مستند ایرانگرد را باید یکی از باکیفیتترین و پرمخاطبترین مستندهایی دانست که تاکنون از صدا و سیما پخش شده است. این مجموعه مستند که سومین فصل خود را در نوروز ۹۷ پشت سر گذاشت، بهخوبی توانسته است مخاطبین را با خود همراه کند و جای خود را در قاب تلویزیون مردم باز کند. این مجموعه مستند توانست در نوروز ۹۷ رتبه بسیار خوبی را از مردم دریافت کند و در رقابت با آثاری مثل دورهمی و پایتخت خوش بدرخشد.
جواد قارایی کارگردان نامآشنای این مجموعه مستند است که تولید فصل اول و دوم این مجموعه را بهعهده داشت. محمد درویش نیز مدیرکل اسبق دفتر مشارکتهای مردمی سازمان محیط زیست است که در زمان مدیریت خانم معصومه ابتکار فعالیت داشت. او در زمان ریاست عیسی کلانتری و در اعتراض به سیاستهای او از این سمت استعفا داد.
در زیر، بخش اول این گفتگوی جذاب را میخوانید:
* تاکنون ۳ فصل از مجموعه مستند ایرانگرد گذشته است و هر سری نسبت به دفعه قبل با استقبال بسیار بیشتری روبهرو شده است. امسال نیز این مجموعه توانست بین ۱۰ اثر برتر تلویزیون در ایام عید قرار بگیرد. این اتفاق در حالی رخ داده است که شما سلبریتی ندارید، چهره خاص در فیلم وجود ندارد و ... فکر میکنید که رمز موفقیت این اثر در چه بوده است و چرا «ایرانگرد» بین مردم محبوب شد؟
قارایی: باید بگویم که ایرانگرد زمانی پخش میشد که دورهمی همزمان با آن پخش میشد. البته اگرچه ساعت ۱۱ شب بهترین زمان شبکه یک سیما بود اما در همان زمان دورهمی پخش میشد و بهعقیده من «ایرانگرد» در نوروز آنچنان که باید دیده نشد. من فکر میکردم که خیلی بیش از اینها دیده شود اما مردمی که به من پیام میدادند، میگفتند که "ما دورهمی میبینیم و نمیشود که ایرانگرد را ببینیم. "، با وجود این، باز هم «ایرانگرد» دیده شد. ما سعی کردیم که در هر مجموعه جدید، کار بهتر بشود و کیفیت کار را بالاتر ببریم. ما در این مجموعه از اشخاص چهره استفاده نکردیم و سلبریتی نداشتیم. خودم فقط در این مجموعه جلوی دوربین بودم.
* اگر بخواهید این مجموعه را با دیگر مجموعههای دیگر سیما مقایسه کنید، بهنظرتان چرا پرمخاطبتر شد؟
قارایی: یکی از خصوصیات بارز ایرانگرد این است که کپیبرداری نمیکند. یک ایدهای در ذهن من شکل گرفت و آن را بارور کردم و به ایرانگرد رسید. البته خیلی خوشبخت و خوشحال هستم که دیگر مستندسازان از این مجموعه کپیبرداری کردند و این باعث افتخار من است که برنامهام اینقدر خوب بوده است که دیگران آمدند و کپی آن را ساختند. بهنظرم یکی از بزرگترین رمزهایی که باعث شده است مردم ایرانگرد را دوست داشته باشند، عشق است عشق به ایران، ایرانی، تاریخمان، اقوام و فرهنگ غنی بومی کشورمان و ... همه داراییهایی است که معمولاً دیده نشده است. نمیتوان گفت هرگز، اما بهنظرم این زیباییها کمتر دیده شده است و اگر هم دیده شده است، واقعاً خوب نبوده است. حس میکنم که شاید در آن آثار حس زیباییشناسی نبوده است و یک سری ظرافتها را بهکار نبردند. مردم هم عمدتاً در این برنامهها نبودند. بهنظرم اقوام ایران، طبیعت ایران و ... کمتر دیده شده است و هرچقدر هم نمایش داده شده است، از دید زیبایی به آن نگاه نکردیم.
* در یکی از گفتگوهایی که قبلاً داشتید، گفته بودید که تا ۷ سری از این مجموعه را آماده پخش دارم، یعنی واقعاً اینقدر جاذبه طبیعی در ایران داریم؟
قارایی: بله، درست میفرمایید. البته فقط جاذبه طبیعی نیست بلکه جاذبه تاریخی، فرهنگی و ... نیز وجود دارد. ما ایرانی بسیار وسیع داریم، برای مثال، سیستان و بلوچستان ما بهاندازه ۶ کشور کوچک اروپایی است. در همین سیستان اقلیمهای بسیار متفاوتی را شاهد هستیم، پس ببینید که چقدر ایران ما وسعت دارد و چه پتانسیل بسیار خوبی دارد که تاکنون دیده نشده است.
