سریال «پایتخت ۵» ساخته سیروس مقدم در ایام نوروز ۹۷ از شبکه یک سیما پخش شد و با نقاط ضعف و قوت آن، توسط خیلی ها دیده شد و حاشیه های آن به بحث گذاشته شد.
«پایتخت ۵» اگرچه از فصل چهارم آن بالاتر بود اما این فصل نقاط ضعفی داشت که به دلیل پیگیری مخاطبان بیشتر هم به چشم آمد. این سریال همچنین امسال با حاشیه هایی هم رو به رو شد ولی در عین حال توانست در میان مجموعه های نمایشی نوروزی عنوان پربیننده ترین سریال را کسب کند.
«پایتخت» به گفته عوامل و بازیگرانش اثری تیمی است که می توان گفت حاصل دستپخت خشایار الوند نویسنده، محسن تنابنده در مقام نویسنده و بازیگر و سیروس مقدم به عنوان کارگردان است.
سیروس مقدم این روزها با اشاره به استقبال مخاطبان از این سریال از تمایل خود برای ساخت «پایتخت۶» سخن می گوید. وی در گفتگویی از حاشیه های این فصل گفت و اینکه کانون بحران اولیه که برای «پایتخت» در نظر گرفته بودند افغانستان و طالبان بوده است و بعد به دلیل داغ بودن مسایل مرتبط با داعش قصه به سوریه و داعش کشیده می شود.
وی همچنین درباره صحنه های شوخی و جدی سریال در صحنه های مختلف و به میان آمدن بحث داعش عنوان کرد که اگر ما اینوری حرکت کنیم می گویند «پایتخت» سریال کمدی است پس خنده اش کو و اگر به سمت دیگری سوق پیدا کنیم، می گویند این صحنه ها ما را عصبی می کند مثلا بعضی نسبت به قسمت های آخر می گفتند که استرس داشته اند.
شرح گفتگوی ما با سیروس مقدم را می خوانید:
*اگرچه فصل پنج «پایتخت» نسبت به فصل چهارم از موفقیت بیشتری برخوردار بود اما فیلمنامه این فصل به گونه ای بود که در بعضی از قسمت ها احساس می شد دچار زیاده گویی، تکرار و کلیشه شده است و حتی گاهی مخاطب باید انتظار می کشید تا اتفاقی رخ دهد. فکر نمی کنید اگر قسمت ها کوتاهتر می شد فیلمنامه جذابیت بیشتری برای مخاطب داشت؟
- من مطلقا اینطور فکر نمی کنم و هر سکانسی که اینگونه است شما بگویید تا ما تجدیدنظر کنیم. اتفاقا باید این توضیح را بدهم که ما مراحل مختلف بازنویسی فیلمنامه را سپری کردیم و باز در مراحل فنی هم سکانس های اضافه را درمی آوردیم به طور مثال بخشی از گفتگوهای تلفنی را در قسمت آخر حذف کردیم و دو بخش عمده از آنها را که تصویربرداری هم شده بود کنار گذاشتیم. درباره قصه و اینکه باید به سلامت تعریف می شد لازم بود پیش درآمدی می داشتیم که بگوییم چرا این خانواده به ترکیه سفر می کنند و اینکه ارسطو چگونه کالای ترکی را وارد می کند و مارک ایرانی می زند که آن را هم نقد کردیم و برای بیان همه اینها به مقدمه چینی هایی در سریال نیاز داشتیم.
در ادامه داستان هم نشان دادیم که اینها چگونه از طریق ترکیه وارد بحران سوریه می شوند چون عده ای هم ایراد می گیرند که چرا ترکیه را انتخاب کردیم؟ مساله ما این بود که نیاز به یک مرز آبی داشتیم و نزدیک ترین مرز آبی با سوریه را ترکیه و منطقه آنتالیا دارد پس ما آنجا را به خاطر قصه مان انتخاب کردیم.
