اکران به وقت شام فرصت و بهانه خوبی بود که با تهیهکننده جوان اما پرانگیزه و پر تجربه این فیلم «محمد خزاعی» به گفتگو بنشینیم. آنچه از محمد خزاعی در سه شماره قبل منتشر شد جذاب و شنیدنی بود و با مخاطبان را با محمد خزاعی متفاوتی آشنا کرد. خزاعی در بخش چهارم گفتگویش از مدیران متعهدی صحبت میکند که زینتالمجالس شوراهای سینمایی هستند و با امضا همین مدیران بسیاری از آثار نازل و گاهی مبتذل روانه پرده سینماها میشود.
*اگر شرایط سوریه قدری بحرانیتر میشد غیر از فیلمسازی در این حوزه چه میکردید؟
اگر در حوزۀ فیلمسازی نبودم و این کارزار پیش روی من نبود شاید الان در سوریه بودم و واقعاً میجنگیدم. اگر شرایط سوریه بحرانی میشد، قطعا جزء اولین نفرات میرفتم.
*پس تکلیف دخترتان (حلما کوچولو) چه میشود؟
واقعاً اسلحه دست میگرفتم و میرفتم جبهه میجنگیدم نه اینکه چون دارم با تو مصاحبه میکنم قصد شعار دادن و تبلیغ خودم را داشته باشم، نه! همین الان هم در همین کشورمان مشغول جنگیدن هستم. احساس میکنم جنگی که داریم جنگِ فرهنگی است. من سالهاست در حوزه سینما میجنگم و سلاح ما سینماست و این سلاح را در اختیار من گذاشتند. ما آمدیم در وادی سینمای انقلاب و مسیر سینمای انقلاب سخت است، مسیر آرمانخواهی سخت است، تاوان دارد شما زخم میخورید، دچار درد و مشکل میشوید، محدود و محصور میشوید ولی وقتی این مشی و روش را دوست دارید در این مسیر حرکت خواهید کرد.
*تصور میکنم که حتی مثل گذشته نبرد فرهنگی اولویت شما نیست.
اصلاً ما قرار است برای چه فیلم بسازیم؟ یکبار یک نفر ترمز قطار را بکشد بایستد و پیاده شود بگوید ما داریم چه میکنیم؟ کجا داریم میرویم؟ به چه نقطه ای میخواهیم برسیم؟ هدف ما چیست؟ اگر صرفاً من آمدم فیلمی بسازم و یک گیشه ای داشته باشم، فقط پولی نصیبم شود، بدون درنظر گرفتن خوراکی که دارم به مردم میدهم، بدون درنظر گرفتن مطالبی که دارم منتقل میکنم، بدون درنظر گرفتن سیاه نماییهایی که دارم انجام میدهم، بدون درنظر گرفتن اینکه دارم جامعه را نابود میکنم، بدون درنظر گرفتن بعضی وقتهایی که دارم انقلاب را تحریف میکنم یا از ریشه میزنم، خب این رویه کاملا کاسب کارانه است و مطمئن باشید بهایی نخواهند داشت. هر کسی دارد علیه انقلاب و اسلام خواسته یا ناخواسته دارد فعالیت میکند دچار تزلزل و پشیمانی میشود.
حالا شمای نوعی که برای فیلمسازانی ظاهرا مخالفخوان و ضد مردم، در مسیری که داری گام برمیداری، میتوانید چند فیلم دیگر بسازید یا عمر شما چقدر کفاف میدهد تا به مسیرتان ادامه دهید. ولی مسیر واقعی هنر، مسیرِ انقلاب است و کسانی که از مسیر بروند سعادتمند خواهند بود.
*در دوره ما پایبندی به اصول نوعی جنون به حساب خواهد آمد. از نظر دیگران در محافل هنری. حتی بارها شنیدم در مورد افرادی که در این حوزه فعالیت میکنند بارها این جمله را تکرار کردند که فلانی تندروست و یا مجنون است.