* تاکنون به این فکر کردهاید که ممکن است تکرار یک قالب خاص در این مجموعه، دیگر برای مردم جذاب نباشد؟
قارایی: نه. بهنظرم اصلاً چنین نیست. مگر پایتخت سیکل تکراری داشته است؟ مردم همیشه آن را پسندیدهاند. البته ممکن است که ایراداتی به آن داشته باشند اما هنوز هم برایشان جذاب است. بهنظرم همه چیز به نگاه افراد برمیگردد. ما خیلی حواسمان جمع است که این اتفاق رخ ندهد. به مکانهای جدید سفر میکنیم و حرفهای جدیدی برای زدن داریم، بنابراین فکر نمیکنم که چنین اتفاقی بیفتد.
* در هر قسمت از این مجموعه، علاوه بر نمایش طبیعت زیبای ایران، تلاش کردهاید تا بهسراغ مفاهیم ارزشمند دیگری نیز بروید، برای مثال توجه بسیار خوبی به قومیتهای ایرانی دارید و تلاش دارید تا آن را معرفی کنید، حتی همان قومها نیز تلاش میکنند تا مهماننوازیشان را بهنمایش بگذارند. همچنین یکی دیگر از مفاهیمی که به آن توجه کردید، موضوع ایراندوستی و عشق ورزیدن به وطن است. طراحی این مسیر چه پیشزمینهای داشت؟
قارایی: من خودم را از همین مردم میدانم و ایمان دارم که بخشی از وطنم هستم. برایم فرقی نمیکند که مردم کشورم در شهر زندگی کنند و یا در کوه و بیابان باشند. همه این افراد ایرانی هستند و همهشان خیلی باارزش هستند. اعتقاد دارم که مردم کشورم، سرمایههای ما هستند. قومها و فرهنگهای متنوع آنان، بخشی از ارزشهای ایران است و هویت ایران را شکل میدهند. این هویتها خیلی دیده نشده است و یا اگر هم دیده شده است، زیبا دیده نشده است. دوست داشتم تا این هویت ایرانی دیده شود و بهزیباترین شکل ممکن بهتصویر کشیده بشود. مردم هم با من ارتباط برقرار کردند و این تفکر من را دوست داشتند. در حقیقت میخواهم بگویم که پرداختن به این مسائل نیاز جامعه و مردم بود و سعی کردم تا بهزیباترین وجه آن را بهتصویر بکشم.
*بهنظرم معرفی قومیتها و فرهنگ غنیشان، علاوه بر تصویر به کلام و صحبت نیز احتیاج دارد و به همین دلیل بخشهایی از هر قسمت را به صحبتهای مردم اختصاص دادید. بازخوردهای مخاطبین از این صحبتها چه بود؟
قارایی: اگر نریشنها، پلاتوها و گفتگوهای من با مردم را دیده باشید، متوجه میشوید که حرفی خاص برای گفتن در آن وجود داشته است و مخاطب بهراحتی نمیتواند از کنار این صحبتها عبور کند. ما حتی صحبتهای بسیار زیادی را داشتیم که در فیلم استفاده نکردیم. دقیقاً نکاتی را استفاده کردیم که یا به آن سکانس ارتباط داشت و یا آگاهی به مردم میرساند، به همین دلیل بازخوردهای بسیار خوبی را گرفتیم، برای مثال در یک جا کنار خانواده قشقایی زیر چادر خوابیده بودیم و دوربین بالای سرمان بود، در آنجا چیزی حدود ۱۰ دقیقه، مشغول صحبت با صاحب سیاهچادر بودیم. در آن ۱۰ دقیقه حوصله هیچ کس سر نرفت چرا که او حرفهایی را میزند که برای ما خیلی جذاب است. کمتر پیش میآید که کسانی که در دل کوه و بیابان زندگی میکنند، بهراحتی با ما ارتباط برقرار کنند و جلوی دوربین بیایند. من چون با آنها زندگی کرده بودم، احساس راحتی داشتند و درددلهایشان را به من مطرح میکردند، [صاحب سیاهچادر] از زندگیاش، شرایط زندگی خانوادهاش و آن چیزی که در ذهنش میگذرد صحبت کرد و بهنظرم اینها خیلی برای مردم باارزش است، بنابراین این صحبتها را هم آوردیم.
* میان این صحبتها، حرفها و گلههایی هم وجود داشت که نتوانید آن را پخش کنید؟
قارایی: بعضی وقتها آره.
* چهچیزهایی بود؟
قارایی: یک سری آوازهایی بود که منع پخش داشت و یک سری صحبتهایی بود که خیلی خصوصی بود و من صلاح ندانستم که آنها را بیاورم.
* وقتی درددل میکنند، شاید از شرایط زندگیشان نیز گله داشته باشند. آیا صحبتهایشان به این سمت نیز میرفت؟
قارایی: گاهی اوقات بله، به این سو کشیده میشد و ما هم استقبال میکردیم و دوست داشتیم که حرف دلشان را بزنند.