*گاهی دیالوگ ها و اتفاقاتی به عنوان شوخی در سریال رخ می داد که بیشتر به لودگی می زد و موقعیت کمیکی نبود. مثلا صحنه ای که نقی می گوید آموزش با اسلحه را یاد بگیرند و بعد با امتحان کردن اسلحه پوکه ای به داخل یقه باباپنجعلی به عنوان یک پیرمرد ناتوان می افتد.
- این صحنه همه اش طنز است. اگر ما در سریال شوخی نگذاریم به ما گفته می شود همه کار جدی شده است. اگر ما اینوری حرکت کنیم می گویند «پایتخت» سریال کمدی است پس خنده اش کو و اگر به سمت دیگری سوق پیدا کنیم، می گویند این صحنه ها ما را عصبی می کند مثلا بعضی نسبت به قسمت های آخر می گفتند که استرس داشته اند.
ما هم سعی می کنیم تعادل را رعایت کنیم. به هر حال وقتی قرار است درباره یک بحران صحبت کنید شوخی باید به قاعده باشد و اگر زیادی وارد فضای شوخی شوید جدیت و حساسیت آن بحران را از دست داده اید. ما شوخی هایی هم داشتیم اما سعی کردیم همه چیز به قاعده و به تناسب باشد تا باورپذیری آن لحظه از بین نرود. اتفاقا آن صحنه منطق بسیار درستی داشت. نقی می گوید باید همه یاد بگیریم از اسلحه به درستی استفاده کنیم و طبیعی است که وقتی افراد ناشی با اسلحه تیراندازی می کنند یکی از عوارضش همین است که پوکه دربیاید و بیفتد در یقه یکی از آنها و همین شوخی بود. این خنده ها و شوخی ها براساس موقعیت ایجاد شده است.
هجو و هزل یعنی به هر دلیل بدون منطقی بخواهید تماشاگر را بخندانید و این کار هجو و هزل نداشت بلکه ما برای موقعیت ها منطق فراهم کردیم. نقی باید بداند وقتی در فضای سربسته تیر شلیک می کند یک نفر ممکن است آسیب ببیند و این خودش یک آموزش است...
* با توجه به اینکه در جایی گفته بودید آقای خمسه هنگام ضبط سریال بیمار بوده است، در آن دوران چه نیازی به حضور او بود که در هر قسمت فقط سه یا چهار دیالوگ داشت و یا حتی سارا و نیکا هم این بار نقش های کمرنگی داشتند و حضورشان گویی الزامی نداشت.
- هر کاری اجزایی دارد که به کل کار رنگ آمیزی می دهد. وقتی خانواده ای را در کنار هم قرار می دهید در حال برنامه ریزی هستید و قرار نیست به طور مثال اکت ها و دیالوگ های باباپنجعلی به اندازه بهتاش باشد چون باباپنجعلی یک پیرمردی است که دچار آلزایمر شده است و حتی امورات اولیه خود را هم نمی داند که چطور باید حل کند. ما نمی توانستیم فقط چهار جوان را به منطقه جنگی ببریم. اینها یک خانواده هستند و همین برای درام داستان است مثلا شما می بینید که وقتی با داعشی ها در جنگ بودند با خود فکر می کردند که چطور باید از این پیرمرد مراقبت کرد و خود اینها به داستان کمک کرد. این قصه در دل یک بحران اتفاق افتاد و هر یک از این شخصیت ها به رنگ آمیزی کارمان کمک کردند.
*ورود به قصه سوریه و داعش چقدر به سازمان اوج و سرمایه گذاری های این سازمان مربوط می شد؟
- ما قصه ای داشتیم که قرار بود در یک کانون بحران اتفاق بیفتد و ابتدا افغانستان و طالبان را انتخاب کرده بودیم که موضوع طالبان در این سال ها فروکش کرد. بعد فکر کردیم قصه در عراق شکل بگیرد اما منطقی برای رفتن آنها به کربلا نداشتیم و همان زمان ها اتفاقات مرتبط با داعش داغ بود. ما هم تصمیم گرفتیم داستان سریال را به سمت داعش و سوریه ببریم و خط داستانی هم به تدریج شکل گرفت. به این ترتیب چون به حمایت های زیادی در حوزه سخت افزار و نرم افزار نیاز داشتیم سراغ اوج رفتیم.