باقیمانده های ما در این راه به شدت اذیت میشوند، حرکت در مسیر هنر انقلاب یک کارزار و عبادت است و مطمئن باشید اتفاقاتِ خوبی در آینده خواهد افتاد. من فکر میکنم در دهه های آینده سینمای دنیا هم تغییر و تحولاتِ عظیمی خواهد داشت. یعنی تفکر حاکم بر سینما کاملاً تغییر خواهد کرد و دست جریانِ آزادیخواه خواهد افتاد و اندیشههای انقلابی حاکم خواهد شد.
جریانِ سینمای اسلامی و سینمای انقلابی نه فقط در ایران بلکه در گستره جهانی، سیطره خواهد یافت. سینمای سالم، سینمای خانوادگی، سینمای اخلاق و این تغییر و تحولات پیش رو خواهد بود، همانطور که ما در عرصۀ جهانی تغییر و تحولاتِ اجتماعی نقش بزرگی خواهیم داشت. در عرصۀ سینما هم به سویهای که عرض کردم خواهیم رفت. البته نترسیم که انگ بزنند، برای من اصلاً تفاوتی ندارد، من به نقدهایی که بعضی اوقات میشنوم، میخندم.
ولی در مسیر ما یک چیزِ مهمتر است، اگر متوجه شدیم داریم چه میکنیم و اصلاً عالم هنر یعنی چه؟ خیلی مسیرهای ما در حوزه سینما تغییر خواهد کرد. عالم هنر قرار است شما را صیقل بدهد تا به تکامل برسید و به یک جهان معنا دست پیدا کنید، وقتی به این رسیدید هنرو هنرمند معنا پیدا میکند واِلا شما صرفاً یک تکنسین هستید که دارید فیلم خوب تولید میکنید.
بچه مسلمانی و بچه انقلاب بودن صرفاً به نماز خواندن نیست خیلی از کارگردانهای خوب داریم که نمازخوان هستند، در این عرصه اندیشۀ انقلابی مهم است. من معتقدم تمام کارگاههای آموزشی که برای فیلمسازی میگذارند جایش اشتباه است، شما کارگاه فیلمسازی میگذارید فقط کارگردانی یاد میدهید، نویسندگی و بازیگری یاد میدهید، چرا مبانی سینمای انقلاب را به دانشجویان یاد نمیدهید؟ مبانی یعنی جهانبینی اسلامی، یعنی اخلاق، باید اینها را یاد بگیرند که وقتی وارد جامعه شدند، به بیراه نروند. بدانند قرار است از سینما به عنوان یک رسانۀ تاثیرگذار که در اختیارشان قرار گرفته، چه استفادهای بکنند. تلویزیون ۵۰۰میلیون به یک کارگردان پول میدهد که یک سریال بسازد، بعد خروجی این سریال چیست؟ بعد با هزار خواهش و تمنا و جلسه گذاشتن با این کارگردان که فیلمهای مختلفی ساخته و تمام آثارش هم معمولاً فیلمهای خوبی نیستند، هزار منت هم سر مدیران صدا و سیما میگذارد.
*آیا در سودآوری فیلم به وقت شام مشارکت دارید؟
والله، من وقتی «به وقت شام» را ساختیم، دستمزدم را گرفتم. در فروش این فیلم یک ریال نه من و نه آقای حاتمی کیا سهیم نیستیم و پولی نصیبمان نمی شود. ولی تمام تلاشمان را میکنیم که این فیلم اقتصاد خوبی داشته باشد. اگر دستمزد من بعد از یکسال و نیم کار روی این پروژه اعلام شود، به رقمش خواهید خندید!
*چون در مورد آقا سید مرتضی بحثی را مطرح کردید میخواهم بگویم، نام آقا مرتضی برای یک عده خاص محل کسب و درآمد شده است.
