سینمای ایران در تمام سالهای عمر خود تلاش داشته است تا رویدادهای اجتماعی و وقایع متن جامعه را ترسیم کند. البته این خواسته بعضا با جهتگیریهای غلط همراه بوده و بجای ترسیم حقیقی از پدیدههای اجتماعی و تبیین راه حلی برای مشکلات و معضلات، تنها آسیبها را نشان داده و یا حتی با نمایشی از سیاهی و زشتی صرف واقعیت را وارونه کرده است. این مساله دامنگیر خانواده ایرانی به عنوان مهمترین و اولیترین نهاد اجتماعی ایران نیز شده است. در مصاحبه ذیل با آقای دکتر «سید مجید امامی» بازنمایی خانواده در سینمای ایران را بررسی کوتاهی کردیم.
سینما نسبت به موضوعات مختلف اجتماعی رسالاتی دارد، نسبت به خانواده هم علی القاعده میبایست رسالتی داشته باشد، به نظر شما آیا این رسالت بازنمایی صرف است؟ یا تصویر مثبت و پویا و با نشاطی از خانواده باید ساخت؟ یا باتوجه به مشکلاتی که در خانوادهها و جامعه میبیند میبایست به جهت انتقاد نگاه تند و تیز داشته باشد؟ به نظر شما رسالت سینما نسبت به خانواده چیست؟
رسالت سینما و بقیه حوزههای رسانه خصوصا رسانههای هنر پایه، نسبت به خانواده یک بحث ممتنعی است. یعنی ما میتوانیم بگوییم رسانهها باید اهمیت و لوازم و عناصر تحکیم خانواده، ضرورت تشکیل خانواده را مطرح کند. حتی بگوییم شاهکاری مثل نجات سربازان، یا در سینمای هالیوود مصرف داخلی آن برای جامعه آمریکا تاکید بر پیوند جدی هویت ملی آمریکایی با خانواده آمریکایی است. در واقع هویت ملی آمریکا با خانواده آمریکایی و خانواده آمریکایی با هویت ملی آمریکایی عجین شده، اما از آن طرف میتوانیم بگوییم این همه آسیب و اشکال و نارسایی که در زندگی خانوادگی وجود دارد، از طرف دیگر میتوانیم بگوییم رسانه میتواند با نشان دادن یا با بازنمایی طلاق بسیاری از آسیبها یا شکافها یا عدم تفاهمها را در بستر خانواده نشان دهد، آسیب شناسی کند و… .
اما به نظر من اساسا کاری که رسانه باید انجام دهد، بیشتر نشان دادن خانواده یا حتی نشان دادن ارکان و لوازم تحکیم و تصویب و پایدارازی خانواده است که البته این کار خیلی ساده است. آنچه که رسانهها در خصوص جامعه ما میبایست نشان دهند، از همه مهمتر افزایش مسئولیتپذیری و باورپذیری زوجین خصوصا پسرها نسبت به یک امر سخت و صعب و مهم اما در عین ممکن و شدنی یعنی تشکیل خانواده است. یعنی آنچه که امروزه روز ما را تهدید میکند، پسران مسئولیتناپذیر و دختران خیال بافی است که این دو مثل دوسوی طیف دارند از هم فاصله میگیرند و ما با کم و کمتر شدن واقعه تشکیل خانواده مواجه هستیم یا با کمتر شدن پایداری و ثبات خانواده و مسئله طلاق مواجه هستیم.
پس وقتی میگوییم خانواده، کاری که بهتر است رسانه کند این است که روی مشکلات و مسائلی که در جامعه مدرن یا شبه مدرن امروز ایرانی باعث ریشهکن شدن یا کمرنگ شدن زمینه تشکیل خانواده است کار کند والا پخش خانواده و پخش صحنههای خانوادههای بزرگ و کوچک، پخش صحنههای ازدواج و حتی پخش صحنههای طلاق به نظر من علی السویه است؛ خصوصا در سینمای ایران برای مسئله خانواده است.
تاکید من بر موضوع نشان دادن مردان قدرتمند، مردان موفق، مردان معمولی اما توانا نسبت به حل مسائل و دارای جسارت مسئولیتپذیری و دارای جسارتهای اجتماعی است. یا در مورد دختران، با فاصله گرفتن از خیالبافیهای رسانهای و واقعیتر ساختن تصویر مد نظر آنها از آینده خانوادگی و همچنین بازگردان مفهوم و نیاز به این مسئله در زندگی انسان است. من احساس میکنم مدرنیته دارد ما را به سمتی میبرد که امر عشقی و عشق تبدیل به یک فانتزی سیاه و بیمعنا و بیخاصیت شده در شرایطی که مسئولیت، عشق، واقعبینی و دیگرخواهی وجود ندارد، خانواده میپاشد و منهدم میشود. والا ممکن است ما احساس کنیم، آمار و کمیت وکیفیت خانوادههای موجود در قاب سینمای ما متنوع و زیبا هستند اما در عین حال هیچ کاری برای خانواده نکردیم.
