در تحلیل کاراکتر الیور استون باید به این مسئله حتماً اشاره کنیم که او را نباید بهعنوان یک فیلمساز قضاوت کنیم. او یک نظریهپرداز و پژوهشگر متبحر حوزه تاریخ است. یکی از معدود آثار استون که مورد توجه رسانههای داخلی و خارجی قرار نگرفت و آنچنان دستمایه تحلیل نبوده، مستند ۱۰قسمتی با عنوان «تاریخ ناگفته آمریکا بهروایت الیور استون» است.
با تماشای این مستند دهقسمتی به این نتیجه خواهیم رسید که او فراتر از یک فیلمساز است. این مستند دهقسمتی نشان میدهد او با پژوهش تاریخ ایالات متحده مقام خود را به یک پژوهشگر و نظریهپرداز ارتقا داده است. سریال «تاریخ ناگفته آمریکا بهروایت الیور استون»، موجب بازشناسایی دوباره این شخصیت و رویکردش به تاریخ صد سال گذشته ایالات متحده میشود.
سریال «تاریخ ناگفته آمریکا...» اشکالات درجشده در تاریخ رسمی آمریکا را که با ترفندهای مختلف سیاسی تحریف شده رفع میکند. این سریال که استون برای ساختنش حدود ۵ سال وقت صرف کرده، اقتباس از کتاب مصوری به همین نام است که استون آن را با همکاری پیتر کازنیک استادیار تاریخ در اَمریکن واشنگتن بهنگارش درآورده است.
روایت این مجموعه از سال ۱۹۰۰ آغاز میشود و تصویری از تیرهترین اقدامات آمریکا را عرضه میکند که در کتابهای درسی تاریخ بهصورت تعمدی نادیده گرفته شده است، در واقع تاریخ رسمیای که در آمریکا از طریق کتب آموزشی، درسی و حتی دانشگاهی در ایالات متحده ارائه میشود، نوعی ارائه دروغین و مدرن، برای بازخوانی تاریخ ایالات متحده است، و در واقع بازخوانی تاریخ در مراکز رسمی آموزش، نوعی القای غیر واقعی تأثیر ایالات متحده بر تغییر مناسبات جهانی است.
الیور استون در این مستند تلاش میکند تاریخ آمریکا را بهصورت واقعگرایانهتری عرضه کند و روایت او بازنمایی مسیر دهشتناکی از تاریخ آمریکاست. ویژگی خاص سریال استون این است که جنبه قضاوت ایدئولوژیکی در محتوای آن تنیده نشده است و کنشگری آمریکا را با چند علامت سؤال در مقاطع مختلف بهچالش میکشد و پرسشگری درباره تاریخ موجب میشود محتوای اثر متقاعدکنندهتر شود.
مستند تاریخی استون بر اساس واقعی سازی یک مشی شرافتمندانه در فیلمسازی بنا شده و باید این نکته را در نظر داشت که تاریخنگاری مستند مشروعیت خود را از حقیقت میگیرد نه از واقعیت. با دیدن این مستند درخواهیم یافت مؤلفهای بهنام واقعیت همان تاریخی است که در کتب رسمی و آموزشی ایالات متحده درج شده است و حقیقت آنچیزی است که الیور استون در مستند دهقسمتیاش درج کرده است. تاریخ پر از جنایات کوچک و بزرگ دولت ایالات متحده است و استون از این جنایات رونمایی میکند.
جنگ ویتنام، سوء قصد به جان اف کندی، پایان کار نیکسون و دوران سیاسی جورج بوش ۴ فصل مهم از تاریخ ایالت متحده را دربر میگیرد و استون از دریچه ثبت حقیقت با استنادات بسیار محکم و قوی این چهار رویداد و وقایع مرتبط با آن را بهچالش میکشد. اگر مستند استون قبل از ۱۱ سپتامبر ساخته میشد مسیر آینده آمریکا در گستردگی جنگ شاید تغییر میکرد.