* یک موضوعی که ذهن خیلیها را درگیر کرده است، این است که چرا با وجود اینهمه جاذبه گردشگری در ایران، خیلیها ترجیح میدهند که برای سفر، به خارج از ایران بروند؟ فکر میکنید که دلیل این موضوع چیست و چرا هنوز این فرهنگسازی صورت نگرفته است؟
قارایی: اولاً باید بگویم که سفر حق هر انسانی است و هر کجا که دلش بخواهد میتواند برود. این موضوع ایراد نیست اما ایراد اصلی اینجا است که ما هیچ شناختی از ایران نداریم و بدتر از آن اینکه هیچ تولیدی بهمعنای واقعی نداشتیم که بیانگر زیبایی ایران باشد.
* بنابراین میخواهید بگویید که مردم ایران نمیدانند که ایران چه جاذبههای گردشگری زیبایی دارد؟
قارایی: بله. قطعاً نمیدانند وگرنه اکثر کسانی که ایرانگرد را تماشا میکنند نمیدانند که اینجا ایران است و میپرسند که "آیا واقعاً این تصاویر مربوط به ایران است؟ "، برای من در فضای مجازی کلی پیام از خارج میآید که میگویند "ما نمیدانستیم که اینجا ایران است و اینقدر تنوع دارد". جالب است که خیلی از خارجیها به من میگویند که "ما فکر میکردیم که ایران، همهاش بیابان است و شما بهعربی حرف میزنید. "، در حقیقت نهتنها برای خودمان و هموطنان خود، بلکه برای کسانی که خارج از ایران نیز هستند، عرضه خوب از یک تولید خوب که مربوط به جاذبه گردشگری طبیعی، تاریخی، فرهنگی و ... ایران باشد نداشتیم. بهنظرم کار گیرایی انجام نشده است. آرزو دارم که بعد از ساخت ایرانگرد ۳ بتوانیم یک مجموعه خوب با این موضوع تولید کنیم.
* این موضوع در مورد جاهایی از ایران که شناخته شده است چگونه است؟ آیا باز هم معتقد هستید که مردم نمیدانند چنین چیزی در ایران وجود دارد، برای مثال جاذبهای مانند باداب سورت، تنها چند نمونه در دنیا دارد اما باز هم گویی که آن مکان خارجی بر مکان داخلی ارجحیت دارد؟
قارایی: بخش اول این است که ما چیزی تاکنون ارائه نکردهایم. بخش دیگر این است که خیلی از افرادی که مسافرت میکنند، در مورد ایران بسیار کم پژوهش انجام میدهند، بنابراین این یک موضوع دوطرفه است، بدین معنی که هم مردم و هم مسئولین در آن نقش دارند. یک بخش دیگر این است که بعضیها دوست دارند به مکانی سفر کنند که آزادی داشته باشند، یک سری آزادیهایی که شاید در ایران نمیتوانند آن را داشته باشند. شاید این دسته از افراد، خیلی هم کم نباشند. میخواهم بگویم که شاید بسیاری از افراد این دسته میدانند که فلان جا زیبا است و یا حتی به آنجا سفر هم کرده باشند اما میگویند که "ما یک سری آزادیهایی لازم داریم که در ایران نداریم". هر کس در ذهن خود هر چیزی میتواند بپروراند.
* آیا واقعاً در خارج از ایران آزاد هستند؟
قارایی: شاید یک نفر دوست داشته باشد که یک هفته حجاب نداشته باشد.
* یعنی در ایران نمیتواند حجاب نداشته باشد، برای مثال اگر بیحجاب وارد عشایر بشود، آیا ایرادی دارد؟
قارایی: امکانپذیر نیست، چرا که اولاً همان عشایر، فرهنگشان آسیب میبیند و همچنین همان کسانی که به خارج از ایران سفر میکنند تا حجاب نداشته باشند، حس میکنند که در ایران باید حجابشان رعایت شود. بالاخره مسلمان هستند، ایرانی هستند و ... در حقیقت یک فرهنگی دارند و دوست ندارند که در ایران بیحجاب باشند در حالی که در خارج از ایران این آزادی را میتوانند داشته باشند. البته خیلی چیزهای دیگر نیز میتواند باشد. موسیقی، کنسرت و ... وجود دارد که خیلیها دنبالش هستند و برای رسیدن به همان، به خارج از ایران میروند. البته من معتقد هستم که همان افراد هم اگر میخواهند به جایی سفر کنند، اولین گزینهشان سفر در ایران باشد، بنابراین بهتر است که اول ایران خودمان را بگردیم و شناختی نسبت به آن پیدا کنیم و سپس حق انتخاب دارند.
* بهنظرتان مستند ایرانگرد چقدر توانسته است تا جاذبههای گردشگری، تاریخی، طبیعی و ... ایران را معرفی کند؟
قارایی: بسیار کم. ما هنوز چیزی نشان ندادهایم. وسعت ایران خیلی زیاد است و جاذبههای بسیار زیادی دارد، بنابراین، هنوز کار خیلی زیادی در این زمینه انجام نشده است و هنوز هم خیلی جا دارد.
* جاذبههای گردشگری را که در مستند نشان میدهید از کجا پیدا میکنید؟
قارایی: فقط با جستوجو به این گزینهها میرسیم.
