند. اینکه قانون به لطف این پرچم و تفکر سیاسی پشت سر آن است که اجرا میشود. وکیل حامی هویت سیاسی آمریکا است و پرچم نیز پشتوانه کارآمدی وی میباشد.
فیلم و عدالت برای همه
در فیلم وکیل مدافع شیطان، فشار روحی و سختی کار وکلا در کنار وسوسهها و دسیسههای شیطانی تمی است که در کنار دیگر موضوعات مهمی با زمینههای ایدئولوژیک نمایش داده میشود. در باران ساز عشق و علاقه یک مرد جوان آمریکایی به وکالت دیده میشود و در دیگر آثار نیز هرکدام به نوعی نقش مهم وکلا و رقابت آنان برای احقاق حق و پیروزی ترسیم میشود.
موکلین و مجرمین ولی به شیوه دیگر و غیر مستقیمی در زمینه احساس عدالت نقش دارند. موکل در حقیقت جز بیننده کس دیگری نیست. بیننده خود را در جایگاه یک موکل میتواند تصور کند که نیاز به وکیل دارد. این حس نیازمندی به وکیل وی را در همان ابتدا منجی و قهرمان میکند. انتظار او برای کمک گرفتن از وکیل حس نیاز را تشدید میکند و در نتیجه از او اسطوره بزرگتری ساخته میشود. حق وکیل داشتن حق کوچکی نیست. مجرمین زمانی که دستگیر میشوند بعد از شنیدن جمله «این حق را داری که سکوت کنی»، متوجه این نکته امیدوار کننده میشوند که وکیلی برای آنان اتخاد خواهد شد.
در حقیقت موکل در مقام پلی است که با عبور از آن مساله مهمی چون عدالت و از آن مهمتر –که البته در ناخودآگاه بیننده قرار میگیرد- ثبات نظم و نظام سیاسی و حقوقی آمریکا محقق میشود. اهمیت ژانر Law movies نیز در همین نکته است.
پوستر فیلم فیلادلفیا
نیروی پلیس و همینطور نیروهای امنیتی نیز داستان مفصل جداگانهای دارند که باید به آنها در مقاله مختص خود پرداخت اما در اینجا مختصر اشارهای میکنیم.
نیروی پلیس بدون شک در برقراری امینت نقش مهمی دارد. پلیس خصوصا بعلت نزدیک بودنش با جامعه و مردمی بودنش بیشتر مورد توجه قرار دارد تا FBI. پلیس در آثاری که تم حقوقی دارند بیشتر مانند یک بال پرواز است، یک کمک برای برقراری عدالت. گاهی در درام و داستان یک تضادی میان آنان شکل میگیرد ولی تمام آن هم برای شکل دادن و رسیدن به مقصدی واحد است که گفته شد.
پلیس هم زمانی که دست یک مجرم را میبندد و راهی زندان میکند یک عنصر آلوده و پلیدی را راهی قرنطینه کرده که وجود آن مایه سرافکندگی و تهدیدی برای نظام و جامعه است. لذا اینجا نیز نقش آفرینی پلیس بیفایده نیست. البته بنظر میرسد بدلیل افزایش جرم و جنایت در جوامع غربی از یک سو و بدلیل کمرنگ شدن نقش نیروی پلیس در سینمای هالیوود بعلت پررنگ شدن وکلا و سیستم قضایی، یکباره اهمیت پلیس در سینما دوچندان شد. تا آنجا که فیلمهای چندگانهای مانند آکادمی پلیس، یا Beverly hills cop ساخته میشود. حتی در مجموعه Starship Troopers نیز که در ژانر علمی-خیالی است مساله حذف مجرمین و پاکسازی آنان در جامعه فضایی و خیالی آینده نیز مطرح است.
نیروی امنیتی البته مانند پلیس نقش آفرین در جهت عدالت در جامعه نیست بلکه دارای اهمیت مهمتری ورای برقراری عدالت در متن شهر و کشور است. نیروی امنیتی آمریکا وظیفه دارد تا عدالت را در سطح جهانی برای مردم و ملت آمریکا برقرار کند. آنان وظیفه جلوگیری از ورود تروریستها و برخورد با دشمنان را دارند. آنان باید بهمراه ارتش و نیروهای برون مرزی عدالت را در مناطقی مثل آفریقا و خارمیانه برقرار کنند. لذا نباید از اهمیت نقش FBI و نیروهای اطلاعاتی در برقراری عدالت غافل شویم.
آخرین عنصری که اشاره شد شهر و خود جامعه است که بصورت کمرنگ نقش آفرینی میکند. شهر مانند یک بستر است. بستری که لاجرم در آن هم مجرمان هستند و هم بیگناهان. این شهر توسط مجریان قانون و حقوق باید از گزند آلودگیها پاک شود و عدالت در آن جاری گردد. شهر و جامعه امریکایی البته محلی برای امید و فرصتها است. نبودنش باعث عدم ارتباط بیننده با فیلم میشود چون خود او نیز در همان کانسپت زندگی و تنفس میکند. هوای شهر نباید آلوده باشد و نجات یا حفظ آن برای زندگی در راس تمام امور است.