*دو قسمت آخر سریال اگرچه وارد فضای کشمکش و چالش و فراز و فرود بیشتری شد اما در عین حال داستان را هم وارد فضای دیگری کرد. نگرانی نداشتید از اینکه قصه به سمت برداشت های سیاسی و ایدئولوژیک برود یا مخاطب از این فضا دلزده شود؟
- قصه ما به صورت شفاف جلو می رفت و نشان دادیم که در این سریال مردم آسیب دیده از جنگ سوریه در کنار مردم آسیب دیده ایران که برای یک کار تجارتی به ترکیه رفته اند و حالا از این کشور سردر می آورند، قرار گرفته اند. هیچ کدام از اینها ارتشی یا نظامی نیستند اینها نماینده های مردم هستند، ملت ها در طول تاریخ با هم مشکلی نداشته اند بنابراین در این سریال هم داستان را از همان بعد مردمی و دراماتیک بررسی می کنیم. ما از زاویه مردم وارد بحث داعش شدیم بنابراین هیچ انگی به ما نمی چسبد که خواستیم سفارشی کار کنیم و یا یک ارگان را تطهیر کنیم. یک بحث دیگر هم وجود دارد که اگر ما سراغ افعی نرویم و سرش را در لانه مار نزنیم این افعی به خانه ما می آید و خانه مان به سوریه تبدیل می شود و شاید این برداشت هم در سریال ما باشد ولی ما تبلیغ جنگ نمی کنیم بلکه تبلیغ صلح و همراهی می کنیم.
*به نظرم فارغ از فضایی که گفته شد دو قسمت آخر سریال بیشتر اتفاق محور بود و به فضای سینمایی و بصری و هنری نزدیک تر شد درحالیکه در قسمت های قبل ما بیشتر پرگویی هایی را درباره سریال می شنیدیم که به طور مثال داعشی ها در جیب هایشان کارد و چنگال دارند و یا خیلی حرف های دیگر که در سخنرانی هم می توان شنید.
- پایتخت سریال حادثه ای و اکشن نیست و فصل های قبلی هم اینگونه نبوده است.
*اما فصل های اول تا سوم پر از اتفاق و قصه بودند تا اینکه درباره یک واقعه فقط حرف زده شود.
- من با قاطعیت می گویم که قصه «پایتخت» به محض اینکه از مخاطب دور می شد و یا سکانس های پردیالوگ می داشت ما فیدبک منفی را می گرفتیم و می فهمیدیم و این سکانس ها را درمی آوردیم ولی ما چنین مساله ای را حس نکردیم. مخصوصا که فیدبک ها و بازخوردها هر روز به ما می رسید ما قسمت آخر «پایتخت» را همان روز به صورت نهایی تدوین کردیم.
*سکانسی بود که در این به روزرسانی ها حذف کرده باشید؟
- بله به طور مثال صحنه عبور آنها از رودخانه دو برابر آنچه بود که نمایش داده شد و ما تقریبا این صحنه را نصف کردیم و یا مسیری که به سوریه می رسند خیلی کوتاه شد.
*چرا شخصیت ها در این فصل از «پایتخت» هر کدام به نحوی دچار بدجنسی هایی شده اند و بعد همین آدم ها قهرمان قصه می شوند؟
- کاراکترهای «پایتخت» شخصیت های رئالی دارند و باید بعد از چند سال به تناسب جامعه شان تغییر کنند. اگر اینها تغییر نکنند مخاطب برایش سوال پیش می آید که جوانی که ما در سریال نشان می دهیم چرا اینقدر با جوان امروزی مغایرت و مشابهت دارد. لازم بود ما تمامی تجربیات این سال ها را وارد شخصیت ها کنیم. این خانواده ها در این فصل به نسبت مادی تر شده اند مثلا ارسطو که روی تریلی کار می کرد در کار قاچاق لباس می افتد و یا نقی زرنگ بازی هایی دارد. مردم با چنین آدم هایی که به تناسب مردم جامعه که بعضی شان خرده شیشه پیدا کرده اند، برای هم می زنند و دو رویی و ریا در آنها دیده می شود و دیگر همان افراد صاف و ساده قبل نیستند، همذات پنداری می کنند.