راجع به شهید آوینی هر کسی مصاحبه میکند، جالب است عمدتا میگویند من با شهید آوینی رفیق بودم، شهید آوینی اینگونه بود و سلفیها با آوینی را رو میکنند برای ... به نظرم مهم اندیشۀ شهید آوینی است. مهم این نیست که شما با ایشان رفیق بودید یا نبودید، آیا اندیشۀ شهید آوینی را پیگیری میکنید؟ مردمی بودن و مستقل بودنش در وجود شما هم است؟ یا شما یک روز چپ هستید یک روز راست!؟ یک روز بالا میزنید یک روز پایین!؟ عکس یادگاری با شهید آوینی گرفتن که خیلی مهم نیست، تا سالگرد شهید آوینی میشود، همه از خاطرات شهید آوینی میگویند، اما سئوال اینجاست شما چرا نمیتوانید شهید آوینی شوید؟ شهید آوینی چه شاخصه هایی داشته که اگر آنها را رعایت کنیم شما هم میتوانید مانند او بشوید؟ از منافعتان میگذرید؟ شهید آوینی تئوریسنِ خیلی خوبی در زمینۀ خودش بود، آن هم مبنای فکریاش را کامل کرده بود، یعنی جریان سینما را میشناخت، فلسفه را میشناخت و از همه مهمتر به خودسازی پرداخته بود، همۀ اینها را مطالعه کرده بود بعد به یک شناخت کامل و وافی رسیده بود که میآمد مباحث جدیدی را مطرح میکرد و حرفی برای گفتن داشت. برخی مدعیان به دوستی با آوینی و کسانی که با نام بزرگ ایشان سلفی میگیرید، چهار خط تئوری در طول این سالها تولید کردهاید؟
آوینی در ساخت فیلم مستند شاهکار است، من یک کتاب با عنوان «سینمای غرب از برون» نوشتم، تمام کسانی که راجع به سینمای جنگ فیلم ساخته بودند، راجع به سبک فیلمسازی شهید آوینی کنکاش کرده بودند، همین روایت فتح که ما از کنار آن ساده می گذریم معتقد بودند یک سبک جدید در حوزۀ مستند است و تحلیل آنچنانی راجع به آن داشتند.
معتقدم در بحث راجع به شهید آوینی یا بزرگانی از این دست، ما باید سعی کنیم به اندیشه های آنها نزدیک شویم و آنها را تقویت کنیم وگرنه اینکه ما با او بودیم و با او عکس یادگاری گرفتیم و با او درس خواندیم، به نظرم خیلی مهم نیست. خیلیها هم با امام (ره) بودند و امروز نیستند و چپ کردند، خیلیها هم در مسیر انقلاب بارهبری معظم بودند و الان چپ کردند. اینها مهم نیست خیلیها هم با پیغمبر (ص) بودند و چپ کردند، خیلیها هم با حضرت علی(ع) بودند و چپ کردند، مهم نیست در آن زمان هستی یا نیستی، مهم این است که آیا بر مسیر حق ثابت قدم ماندی؟ و خروجی شما چه میشود؟ تفکر و جهانبینی شما چه میشود؟ آرمان و نقطۀ دید شما چیست؟
*گاردی که درباره فیلم شما در فضای رسانهای وجود دارد یک دلیل عجیب دارد. به شکل یکسویه برخی رسانهها مستقیم و غیر مستقیم به سازمان اوج میتازندو گاهی این تاختنها شامل خودیها میشود؟ نمونهاش سریال پایتخت.
فضای مجازی و اخبار را دربارۀ سریال پایتخت دیدم که چقدر بین مردم بازتاب مثبت داشت. جالب است قبل از اینکه این سریال شروع شود همه داشتند اوج را میزدند، بعد از اینکه سریال شروع شد، تعریفها و تمجیدها آغاز شد، بدون اینکه اسمی از اوج بیاورند.
