رضا جهان خانی / نسل امروز را مسامحتاً می بایست نسل رسانه نامید؛ نسلی ویژه که بسیاری از کودکان و نوجوانان تقریباً تمام ساعات بیداریشان را در حال استفاده از رسانهها و تکنولوژی می باشند و اگر چه تفاوتهای روشنی میان آنچه هر نسل با تکنولوژیاش انجام میدهد وجود دارد؛ اما با این همه کودکان و جوانان نسل امروز ما بیش از هر زمانی غرق در تکنولوژیها و رسانههایی هستند که فرصتهایی را برایشان فراهم میآورد که هیچ یک از نسلهای پیشین از آن برخوردار نبودهاند.
رسانهها با استیلا و قدرت خود به راحتی معیارهای جهانی را انتقال میدهند و بسیاری از موارد ارزشها و به ویژه هنجارها را نیز تغییر داده و باعث میشوند که نگرش، سبک زندگی، ذایقه و سلیقه، نحوه مصرف و سایر موارد بین نسلها نیز تغییر کند و در این میان عموم رسانههای کشورهای موصوف به جهان سوم در تبعیت کامل خود از نظام سرمایهداری و کلان رسانههای جهانی، اقدام به بازتولید ارزشها و فرهنگ حاکم القا شده توسط آن رسانهها نموده و از این جهت در طی صد سال اخیر، صنعت سینما به عنوان یکی از مناسب ترین بستر های ممکن از برای انتقال نرم محتوای فکریِ فرهنگ و سبک زندگی نظام لیبرالیسم محسوب شده و این همه ضرورت می دارد تا به صورتی ویژه مختصات فیلمهای جشنواره جهانی فجر مورد ارزیابی قرار گرفته و کم و کیف آن بررسی شود. |
به طور کلی جشنوارهها در دنیا ایستگاه و فرصتی برای ارزیابی و سنجش مسیر آمده و طراحی مسیر آینده است و از این جهت توقع بر آن بود تا جشنواره فیلم فجر به انگیزه نمایش دستاوردهای سالانه سینما، سمتدهی به رونق تولید فیلم در کشور و سوق دادن سینما در کنار ارزشهای جامعه به سوی ایجاد سینمای نوین و ملی کشور و همچنین راهگشایی برای حضور سینماگران انقلابی و اساسا نسل انقلاب و حضور جهانی سینمای جمهوری اسلامی شکل گیرد و مسیر خود را روشن سازد و این مهم تا سالها به رغم کمبودها و افت و خیزها به عنوان مطالبه عمومی دنبال میشد. اما مع الاسف در سالهای اخیر به دلیل شدت گرفتن نگاهها و برخوردهای سیاسی در فضای سینما، عملکردهای گروههایی از سینماگران شکل سیاسی به خود گرفت و از نگرش فرهنگی دور شد. جهت گیری و رویکرد جشنواره جهانی فیلم فجر مشخص نیست و رویکرد جشنواره جهانی فیلم فجر همواره بر اساس سلیقه مدیران مختلف انتخاب میشود و جهانبینی و نگاه مشخصی بر آن حاکم نیست. به جای آنکه جشنواره اشاعه دهنده جهانبینی توحیدی و الهی باشد تحت تأثیر نفوذ و سیطره محتوای سینمای هالیوودی و تکنیک سینمای فرانسه اداره میشود.
