هادی حجازیفر در صفحه اینستاگرام خود نوشت: خوی، فروردیناش هم برف داشت؛ چه برسد به اسفند. آن روز سرزده آمدند. عموکاظم یک عکس قاب شده از مهدی باکری را روی پیشبخاری خانه گذاشت و به مادر گفت: از الآن تا زمانی که این خانه برپاست، این عکس جایش همینجاست.
گفتند و رفتند مغازه آهنگری پدربزرگ و تا شب، بیوقفه بریدند و جوشکاری کردند. نماندند که گریههای ریز مادربزرگ را پای سماور نفتیاش ببینند. آن چشمهای قشنگ را و آن پوست سفید و گریههایی که بند نمیآمد.
شب که ماها از سروکولشان بالا میرفتیم، جواب سئوال بزرگترهای درشهرمانده و سرخی ناآرام چشمهای عموها این بود: موقع جوشکاری عینک نزدیم.
فردایش که برگشتند، عکس باکری همانجا ماند. آنها برگشتند لشکر، ولی باکری ماند همانجا روی تاقچه. دو سال بعد، عکس عموها هم که رفت آن بالا، آقامهدی آنجا ماند؛ رنگ و رورفتهتر. پدربزرگ و مادربزرگ هم که مُردند، هنوز آقامهدی آنجا بود؛ محوتر و گمتر. خانه را سالهاست که فروختهاند. دیگر کسی از آقامهدی خبر ندارد که ندارد.
مهدی باکری، فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا، ۲۵ اسفند ۶۳ در جزیره مجنون به شهادت رسید.
ارسال نظر