چون شما به موضوع مدرنیته اشاره کردید، سوال خود را با آن همسو میکنم. نگرشی که امروز در سینمای ما به خانواده وجود دارد حتی فیلمهایی که جوایز زیادی میبرند و مطرح میشوند یک نگرش بحران زده است، در حالی که اگر به قبل از انقلاب برگردیم به تعبیر من شاد و سرخوش نشان میداد، یعنی شاید آن زمان به تفریط بوده و امروز به افراط است. به نظر شما نگاهی که امروز دارد مسئله خانواده را بحران زده نشان میدهد با موضوع مدرنیته که شما اشاره کردید نسبتی دارد؟
کلا پروژه تقویت شکاف و توسعه چالههای طبقاتی و فرهنگی و اجتماعی در جامعه به منظور گذاره از آنها یک پروژه کلاسیک چپ است که سینماگران چپ ما و حتی ساختارگراها تا حد زیادی البته شاید در تعارض با جامعه سرمایه داری و حاکمیت سرمایه داری، حتی بر شئون امر خانوادگی مطرح میکنند. خانوادهای در بحران امر جنسی در بحران، روابط، عشق در بحران، بحران در روابط زناشویی و خانوادگی هر چه چالشیتر مطرح شود گذار از نظام سرمایه داری ممکنتر است. اما باید این پاسخ را داد، یعنی این نکته را تبیین کرد که این تقدیر و روایت دلش برای خانواده نسوخته. مسئله آن عبور از شرایط نظام سرمایه داری و مبارزه نظام شناختی با نظام سرمایه داری است. خب طبعا این وسط خانواده ممکن است البته نه که قربانی شود اما مهم نیست چه بلایی سر او آمده یا خواهد آمد.
برای نگاه افراطی و نگاه دردناک به زخمهای خانواده مهم نیست که دارد زوال خانواده را تشدید میکند. لذا میبایست بگوییم فقدان الگو و سبک و اسلوب آسیب شناسی خودی و مثلا سینمای اجتماعی چه تراز انقلاب اسلامی باشد دارد ما را رنج میدهد، چون روشی که بتواند چپ نباشد و در عین حال منقاد نگاه سرمایه داری هم نباشد، برای سینمای اجتماعی و برای به چالش کشیدن وضعیتهای خاص طبقاتی و اجتماعی نداریم متاسفانه از الگوی شکاف پرداز تقلید میکنیم. الان شرایط همین است. یعنی عمده سینماگران ما اگر بخواهند وارد سینمای اجتماعی و خانواده شوند تقلید از روی دست کارهای پساساختارگرایانه انجام میدهند، به نظر من ما میتوانیم سینمای خانواده و اجتماعی را داشته باشیم که در آن خانواده مقاوم و مبارز به تصویر کشیده میشود نه خانواده مرفه مطرف بیدرد و نه خانواده بحران زده، یک خانواده سومی به نام خانواده مقاوم پایدار زنده را باید به تصویر بکشیم.
خانوادهای که در جامعه خود میبینیم زمانی که با مسائل روبرو میشوند از راه حلها استفاده میکنند، مثل مشاورههای دینی و خانوادگی و روانشناسی و آخرین مرحله طلاق است. از طرفی میبینیم که آمار نشان دادن طلاق در سینمای ما در همین ده سال گذشته بسیار بالا رفته حتی فیلمهایی مثل «جدایی نادر از سیمین» اصلا درگیر با طلاق تمام میشود و مورد توجه هم قرار میگیرد. آیا این به خاطر مسئله تاکید بر شکاف که متاثر از نگاه سرمایه دارانه و مدرنیست میباشد؟ یعنی آن حتی حاضر نیست بخواهد نشان دهنده و بازنمای راه حل باشد؟
من نمیخواهم وارد نقد فلسفی برخی از آثار شوم. در صورتی که کارگردان و سبک کاری که گفتید در حالی که منتقد انسان معاصر و منتقد سوگ ناک بابت تراژدی اخلاق است، برای آن واقعا خانواده مسئله نیست، فرد برای او مهم است، برای آن نجات از آبژکسیون، انقیاد و نجات دادن فرد مدرن یا بازنمایی فرد مدرن مهم است، حتی نجات فرد مدرن هم برای او اهمیتی ندارد! لذا این نکته دقیقا ریشه در گفتمانهای فکری و مشربهای فلسفی سینمای اجتماعی ایران دارد.
مثلا بعضی آثار آقای میرکریمی سعی میکند خانواده مقاوم در حال مبارزه برای ماندن و تحمل کردن و بالنده شدن را نشان دهد. مثلا اثر فوق العاده خیلی دور خیلی نزدیک ایشان نمای بسیاری ایرانی از خانواده تراز است که ما واقعا او را درگیر مشاکل نشان میدهیم اما در حال مبارزه. خب این در سینمای ایران اقلیت است. زیرا سینمای غیراجتماعی یا به عبارت دقیق مثلا در سینمای فانتزی گیشهای مسئلهای وجود ندارد تا بخواهد مسئله خانواده باشد. در سینمای اجتماعی هم که خانواده این شکلی است. در مجموع حساب میکنید میبینیم عکس آن چه بازنمایی میشود سینمای ضد خانواده است.
*رسانه انقلاب
ارسال نظر