واژه نفوذ که در سال های اخیر توسط امام امت به کرات تکرار شده است به نوعی واگو کننده شرایط و وضعیت امروزی جامعه می باشد و این همه در حالی است که نظام سلطه جهانی از سالهای ۱۹۸۰ میلادی و بالاخص پس از فروپاشی بلوک شرق و به موزه سپرده شدن تفکرات مارکسیستی، یک موج جهانیسازی و همگرایی همه جانبه کشورها با نظام لیبرایسم را آغاز کرد. در این میان یکی از اصلی ترین لوازم و ملزومات اجرای این جهانیسازی هدفمند، یکسان سازیهایی در حوزههای گوناگون اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و ... بود و این همه محقق نگردید مگر به واسطه ی حضور قدرتمند رسانه ها و بالاخص هوشمندی نظام غرب در همگام سازی تولیدات فرهنگی و بالاخص سینمایی در قالب جشنواره های بین المللی از قبیل اسکار (Academy Awards (Oscars))، جشنواره جهانی فیلم مونترال (Montreal World Film Festival)، جشنواره بینالمللی فیلم کن (Cannes International Film Festival)، جشنواره بینالمللی فیلم برلین (Berlin International Film Festival) و یا صدها جشنواره بین المللی دیگری که در عرصه فرهنگی و سینمایی در سراسر جهان فعالیت نموده و هر یک به نحوی مختص به خود، پیگیر تحقق ارزش های نظام لیبرالیسم و انعکاس آن در آثار و تولیدات سینمایی می باشد. |
امسال جشنواره جهانی فیلم فجر سیوششم در حالی چهارمین تجربه خود در فرمت جدید را سپری نمود که بدون آنکه فیلمی جریانساز و قدرتمند در حوزه تأثیرگذاری فرهنگی اجتماعی نمایش داده شود و بدون آنکه نشانی از مدیریت فرهنگی هوشمند، انقلابی، معادباورانه و دارای پشتوانههای تئوریک قوی و حافظ حقوق فرهنگی مردم دیده شود. جشنوارهای که فاقد اهداف، فلسفه جهان بینی خاص خود باشد، بی هویت، فرمایشی و سفارشی به راه خود ادامه میدهد و این هیچ دستاورد مثبتی برای حوزه فرهنگ و هنر ما به ارمغان نخواهد آورد.
بر این اساس با بازبینی دقیق فیلمهای این دوره جشنواره و سنجش آن با دستورالعمل های ابلاغی نظام لیبرالیسم در قالب سندهایی همچون سند ۲۰۳۰ یونسکو که با عنوان رسمی دگرگون ساختن جهان ما: دستور کار ۲۰۳۰ برای توسعه پایا (Transforming our world: the ۲۰۳۰ Agenda for Sustainable Development) در حال پیاده سازی و تاثیر گذاری بر ساختارهای فرهنگی و اجتماعی بسیاری از کشورهای و بویژه ایران اسلامی می باشد، بیشتر به عمق نفوذ فکری فرهنگی غرب میتوان پی برد و از این جهت است که دیدن فیلمهای این دوره از جشنواره جهانی فیلم فجر، هشداری خواهد بود از برای کسانی که دغدغه فرهنگ اسلامی و ایرانی را دارند و نگران آینده فرهنگی کشور هستند؛ فیلم هایی که قطعاً نگران کننده و تأمل برانگیز خواهد بود!
البته که سینما باید قصه بگوید و سرگرم کنده باشد و اصولا پرده نقره سینما کلاس فلسفه و اخلاق نیست؛ اما این همه نمی تواند توجیه گر این موضوع نمی باشد که مخاطب سینمایی، پس از خروج از سینما باارزشهای بنیادین خانواده و جامعه، فرهنگ ایرانی- اسلامی دچار چالش بشود و این در حالی است که متاسفانه پیامهایی که از عموم آثار به نمایش درآمده در این دوره از جشنواره دریافت میشود، اغلب اینچنین است.
در این میان برخی از پیامهایی که در خلال این فیلمها دریافت میشد، به این قرار است:
* زیر سؤال بردن ارزشهای دینی و اخلاقی مطرح در سبک زندگی زندگی اسلامی و ایرانی.
* قبح زدایی و عادی جلوه دادن روابط دختر و پسر و به تبع آن زن و مرد، بدون در نظر گرفتن اصول اخلاقی و دینی.