* یعنی قبل از ایرانگرد، کسی بودید که خیلی اهل سفر بودید؟
قارایی: بله. من حدود ۲۰ سال است که فقط در ایران سفر میکنم. به هر جا که میروم یک سری یادداشتبرداریها انجام میدهم و هر چیزی را که فکر میکنم این پتانسیل را دارد که ثبت و ضبط بشود نگه میداریم. البته بهغیر از آن موارد، هنوز هم در حال سفر کردن هستیم تا بتوانیم جاهای جدید پیدا کنیم. بهکمک گروهی که داریم، لوکیشنهای زیادی را در تهران و خارج از آن انتخاب میکنیم و بهکمک این اطلاعات، آنان را با هم مقایسه میکنیم و در نهایت معلوم میکنیم که بین این ۱۰۰ گزینه، ۴۰ گزینه ارزش دیدن دارد. سپس به آن ۴۰ منطقه سفر میکنیم و بین آن ۴ــ۳ منطقه را انتخاب میکنیم و کار ساخت مستند را آغاز میکنیم.
* بنابراین، مستند ایرانگرد حاصل بیش از ۲۰ سال تجربه سفر شما است.
قارایی: بله. حتی هماکنون هم سفر میکنیم و اطلاعات جمعآوری میکنیم.
* آیا در همان ۲۰ سال پیش نیز به سفر علاقه زیادی داشتید؟
قارایی: بله. خیلی.
* آیا رشته دانشگاهیتان به این موضوع ربط داشت؟
قارایی: من مدیریت جهانگردی خواندم اما بهغیر از اینها، علاقه زیادی به ایران، طبیعت آن، اقوام آن و فرهنگ غنی آن دارم. این تنوع برای من خیلی ارزشمند است. خیلیها آرزو دارند که چنین تنوعی را در کشورشان داشته باشند اما اکثر کشورها چنین چیزی را ندارند و ما جزو معدود کشورهایی هستیم که اینقدر تنوع خوب داریم.
* شما بچه تهران هستید؟
قارایی: بله.
* آیا خانوادهتان، خیلی اهل سفر کردن بودند؟
قارایی: نرمال بودند، خیلی زیاد اهل سفر نبودند. این موضوع در وجود خود من وجود دارد و عاشقانه سفر کردن را دوست دارم.
* پس رشته مدیریت جهانگردی را با علاقه شخصی خودتان انتخاب کردید.
قارایی: بله. خودم انتخاب کردم و علاقه داشتم که در این رشته تحصیل بکنم.
* وقتی بازخوردها را از دوستان مستندساز میگیریم، اکثراً اعتقاد دارند که ایرانگرد یکی از باکیفیتترین مجموعه مستندهایی است که از تلویزیون پخش میشود، در حقیقت استانداردهای مستندسازی را دارد. خاطرم هست که یکی از همکاران میگفتند که بهتر است جواد قارایی یک سال کار را تعطیل کند و به خارج برود تا این مستندها را بفروشد و از این طریق ایران را به توریستهای خارجی معرفی کند.
قارایی: بله. درست است. البته یک مسئله در این میان وجود دارد؛ شما میگویید که مستندساز برود و برای جذب گردشگر، فیلم را بفروشد. این موضوع در حالی است که کسی که میخواهد تبلیغ ایران را انجام بدهد، نباید مستند را بفروشد، بلکه باید آن را هدیه بدهد. من معتقدم که باید یک مقدار زیاد فیلم خوب و باکیفیت از ایران تولید کنیم و بهصورت مجانی در اختیار شبکههای دنیا قرار بدهیم و در آن زمان، ۱۰۰ برابر آن چیزی که قرار بوده است برای کارگردان عایدی داشته باشد، برای ایران خواهد داشت. شاید تاکنون هزاران میلیارد تومان برای تبلیغ ایران خرج کردهایم، کدام از آنها جواب داده است؟ مردم دنیا فکر میکنند که ما عربی صحبت میکنیم، مردم دنیا فکر میکنند که ما در بیابان زندگی میکنیم. در حقیقت مردم دنیا هیچ اطلاعاتی راجع به زیباییهای ایران و فرهنگ آن ندارند، دلیل آن این است که هر آنچیزی که خرج کردهایم، اشتباه بوده است. من معتقد هستم که یک عکس خوب گویاتر از هزار کتاب و هزار کتابخانه است اما ما آن عکس خوب را نداریم. من فکر میکنم که در این زمینه باید چند کار خوب و درجه یک انجام بشود، چنین چیزی در ذهن من است. خاطرم هست که ۴ـــ۳ سال پیش طرحی را با همین موضوع نوشتم و به مدیریت سازمان تقدیم کردم. متأسفانه معاونت و مدیریت عوض شدند و اشخاص دیگری آمدند. باز هم ریاست عوض شد و کار ناتمام ماند. جالب است که در هر دوره با این طرح موافقت شد تا تولید بشود. این طرح اختصاص به یک مجموعه مستند به نام «مردمان طبیعت ایران» دارد. این مجموعه شامل ۷ قسمت است که بیگ پروداکشن بهحساب میآید. تولید این مجموعه ۵ــ۴ سال طول میکشد و در آن تلاش میکنم تا نگاهی بینالمللی به جاذبههای گردشگری ایران داشته باشم.