*بازخوردهایی که از مردم برای فیلم به وقت شام از مردم گرفتید چگونه بود؟
خیلی تاثیرگذار بود، مخصوصاً در فضای مجازی. سینما تاثیرِ عجیب و غریبی دارد، یعنی میتواند تمام عقاید و تفکرات یک ملت را نسبت به خودشان، نسبت به اطرافیانشان و نسبت به محیط اجتماعی اشان تغییر دهد. حتی نسبت به آینده اشان. ما چقدر حق داریم از سینما و تلویزیون استفاده کنیم برای القای ناامیدی به جامعه؟ چقدر حق داریم معضلات اجتماعی که قبول داریم وجود دارد را در سینما مطرح کنیم و مردم را دچار یاس و ناامیدی کنیم؟ در همۀ جوامع مشکلات وجود دارد، بزهکاری و مسائل اجتماعی وجود دارد، اما در همان جامعهای که مشکلات اجتماعی وجود دارد لحظات خوشی هم هست. کنار هم گذاشتن غم وشادی زندگی را شکل میدهد. نگاهِ یکسویه و با هدفی معین برای خلق سیاهی در متن یک فیلم، مشکلات اجتماعی را تشدید میکند. ما به عنوان سینماگر وظیفه ای داریم و آن وظیفه گم شده است.
*سینمای ایران رغبتی برای توسعه سینمای ناامید و سیاه فراهم میآورد، شما به صورت مصداقی و عملیاتی با این پدیده مواجه هستید؟
فیلمساز جوان میآید دفتر ما، میگوید میخواهم فیلم تولید کند، میگوییم چه فیلمی؟ فیلمنامه را میخوانیم، میگوییم یعنی چه؟ میگوید: خیلی خوب میفروشد! میگوییم:"حرف شما و اندیشۀ شما در این فیلم کجاست؟ " میگوید: من معضل اجتماعی را مطرح کردم. من هم پاسخ میدهم، این فضا سیاه است و مورد توجه قرار نمیگیرد! پاسخ میدهد:" به جشنواره های فلان هم فکر کردم! ".این مثالی بود از اشتیاق فیلمسازان جوان فعلی برای ساختن فیلم سیاه و ارائه به جشنوارهها.
جریان فرهنگی سینما که اینقدر تاثیرگذار است فیلمسازانی میخواهد که بتوانند به این باور و شناخت رسیده باشند، فیلمسازی و تولید فیلم کارِ سختی نیست، ولی در مسیر حرکت کردن، درد داشتن و مسئولیت داشتن نسبت به یکسری مولفههای اجتماعی ارزشمند سخت است. اما با همه این مشکلات و مصائب، مطمئن باشید سینمای انقلاب روز به روز تقویت خواهد شد، همانطور که امسال دیدیم اتفاقات خیلی خوبی افتاد و بعد هم بضاعتِ خیلی خوبی در سینما داریم. ولی سینمای ما پراکنده است، سینماگران متعهد ما با هم متحد نیستند، واِلا اگر از تفکرات همۀ بچههای سینما استفاده می شد و همۀ اینها برای خلق یک اثر جمع میشدند، من فکر میکنم در تولید آثار جهانی موفق میشدیم. چون پراکنده هستیم و حاضر نیستیم با هم کارِ گروهی انجام بدهیم، همیشه دچار مشکل هستیم و نمیتوانیم از تواناییهای هم بهره ببریم.
* بچههای سینما به یک تکثر و تَبختُرِ فردی دچارند.
من میگویم سینمای ایران با این همه بضاعت، با این همه پتانسیل و نیروی انسانی در سال با مدیریت درست فرهنگی میتواند دو سه فیلم جهانی تولید و وارد چرخۀ اکرانِ جهانی کند. اما در سینمای ایران ما گرفتارِ روزمرگی شدیم و براساس اختلافات بسیار زیادی که در حوزۀ سینمای ایران وجود دارد از جمله تنگنظری و حسادت، نمیتوانیم به صورت گروهی تولیدات بزرگی خلق کنیم. آیا «به وقت شام» مخاطب فیلمهای دیگر را دارد جذب میکند؟ نه، این فیلم مخاطب خودش را دارد، حتی به وقت شام به نظرم افزایش مخاطب برای سینمای ایران داشته، به این معنا کسانی که خیلی در این سالها سینما نرفتند آمدند به وقت شام رادیدند و می ببینند.