یکی از اصلی ترین تمایزات میان سبک زندگی اسلامی و ایرانی، برقراری روابط اصولی میان زن و مرد جامعه است؛ روابطی که می بایست فرای جنسیت و بدون لحاظ ابعاد سکس پنهان و آشکار، عمل نموده و جامعه را به رُشد و تعالی برساند و این مُهم به وضوح در تعارض آشکار با سبک زندگی غربی بوده و از این جهت است که امامت جامعه همواره بر احتیاط ویژه و هوشمندانه نسبت به اینگونه تصویرسازیها، تاکید بسیار فرموده و حتی به صراحت در دیدار با مدیران صدا و سیما در سال ۱۳۸۱ می فرمایند: مسأله ارتباط زن و مرد هم مسأله مهمّی است. بین زن و مرد یک حجاب گذاشته شده است؛ با هم حرف میزنند، معامله میکنند، دعوا میکنند، دوستی میکنند؛ اما با یک حجاب و حفاظ. این در اسلام هست و بایستی رعایت شود. ارتباط زن و مرد را در این مکالمات و محاورات بایستی رعایت کرد. اکنون می بایست قضاوت نمود که به راستی آیا این ملاک و معیار را در حتی یک فیلم از مجموع آثار به نمایش درآمده در جشنواره جهانی فیلم فجر می توان مشاهده نمود؟ |
* طلاق و جدایی عامل رهایی، سوء استفاده مردان هوس باز از زنان مطلقه، عشقهای صوری و فریب و نیرنگ از سوی مردان، ساده بودن زنان و فریب خوردن آنان، بی اعتمادی نسبت به مردان حاضر در عموم آثار عرضه شده و بالاخص فیلمهایی هچون رضا، درساژ، گرگ بازی، هت تریک و...
*ترسیم خشونت علیه زنان و تصویرگری پرخاش علیه زنان از گفتاری تا ضرب و شتم فیزیکی و هم سان سازی غیرت با پلیدی و پلشتی ویزه ای با عنوان عصبیت و البته با هدف اصلی نشان دادن مردانگی مساوی است با خشونت و پرخاشگری که به صورت پُررنگ در فیلمهایی چون پاسیو، دارکوب، دایان، چهل و هفت، درساژ و... انعکاس یافته بود.
* ترویج ازدواج نامتعارف همراه با خوداظهاری برخلاف شیوه سنتی و مرسوم اسلامی و ایرانی؛ روابط بسیار آزاد زن و مرد و دوستی قبل از ازدواج برای شناخت؛ تحقیر شخصیت زن و برجسته سازی نیازهای جنسی زنان، حذف سنت خواستگاری سنتی و برعکس افتادن زنان به دنبال مردان، ترویج روابط آزاد با دوستان قدیمی و همکلاسی های سابق ولو متاهل، ارضای زودرس و ناصحیح نیازهای جنسی به هر وسیله به بهانه عدم سرکوبی تمایلات جنسی، لوث کردن مشاوره قبل از ازدواج و ترویج دوستیهای حضوری و علنی، راحت نشان دادن طلاق و حتی تشویق به زندگی کوتاه با افراد مختلف که در عموم آثار سینمایی و بالاخص فیلمهایی چون هت تریک، درساژ، چهل و هفت، یوا، حکایت دریا، گرگبازی، رضا و... از شانیت پیرنگ داستانی برخوردار بوده است.
در این وضعیت ولنگاری فرهنگی، گویی اصل زدودن باورهای اخلاقی و تخطئه نمودن ارزشهای خانواده به اولویتی اصلی از برای برخی فعالان وقیح در عرصه سینما مبدل گردیده است؛ وقاحتی که سبب می شود تا بهعنوان مثال در آثار و تولیدات مختلف، به یک زن ایرانی با صراحت هرچه تمام گفته شود: اگر شوهر تو خیانت کرد، تو هم همان کار را بکن. |
* جهتگیری منفی به ارزش احترام، نسبتهای زشت و کلمات ناروا گفتن، اهانت و تحقیر کردن، بیاحترامی به بزرگترها، اظهار نفرت به دیگران، با اخم سخن گفتن، تشکر نکردن از طرف مقابل در حالی که انتظار تشکر دارد، کنایه زدن و متلک گفتن و هزاران مقوله دیگر که بسیار عادی و بدیهی در فیلمهای جشنواره نشان داده می شود و آنقدر بدیهی است که ما دیگر حتی آن را بد نمیدانیم و این جملگی به صورت پُررنگی در تمام تولیدات و بالاخص آثار سینمایی ویژه ای همچون مارموز، به وقت خماری، حکایت دریا، گرگ بازی، آستیگمات و ... نقشی اساسی ایفا می نمود.