با اینکه روایت او از نیکسون بر اساس استنادات فراوانی ساخته شده و شبیه مستند شبکه HBO درباره بدنامترین و متخلفترین رئیس جمهور آمریکا است، اما استون بهخاطر روایتگری دقیق از دوران نیکسون با موج گستردهای از حملات محافظهکاران و جمهوریخواهان مواجه میشود.
استون بهخاطر فیلمی که در مورد کشتن کندی ساخته، همچنین فیلمهای نیکسون و دبلیو با هجمههای جدی مواجه شد. عمده انتقاداتی که استون مطرح میکند این است که دربازروایی مستندات درباره مرگ کندی رسانههای آمریکایی عوامفریبی میکنند و پس از گذشت پنجاه و هفت سال همچنان اصرار به عوامفریبی و ردپای بلوک شرق در ترور کندی را دارند.
مجموعه حقیقتنگر استون بر اساس یک بیبندوباری رسانهای ساخته نشده و ضوابط اخلاقی نسبت به اشخاصی از جمله نیکسون و بوش، ماجرای جنگ ویتنام و رؤسای جمهور مقصر در این جنگ رعایت شده است. البته استون درباره اشخاصی مثل نیکسون و عاملان ترور جان اف کندی و جورج دبلیو بوش فیلم ساخته است اما آنچه در مجموعه مستندش مطرح میکند شنیدنیتر است. البته یافتن اشکالات جزئی در این مجموعه فیلمهای سیاسی انکارپذیر است حتی استون در گفتگویی با هالیوود ریپورتر برخی اشتباهات جزئی آثار تاریخیاش را قبول کرده است، اشتباهی که بهاعتراف خودش عمدی نبوده است، مثلاً در یک درام سیاسی ــ تاریخی استون با جاهطلبی منحصر به فردش از یک تا پانزده شخصیت سیاسی را در یک شخصیت ادغام کند بهصورت طبیعی اشتباهاتی پیش میآید.
اما تراژدی اثرگذار جورج دبلیو بوش و رسوایی گسترده نیکسون، چیزی نیست که بتوان مثل اشتباهات دیوانهوار آبراهیم لینکلن با بزک تاریخ آن را پوشاند.
در هریک از قسمتهای مجموعه یک روایت تاریخ فراموششده را بازروایی میکند و استون ناگفتههای خودش را جزء به جزء با تماشاگرش در میان میگذارد. او داستانهای سیاسی بهغایت پیچیده را خلاصه مطرح میکند تا تاریخ ناگفته برای تماشاگرانی که علاقهای به سیاست ندارند قابل فهم باشد، چون انتقال رخدادهای تاریخی از طریق یک مستند کار بسیار دشواری است.
در هر قسمت یک روایت دستمایه بررسی از زوایه نادیدهها و ناگفتهها قرار میگیرد. پس از انتشار این سریال دهقسمتی دعوای بزرگی میان استون و تاریخدانان آمریکایی شکل گرفت و این چالش بزرگ او با تاریخدانان آمریکایی بهدلیل جهانبینی خاص قرن بیستمی اوست که با همین نگارش تاریخ را تورق میکند.
بیشتر این سریال هم درباره موضع شاخ سیاسی استون علیه نظامیگری آمریکا و دخالتهای سازمان سیا است، که نمونه صریح آن مربوط به کودتای سازمان سیا در بیست و هشتم مرداد ۱۳۳۲ در ایران است. او در این بخش از مستند عملاً سازمان سیا را متهم به دخالت در امور ایران میکند.
از سوی دیگر ناگفتههای استون درباره تاریخ آمریکا به پنهانکاری دولتهای ایالات متحده بازمیگردد که همواره آینده سیاسی ــ اجتماعی مردم آمریکا را مورد تهدید قرار میدهد. استون در این مستند بهصراحت مطرح میکند سیاستهای آمریکا چه در داخل و چه در خارج از کشور، شرافتمندانه نبودهاند. از دید او پردهپوشی همواره بخشی از سیاستهای رسمی کاخ سفید است و بیان چنین دیدگاههایی در مجموعه این مستند مخاطرات فراوانی برای استون بههمراه داشت.