*خود آقای حاتمی کیا یکسری مخاطب گسترده و ثابت دارد.
به وقت شام فرق میکند، چون جریان مدافعین حرم و جریان داعش را مطرح میکند. خانوادههایی که سالیان سال سینما نیامدند، میآیند در کنار خانوادههای دیگر، فیلم حاتمیکیا را میبینند. فیلم «به وقت شام» جای کسی را تنگ نکرده است، بلکه مخاطبین جدیدی برای سینمای ایران دست و پا کرده است، مخاطبی که به سینما نمیرود و دوم اینکه آیا به وقت شام از بودجه سینمای ایران استفاده کرده است که کسی ناراحت شود؟ این بودجه از جای دیگری آورده شده از یک مرکز فرهنگی دیگری و به سینمای ایران تزریق شده است و این مسئله هم جای خوشحالی دارد. ارگانهای مختلف باید پای کار سینما بیایند تا سینمای ملی شکل بگیرد، چه اشکالی دارد وزارت بهداشت فیلمسازی کند؟ الان که وزارت اطلاعات دارد فیلمسازی میکند کارِ اشتباهی میکند؟ دارد پول میدهد فیلم میسازند و هر سال هم فیلمهایش در جشنواره فجر موفق است. اتفاقاً ما باید در حوزۀ مدیریت سینما و سینماگران خوشحال باشیم که روزنه های دیگری در حوزۀ سینمای ایران ایجاد میشود، ما نباید این روزنهها و این بودجه هایی که وارد سینمای ایران میشود را کور کنیم و از بین ببریم و سینما به یک بودجۀ محدودِ دولتیِ فارابی منحصر شود. ارگانهای دیگر نمیآیند سرمایه گذاری کنند. الان یک اوج و فارابی و حوزه هنری و انجمن سینمای دفاع مقدس مانده، کانون هم که ندارد، جایی برای سرمایه گذاری در حوزۀ سینما باقی نمانده است. باید دامنۀ آن گسترده میشد؛ همین تنگ نظریها، واژهسازیها، نقدها و برداشتهای اشتباه باعث شده سینمای ایران روز به روز فقیرتر شود و جریان سرمایه گذاری کثیف در سینمای ایران احیا شود. شوخی نیست که ۵، ۶فیلم در سال توسط یک سرمایه گذار مدیریت میشود، غیر از پولهایی که از خارج از کشور می آید.
*مسئله سینمای سفارتی را خیلیها قبول ندارند میگویند کشورهای خارجی و سفارتها کمک نمیکنند.
شاید آنها کمک نکردند ولی سینمای سفارتی قطعاً وجود دارد، یکسری کمپانیها و شرکتهایی هستند که این مبالغ را کمک میکنند. مثلاً فرانسه به صورت مشارکتی سرمایه گذار می شود با مضامین مورد علاقهاشان. اگر این دوستانی که امروز دارند پول میگیرند و یک روزی برگردند و متحول شوند و شروع کنند به گفتن حقایق شما متوجه میشوید چه اتفاقاتی دارد پشت پردۀ سینما رخ میدهد!
پس اگر این ارگان ها دارند فیلم می سازنند نه از بودجۀ سینماست، نه جای مخاطب سینما را تنگ کرده است و بعد نقد می کنند چرا اینقدر تبلیغات دارد؟ مگر فیلم های دیگر تبلیغات ندارند؟ شما پول بدهید برای شما بیلبورد نصب میکنند. قطعاً یک موضوعاتی موضوعاتِ ملی است و حمایت بیشتری میخواهد نه فقط به وقت شام خیلی از پروژه های ملی ما باید حمایت شود.