*عادی نشان دادن رقص و آواز، خوردن مشروب، مهمانیهای مختلط و ... که گویی دیگر به جُزیی جداناپذیر از تولیدات صنعت سینمای ایران تبدیل شده و بدون هیچ گونه محدودیتی در اغلب فیلمهای ایرانی نشان داده میشود و این امر بالاخص درآثار سینمایی ایرانی سازی که در خارج از کشور ساخته شده با عریانی بیشتری پیگیری می شود؛ آثاری که با تدبیر متولیان فرهنگی کشور در طی سال های اخیر و از برای دور زدن خط قرمزهای موجود در کشور صورت گرفته و شرایط ولنگاری فرهنگی را با حضور مشترک سرمایهگذاران خارجی در بیرون از مرزها شدت می بخشد و این همه در جشنواره جهانی فجر امسال از مصادیق بسیاری همچون فیلمهای یهوا، آیات فراموشی، آنسوی ابرها و ... برخوردار بود.
* استفاده از شوخیهای جنسی که در برخی از آثار سینمایی با وقاحت هرچه تمام در استفاده از این مورد تا جایی پیش میرویم که حتی در طنز سیاسی هم به طنز جنسی میرسیم. این مسائل نشان دهنده آن است که ما با فقدان فکر روبرو هستیم و متاسفانه این همه به وضح در فیلم هایی همچون به وقت خماری و مارموز و... و. به صورت برجسته ای عریان میگردد؛ فیلم هایی که نه توسط جماعت منورالفکر سینمای ایران، بلکه توسط کارگردانانی که عمری را در سر سفره بیت المال مردم مسلمان ایران نشسته و از بودجه های متفاوت فرهنگی نظام جمهوری سلامی ارتزاق نموده، بیان می شود.
* البته باید توجه داشت که نجابت دورماندگان از سفره ی رسمی نظام، شاید بیش تر از برخی چریدگان بر سر بیت المال نظام جمهوری اسلامی باشد و از این جهت است که عمده تمرکز جماعت منورالفکر و اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی بر نشان دادن افسردگی، بیماری روحی و روانی به خاطر وجود مشکلات بیش از حد در مملکت است که این همه در فیلمهایی چون حکایت دریا روایت می شود.
* ترویج مفاهیم سند ۲۰۳۰ یونسکو که در آن توصیه به آموزش روابط جنسی خارج از ازدواج داده شده است و از طرفی دیگر میگوید زنان نباید قبل از ۱۸ سال ازدواج کنند؛ چون ازدواج در این سنین خطرناک است. اما در عین حال در روابط آزاد دخترها و پسرها در هیچ محدودیت سنی قائل نمیشوند و به ترویج آزادی روابط حکم می کند و پیگیری و نهادینه سازی احکام و دستورات این سند است که موجب می شود تا در سینمای جمهوری اسلامی آثاری همچون فیلم هندی و هرمز به عنوان اثری شاخص در تقبیح ازدواج نوجوانان ساخته شود و به موازات آن روابط آزاد ایشان در آثار سینمایی دیگر ممدوح قلمداد گردد و افزون بر این بندهایی از سند ۲۰۳۰ چون «لازمه حق بر بدن و سلامت جنسی و باروری زنان، اختیار تام آنها در تصمیمگیری در مورد بارداری و فرزندآوری بدون نیاز به رضایت همسر و نیز به معنای حق سقط جنین زنان فقط به اراده زنان و نیز استفاده از داروهای سقط جنین» در بسیاری از فیلمها نقل و نبات اثر و بعضا به عنوان حرف اصلی و پیرنگ داستان قرار می گیرد و این همه در آثار متعددی همچون چهل و هفت، هت تریک، یوا و ... بر پرده ی نقره سینما به تصویر درآمده و بیان گردید.
* تصویر سیاه و بدون هیچ روزنه ی امیدی از فرجام ایران و انسان ایرانی و همچنین کشورهای مسلمان منطقه که به وضوح در فیلمهایی چون دایان فریاد زده می شود و در آثار شاخصی همچون کار کثیف، مغزهای کوچک یخ زده، درساژ، راه رفتن روی سیم و... به نمایش در می آید.