* حدوداً چند دقیقه تولید است؟
قارایی: هر قسمت حدود ۹۰ دقیقه است. آرزوی من این است که این مجموعه تولید بشود.
* فرق آن با این مجموعه چیست؟
قارایی: تفاوتهای زیادی دارد.
* یعنی المانهایی مانند مردمشناسی و ... را وارد کردهاید؟
قارایی: خیر. در ایرانگرد هم چنین المانهایی وجود دارد. آن مستند همراه با استانداردهای جهانی تولید خواهد شد و نگاهی دارد که خارجیها آن را میپسندند. ساخت چنین مجموعهای دو هدف دارد؛ اولاً باعث میشود که جذب توریست صورت بگیرد. دوم، باعث میشود که نگاه مردم جهان نسبت به ایران، مردم آن، فرهنگ باشکوهش و... عوض بشود. متأسفانه مردم جهان چیز زیادی از ما نمیدانند و هدف من این است که در مردمان طبیعت ایران، تمام زیباییهای مردم و طبیعت ایران، فرهنگ و تاریخ کشورمان گنجانده شود تا صدا و سیما بهصورت مجانی آن را به دیگر کشورهای جهان هدیه کند و آن وقت ملاحظه کنید که تا چهاندازه نگاهشان نسبت به ایران عوض میشود. متأسفانه ما چنین چیزی را نداریم. در مستند ۲ چیز بسیار مهم است؛ یکی این است که روی موضوع فیلم، پژوهش و پیشتولید آن بهخوبی وقت گذاشته شود و دیگر این است که بودجه خوب به آن اختصاص داده شود. متأسفانه چنین چیزی همراه با بودجه خوب و زمان اختصاصی خوب تا به امروز نداشتیم، بهعنوان مثال، در فیلمهای بزرگی مانند «مختارنامه»، «محمد رسولالله» و ... که در ایران ساخته شده است، هم وقت خوب گذاشتیم و هم بودجه خوب اختصاص دادیم که البته نتیجه آن را نیز گرفتهایم. حال در مورد ایران چه داریم؟ هیچ چیز. انگار یادمان رفته است که مردم دنیا چگونه راجع به ما فکر میکنند. بهنظرم ما میتوانیم چنین کاری را انجام بدهیم.
* بهنظرم این کار، یکی از مهمترین کارهای رایزنان فرهنگی باید باشد اما جالب است که همهشان از کمبود داده در این زمینه گلهمند هستند.
قارایی: بله، درست است، چنین چیزی نداریم. چهکسی باید آن را بسازد؟ وزارت امور خارجه؟ سازمان صدا و سیما؟ سازمان میراث فرهنگی؟ سازمان محیطزیست؟ ... .
* رایزنان فرهنگی در گفتگوهایی که با ما دارند اشاره میکنند که بخشی از هموغمشان معرفی ایران به خارجیها است. در حقیقت تلاش میکنند که مردم ایران را برای جهانیان معرفی کنند، چنین چیزی را در جریان رسانهای دنیا نیز شاهد هستیم، بدین معنی که ما میان رسانههای دنیا بایکوت هستیم، همین موضوعات باعث میشود که ذهن مردم دنیا نسبت به ما ناشناخته باشد.
شاید نتوانیم نگاه سیاستمداران دنیا را عوض کنیم اما میتوانیم نگاه مردم جهان را نسبت به ایران عوض کنیم
قارایی: بهعنوان مثال در سوئیس و کشورهای این چنینی، یک سری سازمانهایی هستند که رئیس جابهجا میکنند. شاید ما نتوانیم نگاه سیاستمداران دنیا را نسبت به ایران تغییر بدهیم اما میتوانیم ذهنیت مردمشان را عوض کنیم. مردم آنان برای ما مهم هستند، بنابراین میتوانیم با تولیدات فاخر برای مردم جهان، شناخت جهانیان نسبت به ایران را تغییر بدهیم. تمام آرزوی من این است که بعد از ایرانگرد ۳، کار جدیدم را که بعد از ۱۰ سال پختگی در این عرصه تولید میشود به مردمان طبیعت ایران اختصاص بدهم.
*شما ساخت مستند را از کجا آغاز کردید؟
قارایی: من مستندسازی را با مرحوم اینانلو آغاز کردم. ۲ سال پیش ایشان بودم و بعد از آن خودم شروع به کار کردم. البته از سال ۸۸ که کنار ایشان بودم، خودم نیز کارهایی را انجام میدادم اما در سال ۹۰ بهطور جدی در این حوزه وارد شدم و حس کردم که در این حوزه خیلی کمبود داریم؛ ایرانگرد ۱ تولید شد، ایرانگرد ۲ و ۳ نیز با کیفیت بهتری نسبت به همدیگر تولید شد و سعی میکنیم که کار بعدیمان بهتر از قبلیها باشد.