*سازنندگان یکی از فیلم های در حال اکران دائما اعتراض میکرد چرا تیزر من پخش نمیشود ولی وقتی فیلم را میبینید سراسر پر از آهنگ های لس آنجلسی است، به نظر شما ولی وقتی فیلمی با فرهنگ عامۀ ما تعارض دارد به نظر شما آن تیزر باید از تلویزیون ملی ما پخش شود؟
قطعاً صدا و سیمای ما یک چارچوبهایی دارد یعنی قوانینی برای خودش مشخص کرده است و در همان جهت هم دارد از فیلمها حمایت میکند، اگر فیلم اینقدر سخیف است چرا تولید شده؟ به ریشۀ آن برگردیم اگر اینقدر سخیف نیست باید از آن حمایت کنند، اگر ما نظامِ هماهنگ بین تلویزیون و سازمان سینمایی داشتیم این مشکلات را نداشتیم.
*هیچ وقت به خاطر رفت و برگشت مدیران از سازمان سینمایی به تلویزیون چنین نظامی شکل نگرفت.
برای چه باید فیلمی که پروانه ساخت دارد توقیف شود؟ یعنی چه؟
* سازو کار پروانه ساخت را برخی دوستان فیلمساز دور میزنند.
چرا به آن پروانه نمایش دادید؟ یا شما مدیرید و این فیلم را باور دارید و پای آن میتوانید بایستید و امضاء کردید باید تا آخرش ادامه بدهید، حتی اگر میزتان را از دست بدهید یا اینکه اشتباه است چرا پروانه نمایش آن را امضاء میکنید!؟ بگویید تا زمانی که من هستم نمیگذارم فیلم شما نمایش داده شود.
*زمان آقای ایوبی، معیار دختر ایشان بود که رفت فیلم آقای عیاری را دید، حالش بد شد و به پدرش گفت که چقدر فیلم خشنی است و فیلم را توقیف کردند!
مدیر فرهنگی یا پروانه ساخت و نمایش ندهد و اگر پروانه نمایش داد یعنی امضاء شده، برای امضاءهایمان احترام قائل شویم وگرنه سنگ روی سنگ نمی شود ... وقتی شما به من اجازۀ نمایش میدهید من باید فیلم را نمایش بدهم. نباید جلوی آن را بگیرید، اگر فیلم بد است به آن پروانه نمایش ندهید، بگویید این فیلم پروانه نمایش نمی گیرد. نظام هماهنگ فرهنگی وجود ندارد یعنی طرف از تلویزیون رانده میشود و در سینما جایگاه پیدا میکند، از سینما حذف میشود، میبینید در یک موسسۀ دیگر جایگاه پیدا میکند، از آنجا حذف میشود میبینید از تلویزیون سردرآورده و دارد کار میکند، اگر نظام هماهنگ وزارت ارشاد اسلامی به عنوان یک ارگانِ تاثیرگذار فرهنگی به فیلمی پروانه ساخت یا پروانه نمایش میدهد، قطعاً صدا و سیما باید به آن تیزر بدهد و شهرداری به آن بیلبورد بدهد و فضای تبلیغاتی بدهد، این فضا باید هماهنگ شود. هر کسی دارد برای خودش سلیقه ای عمل میکند، مگر میشود فیلمی که ۵ساله پیش توقیف شده، الان بگویند فیلم خوبی است؟ ۶سال پیش یک فیلم توقیف میشود دو سال بعد اکران میشود. این سلیقه ای نگاه کردن است واِلا اگر چارچوب باشد این فیلم ۶سال پیش چه اشکالی داشته؟ مگر اینکه بگویند ظرفیت جامعه ما ۶سال پیش برای پذیرش چنین موضوعی آماده نبوده، پس برای چه گذاشتید آن را بسازند، اگر ظرفیت شما آماده نبوده چرا پروانه نمایش صادر شده است؟ این تناقضهای فرهنگی است که دارد بعضی از آدمها را اذیت میکند و باعث میشود نسبت به یکسری جریان ها معترض شوند. تا وقتی در حوزه صدور پروانه های ساخت و نمایش نگاه سلیقه ای باشد قطعاً مراکز دیگر هم براساس سلایق خودشان رفتار خواهند کرد.