اما حادترین بخش این مستند به طرح موضوع جدیدی بازمیگردد. استون در این مجموعه ادعا میکند ارتش شوروی موج جنگ دوم را دگرگون کرد و حضور ارتش آمریکا در جنگ تغییری در رویه سرنوشت جنگ دوم جهانی نداشت. بررسی تصمیمات رئیس جمهوری وقت آمریکا، ترومن، برای استفاده از بمب اتم علیه ژاپن، بخش دیگری از قدرت تاریخی این مجموعه را بهرخ میکشد. برخی ادعا میکنند که ترومن با هدف پایان بخشیدن به جنگ اقدام به این کار کرد اما این مستند مکاشفهگر اثبات میکند ایالات متحده از سلاح هستهای در جنگ دوم جهانی استفاده کرد تا به قدرت برتر پس از جنگ با تهدید سلاح هستهای تبدیل شود.
حملاتی که بهسوی استون میشود این است که این افکار تازه نیستند و سالهاست که پژوهشگران تاریخ بر سر آن بحث دارند و دربارهاش کتابهای فراوانی نوشته شده است و استون میخواهد این جنبههای سیاه از گذشته ایالات متحده را که توسط پژوهشگران تاریخی غیررسمی تلقی میشود با نمایش جعلی به مردم تحمیل کند اما استدلالهای استون آنقدر اقناع کننده است که موضوعات مطرحشده نیاز به کنکاش بیشتر پس از تماشا ندارد.
با بررسی ده قسمت این مجموعه مستند به یک نتیجه تمامعیار در مورد دیدگاههای استون خواهیم رسید؛ او به یگانگی آمریکایی یا بهعبارتی دیگر استثناگرایی آمریکایی (American exceptionalism) اعتقادی ندارد. ردپای این مفهوم را نخستین بار الکسیس دوتوکویل در کتاب دموکراسی (۱۸۳۱) در تحلیل جامعه آمریکا مطرح کرد. استثناگرایی آمریکایی بدین معنی است که آمریکا بهنوع ماهوی از سایر ملل پیشرفته متمایز است. منشأ این تمایز، تاریخ، خصوصیات فرهنگی، نهادهای خاص سیاسی، اقتصادی اجتماعی این کشور است، بهعقیده معتقدان استثناگرایی آمریکا برای خود آمریکاییها مترادف مفهوم استثناست. دکترین استثنایی بودن آمریکا در جهان از همان آغاز کشف و تصرف این سرزمین و بعدها در جنگهای استقلال و پس از آن در نماد آمریکا بهعنوان یک قدرت برتر خود را بهنمایش میگذارد.
این مفهوم در ستادهای انتخاباتی ریاست جمهوری جمهوریخواهان بسیار پررنگ است، جناحی که بهشدت به استون حساسیت دارند و اعتقاد دارند که دموکراتها به یگانگی آمریکایی اعتقادی ندارد و مخالفان این طرز فکر را ضد امپریالیست هم میدانند. معتقدین به چنین تفکری برای آمریکا رسالتی قائل هستند در دموکراسی و آزادیهای فردی در سراسر دنیا که از همان ینگه دنیا بودن ناشی میشود. با همین استدلال آمریکا اجازه نمیدهد که سازمانهای جهانی از کشورهای دیگر درباره اتباع آمریکا و سرنوشت سربازان آمریکایی تصمیم بگیرند و نظایر آن. خط فکری کلی روایت ناگفته تاریخ از الیور استون دنبال رد نظریه ینگه دنیا بودن، یگانگی آمریکایی و استثناگرایی آمریکایی است.
تصور نمیکنیم الیور استون با لحنی ملایم و متواضعانه بتواند موضوع یگانگی آمریکا را در اذهان عمومی بشکند، چون مردم آمریکا توسط رسانههای اعم از مدیا و سینما طوری تربیت شدهاند که تصور میکنند آمریکا محور جهان، همیشه نیکوکار و بهحق است.
*تسنیم
ارسال نظر