* صحنههایی که در سیستان و بلوچستان گرفتید، بسیار فوقالعاده بود. خاطرم هست که خود من در سفری که به این منطقه داشتم، روستاهایی را میدیدیم که هر کدام امکانات کمتری نسبت به همدیگر داشت. یکی از چیزهایی که در رفتار شما با مردم آن مناطق مشهود است این است که انگار به چنین سادگی غبطه میخورید. شاید خود ما هم چنین باشیم. از آن جا که ما در یک شهر شلوغ بزرگ شدهایم، شاید چنین صحنههایی خیلی جذاب باشد. اما انگار خود مردم آنجا نمیتوانند با این شرایط سخت کنار بیایند و البته حق هم دارند. در حقیقت، این زیبایی در نگاه ما و آن نازیبایی در نگاه آنان چگونه قابل جمع است؟
قارایی: اتفاقاً اینگونه نیست و خودشان هم در قسمتهای مختلف میگفتند که "ما اینجا را دوست داریم چرا که زیبا است". آنان کاملاً زیبایی را حس میکنند.
* بله. زیبا است اما راحت نیست.
قارایی: درست است. ما در آنجا آموزش و پرورش درستی نداریم. وزارت بهداشت درستی نداریم. در آن مناطق، حتی یک پزشک سیار را که کوچکترین چیزی است که وزارت بهداشت میتواند برای آنان انجام بدهد و نمیدهد نداریم. خیلی از مردم آن مناطق به همین دلایل جان خود را از دست میدهند، بهعنوان مثال یک روز بعد از اینکه من از سیستان و بلوچستان رفتم، باخبر شدم که عقرب یک دختربچه را زده است و مرده است. آن دختربچه درجا که نمیمیرد، حتماً چند ساعتی طول کشیده است تا او فوت کرده است، خب، پدر آن دختر ماشین ندارد که او را به شهر ببرد، تا یک نفر بیاید، موتور بیاورد و بچه را به درمانگاه برساند، او جانش را از دست داده است. وقتی ما چنین امکانات سادهای را برای مردم محروم کشور نداریم، آنان نیز خسته میشوند. شاید طبیعتشان بهشت باشد اما دوست ندارند که بچههایشان بیسواد باشند. دوست ندارند که زنان و مردانشان همیشه با بیماری درگیر باشند. دوست ندارند که بیکار باشند. در همان روستا دیدم که اکثر مردم بیکار بودند، ازشان پرسیدم که "چهکار میکنید و چگونه پول درمیآورید؟ "، میگفتند که "ما با همین یارانه زندگی میکنیم و اگر یارانه نباشد، زندگی ما نابود میشود".
* احتمالاً خیلی هم پراولاد هستند.
قارایی: البته در آن روستایی که ما بودیم، خیلی اولاد نداشتند و بیشترین جمعیت یک خانواده، ۶ نفر بود که ۴ فرزند داشت، بقیه نیز عمدتاً یک یا دو فرزند داشتند. ازشان میپرسیدم که "چرا بچه نمیآورید؟ "، میگفتند که "نمیتوانیم شکم خودمان را سیر کنیم". وقتی اینقدر بیکاری وجود دارد و سیستم بهداشت و آموزش ما مشکل دارد، چهکار باید کرد؟
* این سؤال بهوجود میآید که؛ آیا اینان نمیتوانند مهاجرت کنند و جایشان را عوض کنند؟
قارایی: مگر آب و زمین دارند؟
* بله درست است. چیزی ندارند.
قارایی: یک نفر را آنجا دیدم که فقط ۲ نخل داشت و بهخاطر همان دو نخل آنجا میماند. آنجا سرزمین اجدادشان است و بهراحتی نمیتوانند به هر جا بروند و بگویند که اینجا برای من است. چنین چیزی غیرممکن است. در قانون هیچ کشوری چنین چیزی وجود ندارد.
درویش: خود مهاجرت نیز تبعات دارد. اکنون ۳۴ هزار روستای ما تخلیه شده است و این جمعیت به حاشیه شهرها اضافه شده است. حاشیه شهرها یکی از بزرگترین دغدغههای اجتماعی ما است.
قارایی: بنابراین نباید آنان را به شهر بیاوریم بلکه باید بهشان امکانات بدهیم تا در همانجا بمانند. هنوز هیچ روستایی در سیستان و بلوچستان بهعنوان روستای گردشگری ثبت نشده است در حالی که خیلیها دوست دارند آنجا را ببینند.
درویش: من اسم این روستا در سیستان و بلوچستان را، صندوق ارزی پایدار مینامم.
قارایی: آن روستا فوقالعاده است و من نمیدانم که چرا مسئولین سازمان گردشگری نسبت به این قضیه بیتفاوت هستند. خانههایی که با اسم «تیپ» در آنجا ساخته میشود، ساختار فوقالعادهای دارد. در فیلم، جزئیات بافتن تیپ را نشان دادیم. این نوع از خانه ساختن، ثبت نشده است در حالی که در مرز از بین رفتن است. چرا ثبت نشده است؟ خودمان برایش ارزش قائل نیستیم.
