فصل پنجم سریال «پایتخت» در ایام نوروز امسال یکی از میهمانان ثابت و محبوب بسیاری از خانوادههای ایرانی بود. کمتر خانه و خانوادهای در کشورمان یافت میشد که پیگیر اتفاقاتی که برای خانواده «معمولی» رخ میداد نباشند. چراکه این مجموعه در فصلهای گذشته خود توانسته بود با پشتوانه توجه به فرهنگ و ارزشهای اخلاقی و مذهبی و تلفیق این ارزشها با طنز پاک، جای خود را بین مردم به خوبی باز کند. هر چند که برخی از قسمتهای اولیه و میانی «پایتخت۵» به خاطر حاشیههایی که این فضا را مخدوش میکرد، با انتقاداتی هم مواجه شد. اما با قسمتهای آخر سریال، سری پنجم پایتخت همان چیزی شد که انتظارش میرفت؛ یک مجموعه طنز سالم و مردمی که بازتابدهنده واقعیتهای مهم و ملی هم هست.
بدون تردید، در شرایطی که بیشتر کشورهای دارای صنعت سریالسازی، از این ابزار سرگرمیساز و پرمخاطب برای اهداف نه چندان مثبت خود استفاده میکنند، در کشور ما از ظرفیت سریالهای مردمپسند به خوبی بهره برده نمیشود. آمریکاییها با فیلمها و سریالهای هالیوودی، سبک زندگی بی بند و بار و جنگهای متجاوزانه خود را در چشم جهانیان توجیه میکنند و زیبا جلوه میدهند، کرهایها با سریالهای تاریخیشان ره افسانه میزنند و برای خود تاریخ و هویت افتخارآمیز میسازند و حتی برخی از کشورهای منطقه ما نیز به همین ترتیب از مجموعههای تلویزیونی استفاده میکنند. اما در صنعت سریالسازی ما که دارای نیروها و متخصصان زبده و صاحبسبکی است اما تا قبل از این هیچ سریالی درباره مسائل منطقه و داعش، تولید و پخش نشده بود. این درحالی است که کشور ما اصلیترین سد دفاعی در برابر هجوم گروههای تکفیری بود و انتظار میرفت که این اتفاقات و به ویژه ازخودگذشتگیهای مدافعان حرم در سریالهای ما به نمایش در بیاید.
قسمتهای پایانی سریال «پایتخت۵» واکنشی به این خلأ ناگوار بود. این بار مردم، شخصیتهایی مثل نقی، هما، ارسطو، بابا پنجعلی و ... را در محاصره داعش دیدند. علاقه به این کاراکترها باعث شد تا خود مردم نیز این موقعیت وحشتناک را درک کنند. مخاطب «پایتخت۵» با ترس هما، فهیمه، سارا و نیکا از سایه جنایتکارهای داعشی نفسش گرفت و با دلهره نقی و ارسطو، نگران و غیرتی شد.
ورای همه این ترس و اضطرابها، سریال «پایتخت۵» یک حقیقت مهم را جلا بخشید؛ روح بزرگ و دلاور مدافعان حرم که داوطلبانه در این عرصه پربلا حاضر شدند. طی سالهای اخیر، دهها نفر از مردان و جوانان سرزمین ما این موقعیت وحشتناک را متحمل شدند و روبهروی داعشیهای اهریمنصفت ایستادند تا صحنههای دلهرهآوری که طی این شبها در سریال «پایتخت۵» دیدیم برای مردم پیش نیاید. آنچه در این سریال به نمایش درآمد تنها بازسازی بخشی از واقعیتهای تلخی است که طی این سالها در سوریه و عراق رخ داد، آن هم در قالب فیلم و نمایش. قطعا واقعیت، فاجعهبارتر و سیاهتر از آن چیزی است که ما در آثاری چون «پایتخت۵» و «به وقت شام» میبینیم.
نکته مهم این است که در «پایتخت۵» صحنههای جنگی بسیار سنجیده و حرفهای به تصویر کشیده شدند. سکانسهای جنگی در این سریال، هم باورپذیر و واقعی جلوه پیدا کردند و هم جذاب و دیدنی بودند. فقط کافی است همان بخشی که نفربر حامل خانواده معمولی و یارانشان از کنار خودروی داعشیها عبور کرد را در نظر بگیریم که چگونه در عرض چند ثانیه، حس هراس و دلهره به مخاطب منتقل میشد. همچنان که صحنههای درگیری و زد و خورد بین دو طرف در این قسمت، اوج هیجان و تعلیق بود. مخاطب، ترس نقی موقعی که میخواست تیربار را برای هدف قرار دادن داعشیها تنظیم کند را باور میکرد.
درگیریهای دو قسمت پایانی در این سریال، به همین ترتیب، در سطحی فراتر از استاندارد سینما و تلویزیون ایران ارزیابی میشود.
قسمتهای پایانی سریال «پایتخت۵» که به نجات علیآبادیها منجر شد را میتوان در حکم نجات و پایان توأم با درخشش این سریال نیز دانست.
*کیهان
ارسال نظر