باران ساز، ساخته فرانسیس فوردکاپولا
وکلا و دادگاه در حقیقت گلبولهای سفیدی هستند که علیه ویروسها در حرکتاند. برقراری عدالت و اجرای قانون وظیفه آنان است.
اما فارغ از این مطالب چقدر این تصویر درست است؟ بنظر میرسد برای تبیین واقعیت و سنجش درستی یا نادرستی باید در ایالت متحده آمریکا زندگی کرد و یا تحقیق جامعی از میزان جرم و جنایت از کشوری که بیش از یک درصد آن در زندان هستند به عمل آورد. اما قبل از آنکه به یک مستندی از میان حقوقدانان آمریکایی اشاره شود یادمان باشد که بنظر میرسد وضعیت آشفته و عدم اجرای عدالت و قانون در آمریکا باعث شده باشد که کریستوفر نولان و دیگر سازندگان فیلمهای قهرمان محور عدالت یا جاستیس به فکر خلق شخصیتهایی چون بتمن و سوپرمن برای احقاق حقوق مردم و اجرای عدالت دست بزنند. صحنه دادگاه بینظم و قانون و آشفته در فیلم «شوالیه تاریکی برمیخیزد» شاید اشاره به همین باشد.
راس. دی. لوی، استاد مدرسۀ عالی حقوق بروکلین، در کتابش، «دادگاه سلولوئید»، با استناد به فیلمهای سینمایی در تاریخ سینما به افسونزدایی از تصویری پرداخته است که هالیوود همواره تلاش داشته است آن را بعنوان کلیّت نظام قضایی امریکا القا کند.
این گونۀ سینمایی، برای هرچه واقعیتر جلوهکردن، به تصویرپردازی از هر چیزی میپردازد که در روند دادگاهی واقعی، ممکن است دخیل باشد. قاضی، هیئتمنصفه، وکیل، شاکی، مشتکیعنه، شاهد، پلیس و همهوهمه به تصویر کشیده میشوند.
چنین تصویرسازیای، در طول سالیان، نهفقط تصویرسازیِ صرف که مؤثر بر جریان دادگاهی و روند قضایی ایالات متّحدۀ امریکا نیز بوده است. ازسویدیگر، فیلمها اغلب، همهچیز را همانطور که مطلوب مخاطب بوده است، ساختهوپرداخته میکرده و به او تحویل میدادهاند.
محصول کارخانۀ رؤیاسازی هالیوود همان چیزی بوده است که مردم و قدرتمندان میخواستهاند. بنا به همین دلیلِ اساسی، تصویری که هالیوود از نظام قضایی ایالات متّحده ارائه میکند، تصویری روتوششده و دور از واقع است.
ازاینرو این اثر، مطالعهای است کمسابقه در زمینۀ دروغی دامنهدار و طولانی در عرصۀ تاریخ که به مردم زیادی عرضه شده و به همین دلیل حائز اهمیت است. ارزش دیگرِ کار، جایی نمایان میشود که نویسندۀ آن، خود در رابطۀ مستقیم با سیستمی کار کرده است که مردم مدّتها تصویری دیگر از آن میدیدهاند.
آنچه که در عبارت فوق آمد یادداشتی کوتاه در سایت ترجمان بود که معرفی کتاب دادگاه سلولوئید را دربر داشت. حقایقی از زبان نویسنده کتاب که خود در نظام حقوقی فعالیت دارد و سینما را میشناسد. بنظر میرسد نیازی به سفر به آمریکا برای فهم اینکه آیا واقعا عدالت در آمریکا اجرا میشود یا خیر نیست بلکه این کتاب خود واقعیت را نمایان میکند:
دستگاه قضایی ایالت متحده آمریکا به عنوان یکی از ارکان اصلی نظام سیاسی این کشور تلاش وافر دارد تا احساس عدالت، امنیت و آزادی برای مردم ایجاد شود. هرچقدر این تم قدرت بیشتری داشته باشد نظام نیز از ثبات بیشتری برخوردار است و رویای آمریکایی محققتر است.
حال به این فکر میکنم که چرا هنوز تظاهرات هزارنفری سیاهپوستان علیه تبعیض نژادی و حملات وحشیانه پلیس در قلب تمدن و توسعه یافتگی کماکان در خیابانها در جریان است! چون نه حتی عدالتی وجود ندارد بلکه احساس عدالت نیز لمس نمیشود.
این متن به معنای قبول وجود عدالت در جامعه ما نیست، بلکه ما نیز با عدالت فاصله فراوان داریم ولی میتوانیم از زبان و قدرت سینما برای ایجاد احساس عدالت در جامعه و برای مردم بهره ببریم.
* حمید صنیعی منش
ارسال نظر