*چرا وقتی فیلم های دفاع مقدسی ساخته میشود پروانه نمایش میگیرد و اکرانمیشود، یکسری از افراد میخواهند فیلم را زمین بزنند؟ وقتی روز اول یک فیلم دفاع مقدسی ۹، ۱۰تا سالن برای نمایش پیدا میکند این معنی و مفهومی میتواند داشته باشد.
از دو جهت قابل بررسی است، یکی اینکه هر فیلمسازی که اسم فیلمسازِ دفاع مقدس را یدک میکشد فیلمساز خوبی نیست، رُک و شفاف بگوییم، هر فیلمی هم که در حوزۀ دفاع مقدس داریم یا با موضوع انقلاب، فیلم خوبی نیست. یعنی بعضی از فیلم های ما ظرفیتِ فیلم سینمایی را ندارند و باید یک تله فیلم میشدند اما براساس مناسبات و بودجههایی فیلم سینمایی شدند و بعداز تولید متاسفانه روی دست مولفان مانده و این واقعیت را باید پذیرفت. وقتی فیلمی در تولید ضعیف است چه انتظاری دارید که سینماگر یا سینمادار رغبتی به نمایش آن نشان دهد؟
همین فیلم های امسال فیلشاه به عنوان یک انیمیشن خوب میفروشد، لاتاری خوب میفروشد، فیلم آقای حاتمیکیا به عنوان یک فیلم انقلابی و حوزۀ دفاع مقدس خوب می فروشد، اگر این فیلمها ضعیف بود شما می توانستید کاری برای جذب مخاطبش بکنید؟ اشکال این است که مخاطب برخی از این فیلم ها را دوست ندارد و سینمادار هم چون شرایط اقتصادی را درنظر میگیرد، از اکران برخی آثار که با هدف ارزشمند اما ضعیف ساخته شده طفره میرود. شما چند روز میتوانید به یک فیلم سوبسید بدهید؟ باید برای سینمادار هم حقی قائل شویم.
یک نکته مهم در بچههای با اندیشه انقلابی وآرمانی این است که حواسشان نیست که بعضی وقتها زینت المجالس فضای فرهنگی روشنفکری جلسات اندوتنها از نام آنها سو استفاده میشود ودر آن جلسات وشوراها نه تنها تعیین کننده نیستند بلکه تبدیل به آدم های خنثی ومرعوب جریان حاکم می شوند. ولی مدیران با آنها عکس یادگاری می گیرند واز نام آنها سو استفاده میکنند وآنها نه تنها در میسر اندیشه انقلابی خود گام بر نمی دارند بلکه وارد بازی جدیدی می شوند وناخودآگاه مشروعیت می بخشند به آثار فرهنگی سخیف مبتذل.
اینها هشیار باشند که وظیفه شان سختر از دوستانیست که مدعی چنین القابی نیستند. کسی که مدعی انقلابی گری وحزب الهی وهنرمند متعهد نیست تکلیفش روشن است اما آقایانی که حقوق ومشروعیت خودرا از انقلاب واین نظام گرفته اند که به عنوان چهره فرهنگی و سیاسی واقتصادی شناخته می شوند تکلیف خودشان را مشخص کنند. اگرمردم به شمایه عنوان مدیر فرهنگی وهنرمند شاخص ومتعهد وانقلابی و سینماگرپای اصول و آرمان نگاه می کند چرا وقتی بر مسند قدرت قرار می گیرید از اصول تان عقب نشینی می کنید و سعی می کنید روشنفکر شوید ومنکر اصل خود می گردید. شما میزان خیانت تان کمتر از آن دسته نیست که میراث اسلامی وتمدن مردم ایران زمین را به نفع منافع شخصی خرید وفروش می کنند.
