به گزارش سینماپرس، اتاق تاریک، اتاقی است بی چراغ از مبنا، با پنجرهای از سبکهای شیک هنری، که از بیرون آن، بیابان برهوتِ تجاوز و پلشتی معلوم است، و درونش نیز، سیاه انگاری ذات صاحبان خانه با روابط پوچ و یخزده. فیلم، با پهلو به رئالیسم شهری، درصدد انعکاس معایب مدرنیته شهری است، با سبک فیلمسازی متأثر از فیلم نوآر اروپایی؛ فیلمهایی که همگی، سیاهی را دراماتیزه میکردند. اما مانند رئالیسم «تارکوفسکی»، تک خانهای در مقابل بیابان میبینیم که قرار است تداعیگر شاعرانگیِ روستایی و تمدن غیر وحشی باشد اما درواقع خرابهای از روابط انسانی است که حتی علت فلاکت و نقص آن معلوم نیست (مانند سینمای موج نو، جامعه همیشه دچار فلاکت است).
از طرفی نیز سبک زندگی اروپایی میان فرهاد و هاله تداعیگر باورهای شبه بورژوای فیلمهای «فدریکو فیلینی» است، و از سوی دیگر وضعیت نمایشی «تجاوز و حریمشکنی»، بازیِ اعتراف گیری در تاریکی فیلمِ «چشمان بازبسته» «استنلی کوبریک» و نمایشنامه «گربه روی شیروانی داغ» اثر تنسی ویلیامز… را تداعی میکند که گویا قرار است به ثریلر روانشناسی تبدیل شود.
درواقع، هیچچیز در این فیلمخانه تاریک و ملغمهای، بنا نمیشود جز تخریب! تخریبی که قرار است با اعتراف گرفتن وحشتناک از کودک، با چراغقوه اتفاق بیفتد تا اعتراف گرفتن بزرگتر (بخوانید بیحیثیت کردن) از دختری متهم به خانه گریزی. در این منطق آنارشی، هیچ قواعد قطعی وجود ندارد تا نتایج قطعی بدهد؛ همهچیز به شکل کمیک و تلخندی، قابل وقوع است؛ از زنی که چندسال از شوهرش بزرگتر است و با علایق باسمهای روشنفکری، مردها را بچه و حقیر میبیند! تا سیاهیهایی که همگی به خاطر طلاق و عیاشی، گریبان جوانان (حتی فرهاد) را گرفتهاند.
*حمید خرمی
ارسال نظر