«هفت روز و هفت ساعت» مستند مسابقهای جذاب و هیجانانگیز با حضور سلبریتیهای شناخته شده ایرانی و هنرمندانی از لبنان که شاید مخاطبان ایرانی اولین بار بود که آنها را روی صفحه تلویزیون میدیدند اما در کشور خودشان اسم و رسمی دارند و محبوب لبنانیها هستند، همان سورپرایز افق برای ایام نوروز است؛ و شاید در نگاه اول اصلا چنین برنامهای نباید از افق پخش میشد اما این همه ماجرا نیست و آنچه در نگاه اول میبینیم، همه آن چیزی نیست که تولیدکنندگان این مجموعه، به دنبال آن هستند.
سعید ابوطالب با تجربه ساخت «رالی ایرانی» تهیهکنندگی و کارگردانی این مسابقه را هم بر عهده گرفته و دست بر قضا، این کارش خیلی بهتر از اولی به چشم آمده چرا که هم مخاطبان بیشتری دارد و هم ویژگیهایی دارد که رالی ایرانی از آنها بی بهره بود.
«هفت روز و هفت ساعت» یک رئالیتیشو به تمام معناست، نه بازیگران و هنرمندانی که در آن حضور دارند از مراحل و نتیجه کار مطلع هستند، نه شیوه روایت به گونهای است که پایان آن برای مخاطب لو برود و نه حتی تیم تولید تا آخرین لحظه فیلمبرداری از نتیجه آن آگاه بودهاند، اینها همه کمک کرده تا وجه مستند کار به خوبی از کار در بیاید و رقابت به معنای واقعی آن در این مسابقه وجود داشته باشد.
جدای از ویژگیهای فنی و هنری کار، درونمایه این مسابقه است که بیشتر از هر چیز خودنمایی میکند، شاید در نگاه نخست این رفاقت و دوستی بین هنرمندان ایرانی و لبنانی باشد که به عنوان محتوای اصلی به چشم بیاید ولی این مسئله هم در عین درستی، تنها یک لایه از هفت روز و هفت ساعت به شمار میرود و لایه زیرینی هم وجود دارد که نگاهی تیزبنی، برای درک آن نیاز است.
سالهاست رژیم صهیونیستی دم از قدرت و عظمت لشکر نظامیاش میزند و خود را صاحب چهارمین ارتش قدرتمند جهان میداند، مرزهای خود خواندهاش را امنترین خطوط مرزی مینامد و از هیمنه پوشالیاش، داستانها میگوید، اینکه کسی جرأت ندارد به این مرزها نزدیک شود یا اینکه تحرکی بر خلاف خواسته سردمداران صهیونیست در این مناطق دیده شود اما حالا میبینیم یک تیم برنامهساز به همراه چند هنرمند ایرانی و لبنانی که اصلا هم نقش بازی نمیکنند و با نام و هویت واقعی خودشان در این مسابقه حاضر شدهاند، دقیقا در حوالی همان مرزها، آنقدر آسودهخاطر بودهاند که حین فیلمبرداری اصلا به فکرشان هم نمیرسید که، این ارتش به اصطلاح قدرتمند جهانی، بیخ گوششان ساز و برگش را پهن کرده و مشغول رصدشان است. نماهای گرفته شده توسط دوربینهای هلی شات هم گویا تاکیدی بر همین وجه کار هستند، آنجا که صهیونیستها مدعی هستند هیچ پرندهای در حوالی مرزهایشان هم اجازه پرواز ندارد و نمیتواند تصاویر هوایی از این مناطق تهیه کند، آنقدر نمای باز از منطقه گرفته شده که انگار نه اسرائیلی وجود دارد و نه هیچ وقت وجود داشته است، هیمنه صهیونیستها، آنقدر پوشالی و ساختگی است که انگار این فیلمها در ایران گرفته شدهاند و هیچ دشمن خارجی، در کنار تیم فیلمبرداری حضور نداشته است.
از سوی دیگر، «هفت روز و هفت ساعت» از موزه جنگ ملیتا شروع شده، جایی شبیه موزه دفاع مقدس خودمان که یادآور رشادتهای رزمندگان اسلام در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی است، این خط مقاومت از لبنان تا ایران، همراه هنرمندان بوده و در جای جای کار، شاهد یادآوری حماسههای دلیرمردان مقاومت، در مواجهه با دشمن صهیونیستی هستیم، مثل همان سکانسی که سارا قصیر، برای همگروهیاش یعنی الناز حبیبی از ۱۵ سال مقاومت مردمش میگوید.
فرهنگ مقاومت در حقیقت همان روح حاکم بر مردمان دو کشور ایران و لبنان است، مردان و زنانی که برای حراست از آرمانهای انقلابی و دینی خود، واژهای به نام تجاوز را در قاموس خود نمیپذیرند و از جان، برای حفظ ارزشهایشان مایه میگذارند و حالا این ارزشمداری و غیرت دینی، به شیوهای دیگرگونه و با حضور هنرمندان دو کشور به نمایش گذاشته شده است.
«هفت روز و هفت ساعت» تجربهای فراموشنشدنی و نمادی از همگرایی هویتی دو ملت ایران و لبنان است، ایدهای بکر و طرحی نو، که میتواند دستمایه دیگر تعاملات فرهنگی میان ایران و کشورهایی باشد که در خط مقاومت قرار دارند.
*فارس
ارسال نظر