بهتر است اگر نمی توانید در جهت اصول تعریف شده خود گام بردارید استعفا دهید واز این منصب ها وشوراها وجلسات و... و. خارج شوید. شما را گذاشته اند که جلوی اشتباهات و انحرافات را بگیرید نه این که خود تایید کننده اشتباه وخطا وگام برداشتن در همان مسیر باشید. انقلابی به انقلابی عمل کردن است نه به شعار وظاهر آراسته وعبادت شخصی. جالب است فیلمسازی که مدعی چارچوب خاصی وعضو فلان گروه خاص است فیلم سخیفی تولید می کند که آدم خجالت می کشد با خانواده اش فیلم را ببیند. این چه ملعبه ای است که راه انداخته ای. بنشید و تکلیفتان را با خودتان معلوم کنید والا دیر یا زود بازنده این مسیر زندگی خواهید بود.
*اینکه شما در جشنواره مقاومت یکسری دشمن پیدا کردید شاید سر همین است که فیلم های ضعیف را در جشنواره مقاومت قبول نمیکنید.
بله، من معتقدم کسی که شروع به فیلم سازی میکند باید حواسش به فیلمش باشد. زمانی شما فیلمی را میسازیدکه از منظری انقلابی، آنقدر مهم نیست. اگراکران نشد، در نهایت در شبکه خانگی نمایش میدهید و حرفتان خیلی برایتان مهمتر است و حتماً هم فیلم سازان دفاع مقدس نباید انتظار اکران خوب داشته باشند. این انتظار را اگر مرتفع کنند، اشکالات برطرف می شود. نکته مهم این است که ما مخاطبِ انقلابی تربیت نکردیم وگرنه این همه معضلات را نداشتیم. چقدر جمعیت داریم؟ چقدر جمعیتِ انقلابی داریم؟ فراوان. سینمای ایران طبق آمار وزارت ارشاد چند نفر در سال مخاطب دارد؟
* در خوشبینانه ترین حالت «نهنگ عنبر» ۲میلیون و ۱۵۰نفر.
این دو سه میلیون مخاطب در سال چند بار فیلم می بینند؟ یعنی شاید ۵۰۰یا ۶۰۰هزار نفر یا ۱میلیون نفر بیشتر نیستند، که اینها هم براساس علاقۀ خودشان انتخاب میکنند و فیلم میبینند. ما در حوزۀ انقلاب و دفاع مقدس مخاطب را از دست دادیم و تا زمانی که تربیت مخاطب هدف نباشد، این معضلات وجود دارد، چرا خانوادههای مذهبی کمتر سینما میروند؟ اگر خانوادههای مذهبی و خانواده هایی که پای اصولشان هستند و در صحنه های مختلف حضور پیدا می کنند وارد فضای سینمای انقلابی میکردیم و این را هم به عنوان یک ضرورت در زندگی شان تعریف میکردند، در جهت حمایت از سینمای انقلاب و آرمان های انقلاب، قطعاً محمد رسول الله(ص) بالای ۱۵۰میلیارد در سینمای ایران فروش داشت، ما ۵میلیون سینماروی انقلابی نداریم. ۵میلیون ده هزار تومان، حداقل ۵۰میلیارد تومان میشد، این فیلم ۵۰میلیارد میفروخت. ما مخاطب را تربیت نکردیم، مخاطب را از سینما فراری دادیم و بعد الان در این وادی داریم فیلم هایی تولید میکنیم. متاسفانه در سینمای امروز هم با ذائقه سازی غلط و پراشتباه به سمت سراشیبی در حرکتیم.
*تسنیم
ارسال نظر