*بله و کمی هم لوده تر شده اند.
- خیر اینها لوده نشده اند ممکن است یک یا دو مورد شوخی هایی شده باشد که به لودگی بزند اما نباید به همه سریال گسترش داد. باید سریال را در یک مجموعه کلی تر دید. باید توجه داشت که قهرمان بدون در نظر گرفتن ویژگی های عادی مردم جامعه نمی تواند قهرمان شود.
*اگرچه درباره نگین میرزایی در این چند وقت توضیحاتی داده شد و در پاسخ هایی بیان شد که کسی چهره او را نمی شناخته است اما عموما در فیلم و سریال ها برای حضور شخص بی حجاب باید از بازیگرانی استفاده شود که مسلمان نباشند.
- ما هیچ کدام تجربه کار برای تولید فیلم و سریال در خارج از کشور نداشتیم بنابراین از تهیه کنندگانی مثل جواد نوروزبیگی کمک گرفتیم که پیش از این در خارج از کشور آثاری را تولید کرده اند. دوستان هم ابتدا توصیه کردند که به دلیل مشکلات و ناامنی هایی که در ترکیه وجود داشت به آنجا نرویم. ما ابتدا قرار بود به قبرس و یا یونان برویم و صحنه ها را به اسم ترکیه بازسازی کنیم اما وقتی به قبرس رفتیم دیدم سبک رانندگی متفاوت است و نمی توان بازسازی کرد. ما در آنجا با خانم مهدیزاده آشنا شدیم که از تهیه کنندگان قدیم تلویزیون بود و دفتر سینمایی داشت و او در بخشی از کارها به ما کمک می کرد. البته ما همه بازیگران را از ایران برده بودیم و مراقب بودیم مشکلی پیش نیاید. در طول حضورمان در هتل ترکیه یکی از بچه ها جلوی هتل می ایستاد تا کسی از بازیگران جم به هتل ما نیاید و حتی یک بار خانم رابعه اسکویی به آنجا آمد که تیم را ببیند اما ما از او هم خواهش کردیم که بیرون بایستد. با این حال ما بازیگری نیاز داشتیم که به فارسی و ترکی مسلط باشد که خانم مهدیزاده نگین میرزایی را به ما معرفی کرد. بعد از این جریانات هم خانمی که خود را منشی کریمیان معرفی کرده بود پیام داده بود که او را نمی شناسد.
*آقای مقدم! بخش سانسور شده ای از سریال در فضای مجازی پخش شد که نسبت به سانسور آن گلایه هایی هم مطرح شده بود آیا واقعا فکر می کردید بخش تایتانیک سریال در تلویزیون نمایش داده شود که این همه دست اندرکاران سریال از پخش نشدن آن گله کردند؟
- هیچ بخشی از آن صحنه غیرقابل پخش نیست. این صحنه یک رویاست و اگر واقعی بود ما هیچ گاه چنین سکانسی را تصویربرداری نمی کردیم. متاسفانه ما کل سکانس را به صورت خام برای پخش فرستادیم تا اشکالات آن را بگیرند وگرنه سکانس مورد نظر ما خیلی کوتاهتر از آن بود. این بازیگر خانم هم که در کنار نقی روی کشتی می ایستد ایرانی نبود و اهل ترکیه بود اما به دلیل حواشی نگین میرزایی کلا حذف شد. هما در این صحنه برای نقی تعریف می کند که خواب دیده است او زن گرفته و... به این ترتیب همه این صحنه فقط یک رویا بود.