درویش: در استرالیا، منطقهای وجود دارد که وقتی شما برای بازدید از آن میروید، یک کیسه به شما میدهند تا مدفوع خودتان را نیز برگردانید. اینقدر شرایط سخت است. حال جالب است که باید ۶ ماه در نوبت بمانید تا بتوانید از آنجا بازدید کنید. در مقابل، ما چنین مناطقی را داریم که میلیونها نفر حاضر هستند تا از آن بازدید کنند. هنر مدیریت باید تبدیل چالش به فرصت باشد و این کاری است که باید ما انجام بدهیم. با انجام چنین کاری، هم آن روستاییان در آن مناطق میمانند و هم ما میتوانیم پول پایدار تولید کنیم، بدون اینکه آنان مجبور باشند، چاه جدیدی حفر کنند، آلودگی ایجاد کنند و یا درختی قطع بشود.
* مردم این منطقه مهاجرت نمیکنند؟
قارایی: چرا، وقتی که بیکار باشند، حاشیهنشین میشوند. وقتی حاشیهنشین بشوند، میبینند که کار نیست و ناخودآگاه به خلاف کشیده میشوند. در همه استانهای ما چنین است. آن کسی که از روستا به شهر آمده است، آدم پاکی بوده است که کار میکرده اما بیکار شده است و مجبور شده است به شهر بیاید. اینقدر بیکاری و فقر به او فشار آورده است که خیلی اتفاقات بدتر برایش رقم خورده است. این فقر در خانوادهاش وارد شده، در فرهنگش وارد شده و مجبور شده است که دست به کار خلاف بزند.
درویش: خاطرم هست که به رضاآباد از توابع استان کرمان رفته بودم. در آنجا یک نفر مرده بود اما دفنش نمیکردند. ازشان پرسیدم که "چرا آنان را دفن نمیکنید؟ "، گفتند که "ما مجبور هستیم که تعداد این مردهها به ۴ــ۳ نفر برسد تا با یک وانت آنان را به محمدشهر بیاوریم و غسلشان کنیم. در اینجا برای یک نفر صرف ندارد که چنین کاری را انجام بدهیم. "، بنابراین وقتی با مردمی روبهرو میشویم که حتی پول کفنودفن مردههایشان را ندارند، خیلی دردناک است و این فرد میتواند دست به هر کاری بزند، در حقیقت چیزی برای از دست دادن ندارد و این فوقالعاده خطرناک است.
* در مورد اصطلاح «صندوق ارزی پایدار» صحبت کردید، چهمعنایی دارد؟
درویش: مثلاً میگوییم که ما یک صندوق ارزی داریم که مازاد پولمان را در آن قرار میدهیم تا در بزنگاههایی از آن استفاده کنیم. پهنههای کویری و بیابانی ما چشماندازهای بسیار زیبا و منحصر به فردی را دارد. اکنون با گسترش شهرنشینی، تشنه چنین آرامش و افق دیدی هستیم که چیزی مانع دید ما نشود. همچنین چشماندازهای زیبایی را در ایران بسیار زیاد داریم. اصفهانیها این صندوق ارزی را کشف کردند. اکنون در منطقه خور و بیابانک و اطراف آن بروید، شاهد مهاجرت معکوس هستید، این برای اولین بار است.
* دلیل این موضوع چه بوده است؟
درویش: آنان توانستند در این منطقه کویری، اکولوژ بزنند، اکوکمپ بزنند و اکوسافاری راه بیندازند، در حقیقت توانستند آن چشمانداز زیبا و آرامشبخش کویری را عرضه کنند.
قارایی: اصلاً آنان وقت ندارند که پاسخگوی گردشگر باشند و شاید ۶ ماه بعد به شما نوبت بازدید بدهند. همان خانههایی را که تخریب شده بود بازسازی کردند و مورد استفاده قرار دادند.
درویش: اگر به ترمینال بیهقی بروید، میبینید که پشت بعضی از اتوبوسها عبارت «مس، بدون ویزا» نوشته شده است. خیلیها از این عبارت تعجب میکنند اما قضیه مربوط به همین روستا است. آنان بهخوبی کار میکنند بدون آنکه چاه اضافی بزنند، دست به سفره آب زیرزمینی بزنند و ... این مزیت ما است و باید از این مزیت استفاده کنیم.
* هنوز روستاییها در آن منطقه هستند؟
قارایی: بله هستند و حتی خانوادههایشان را هم آوردهاند تا کمکشان کنند. جالب است که جوانانشان نیز برگشتهاند و وضعیت مالی خوبی دارند. تمام تولیداتشان را نیز بهقیمت بسیار مناسب میفروشند و یک بازی برد برد رقم خورده است چرا که هم گردشگر راضی است و هم مردم آنجا راضی هستند.
درویش: بلوچستان، بهمراتب جذابیت بسیار بیشتری دارد و بسیار بهتر است. از آنجا که کمتر دست خورده است، برای نجوم بینظیر است. آنجا تاریکترین و بهترین آسمان ایران را دارد که برای این کار بسیار مناسب است.