*ما اتفاقاتی را در این سریال می بینیم که پیش از این در تلویزیون دیده نشده است مثل به دست گرفتن گیتار، استفاده از قطعه خواننده ای مثل ابراهیم تاتلیس و یا اتفاقات دیگری که برای بعضی این سوال را بوجود می آورد که چرا در تلویزیون نمی توان دیگر اتفاقاتی از این دست را شاهد بود؟
- من در سریال های دیگر خود نیز سازهای ایرانی را نشان داده ام. من تله فیلمی داشته ام که در آن ساز به دست بازیگر بوده و نواخته و پخش هم شده است چون در آن غنایی نشده است. در «علی البدل» هم از سازهای بومی استفاده کرده ام و این سازها نمایش داده شده اند. اگر مثلا در این سریال از آهنگ شجریان استفاده می کردیم آیا به ضد خود عمل نمی کرد؟ مقایسه غلطی است که بعضی انجام می دهند و البته در اینجا هم اینگونه نبود که این اتفاقات به راحتی رخ بدهد. ما پدر درآوردیم، رفتیم، آمدیم و بحث کردیم تا همین قدر هم توانسته ایم مسئولان را راضی کنیم که بعضی صحنه ها پخش شوند. من حاضرم صحنه هایی را که از کار درآورده ایم به شما نمایش بدهم تا ببینید چه صحنه هایی را حذف کرده ایم. من در تمام تعطیلات عید از ۸ صبح تا سه شب با پخش، سیمافیلم، اوج و... گفتگو کرده ام و تعامل کرده ایم چون هدف همه این بود که سریال با کمترین آسیب جلو برود. همین قدر هم که از سریال پخش شد من واقعا ممنون هستم.
*با چند نفر رایزنی های شما انجام می شد؟
- ما یک نسخه به تلویزیون می دادیم و یک نسخه هم به اوج، هر یک نظرات خود را ارایه می کردند من با بخشی که موافق بودم اعمال می کردم و بخشی که مخالف بودم رایزنی و بحث می کردیم. آن وقت یا آنها متقاعد می شدند که استدلال من درست است و یا من متقاعد می شدم که استدلال آنها درست است و به خروجی کار می رسیدیم و به این ترتیب در سریال هیچ اتفاقی بدون اعمال نظر من رخ نداده است به جز یک مورد که صحنه رقصی بود که خود تلویزیون بدون مشورت با ما این کار را انجام داد و خود ما هم وقتی این سانسور را در بازپخش دیدیم شوکه شدیم. این صحنه هم رقص نبود بلکه دیوونه بازی های من درآوردی بود. البته احتمالا یک نفر از بیرون تلفنی زده است و این صحنه را درآوردند وگرنه این صحنه مشکلی نداشت ولی انصفا ما کمترین ممیزی را در سریال داشتیم.
*گفته بودید اگر شرایط مهیا باشد «پایتخت ۶» را هم می سازید. آیا باز هم با اوج همکاری می کنید؟
- بله اگر مردم بخواهند و مدیران فرهنگی خطرش را به جان بخرند و آقای تنابنده هم ایده اش را داشته باشد «پایتخت ۶» را هم می سازیم. «پایتخت» تنها سریالی است که ضرر ندارد چون هم پول خود را برگردانده است و هم اینکه سربار کسی نیست. درباره اوج هم باید گفت اگر همکاری مان دوباره بر همین سبک و سیاق باشد بله همکاری می کنم چون حضور اوج در کنار ما باعث شد که بعضی از صحنه های سریال روی آنتن برود.
*چرا در تلویزیون قوانین مشخصی و ثابتی برای همگان به طور مساوی وجود ندارد و یک نفر یا سازمان از بیرون باید این اتفاقات را رقم بزند؟
- شاید هنوز ما به عنوان افرادی که داریم کار می کنیم آنطور که باید و شاید مورد اعتماد صد درصدی نیستیم و موسسه ای مثل اوج که پای یک کار می آید اطمینان خاطر بیشتری می دهد تا اینکه من کارگردان بگویم.
*مهر
نظرات