قارایی: اگر دریا و ساحل خوب بخواهید، ۱۰۰ کیلومتر پایینتر وجود دارد. اگر اقوام و معماری خاص میخواهید فراوان است.
درویش: فوقالعاده مهماننواز و گرم هستند.
* پس اینکه میگویند جنوبیها خونگرم هستند، درست است.
قارایی: بله.
درویش: خاطرم هست که در منطقه ایرانشهر بودم. تعدادی از افراد منطقه ما را لخت کردند و همهچیزمان را گرفتند. جالب است که طرف وقتی ما را دید عذرخواهی کرد که چنین کاری را میکند. او میگفت که "ببخشید، این اوضاع من است. من کفش ندارم و بچههایم نیز چیزی ندارند. مجبور هستم که چنین کاری کنم". حال جالب است که وقتی پیش مأمور انتظامی رفتیم، گفتند که "شما چگونه زنده هستید؟ ". بهشان گفتم که "خیلی هم مهربان بودند اما معلوم بود که هیچ چیز ندارند".
قارایی: من حس میکنم که نگاه مسئولین به کشور، در حد تهران و اصفهان و ... است.
* متأسفانه فضای رسانه ما نیز چنین است
قارایی: این موضوع در حالی است که استان سیستان و بلوچستان در حد و اندازه ۶ کشور اروپایی است. کشور به این وسعت است اما نگاه ما به آن خیلی کوچک است. اگر بخواهیم بزرگ به آن نگاه کنیم، خیلی از مشکلات ما حل میشود اما نگاهمان در حد یک پایتخت است.
* در نگاه یک رسانه پایتخت، سیستان و بلوچستان را یک منطقه ناامن میدانیم.
ماجرای خرس سیاه بلوچی که با مدفوع خود اقتصاد منطقه را دگرگون کرد
درویش: بهنظرم اگر آن بلایی را که ما بر سر مردم آن منطقه آوردیم بر سر تهرانیها آورده بودیم، مردم تهران همدیگر را میخوردند. یک نکته جالب بگویم. خرس سیاه بلوچی در حال انقراض بود و شرایط بهمراتب بسیار بدتری نسبت به یوزپلنگ ایرانی داشت. خرس سیاه بلوچی، عاشق داز (خرمای وحشی) است. یک گروهی در آن منطقه کارشان دازبافی است و اقتصادشان به داز وابسته است. حال مردم منطقه میگفتند که "خرس سیاه بلوچی داز را میخورد پس باید آن را بکشیم". ما آمدیم و برای مقابله با این کار، یک گروه از بچهها را به منطقه فرستادیم تا با آنان صحبت کنند. این ۱۱ خانم بهشان توضیح دادند که "در معده این خرس، آنزیم بسیار قوی وجود دارد که وقتی این خرس آن خرما را میخورد، در معدهاش فرآوری شده و در مدفوع آن ماده مربوطه ایجاد میشود. اگر غیر از این باشد، امکان ندارد که داز دوباره سبز بشود، بدین معنی که اگر شما هسته داز را بکارید، امکان ندارد که بهعمل بیاید، مگر اینکه آنزیم معده خرس به آن برخورد کند تا نرم شده و جوانه بزند، در حقیقت، دلیل زادآوری طبیعی داز، رابطهای است که بین مدفوع خرس سیاه بلوچی با هسته داز وجود دارد". وقتی این حقیقت را به آنان گفتیم، با خود گفتند که "اگر هوای خرس را داشته باشیم، انگار که هوای جیبمان را داشتهایم". از آن زمان به بعد بود که روند تغییر کرد و اکنون در مناطقی دازهای فاسدشده را جاسازی میکنند تا خرس آنان را بخورد و حالش خوب باشد و داز زیادتر بشود. حال اگر داز زیادتر باشد، انگار که ریزگردها را کنترل کردهایم و بنابراین حال طبیعت نیز خوب است. اکنون تعداد خرس سیاه بلوچی، در حال افزایش است. بهنظرم باید چنین مواردی را شرح بدهیم. مردمی در بلوچستان زندگی میکنند که این گونه به طبیعتشان کمک میکنند.
اگر میخواهید مقلدان واقعی امام رضا(ع) را پیدا کنید، بهتر است بهسراغ مردم سیستان و بلوچستان بروید
درویش: اخیراً یکی از دانشجویان دانشگاه تهران در رشته گیاهشناسی کشف کرده است که یکی از گونههای دارویی در خاک منطقه، برای بهبود زخم آهوها و مالیدن روی زخم آن استفاده میشود. این موضوع یک نکته دارد؛ این که ما مردمی داریم که وقتی یک آهو زخمی شد بهجای اینکه آن را بکشند، درمانش میکنند، پس اگر میخواهید که مقلدان واقعی امام رضا (علیه السلام) را پیدا کنید بهتر است که بهسراغ مردم سیستان و بلوچستان بروید.
ادامه دارد ...
ارسال نظر