تعجب نکنید! این ها پیام های فیلم های تولید شده در شبکه های ماهواره ای معاند یا آثار هالیوودی از برای هجمه به ارزش های مطرح در نظام جمهوری اسلامی نمی باشند؛ بلکه تنها گوشه ای از پیام های برخی از فیلم هایی است که با حمایت های مادی و معنوی متولیان حال سینمای کشور تولید گردیده و به عنوان شاخصه ی دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی، در جشنواره جهانی فیلم فجر مجوز پخش دریافت کرده اند!!
آیا به راستی واقعیت جامعه ما سراسر تیرگی و فساد و هرزگی و تاریکی و پلشتی و نیرنگ و دروغ است؟ و آیا نشان دادن این همه تیرگی و تاریکی، جایی برای امید و اخلاق باقی میگذارد!؟ البته ناگفته نماند که برخی فیلمها همچون اثر شاخص به وقت شام، آخرین ساخته ابراهیم حاتمی کیا نیز نکات مثبتی خوبی هم داشتند که متأسفانه در انبوه این تیرگیها و تاریکیها محو گشتهاند و به نظر نمیآیند!!
مرور جشنواره جهانی فیلم فجر به وضوح نشان می دهد که حال فرهنگ این مملکت با توجه به این آثار و تولیدات سینمایی حال حاضر، رو به وخامت است و اکران عمومی این فیلمها حتی در بخش های محدودی همچون هنر و تجربه، اثرات جبران ناپذیری در جامعه و به ویژه در نسل جوان که مخاطب اصلی سینماهای ما می باشند ایجاد خواهد نمود و فضای عمومی جامعه را بسیار ناامید و منزوی خواهد کرد و آینده سازان کشور را به آینده جامعه اسلامی، بدبین ساخته و این همان چیزی است که دشمنان ما با سرمایهگذاریهای کلان در تولیدات فرهنگی خود علیه نظام اسلامی، به دنبال آن هستند و متأسفانه تولیدات داخلی این چنینی و انتخاب فیلمهای جهانی برای اکران در ایران، کار آنها را ساده و وظیفه دغدغه مندان سبک زندگی اسلامی و ایرانی را در فرهنگسازی و ترویج دین، اخلاق و امید دشوار مینماید.
امام خامنه ای همواره یکی از عوامل اصلی ولنگاری فرهنگی را نابسامانی در مدیریت و تولید کالای فرهنگی مناسب معرفی میفرمایند و این همان چیزی است که امروزه به سبب فقدان مدیریت فرهنگی هوشمند و بعضا حضور برخی مدیریان منافق بر مصادر اجرایی، به صورتی کاملا عُریان و فراگیر در عموم تولیدات فرهنگی در عرصههای مختلف و بالاخص صنعت سینمای کشور، شاهد آن هستیم! |
در مجموع می بایست بار دیگر بر این نکته تاکید ورزید که همانا یک کالای فرهنگی اصیل، باید از ریشههای ملی، اعتقادی و باورهای عمیق یک ملت نشأت بگیرد تا بتواند پاسخگوی نیازهای فرهنگی آن ملت باشد و اگر چنین نباشد و یا نشود! تولیدات فرهنگی به مثابه اسب تروایی (Trojan Horse) خواهد بود که بر خلاف نبردهای نظامی، نه یکباره، بلکه خاموش و خزنده، ملتی را مسخ و نابود خواهد کرد و این خطر بزرگی است که امروزه فرهنگ این مرز و بوم را تهدید میکند.
بر این اساس نادیده گرفتن اهداف و ارزشهای انقلاب اسلامی و هویت اصیل ملت ایران، تحقیر اخلاق و ارزش های اسلامی و سیاسی کردن فرهنگ و لاابالیگری در تولیدات فکری و فرهنگی، زمینه سست شدن عزم راسخ ملی و توسعه بیماری ناعلاج و سرطانی تردید را در میان مردم به وجود خواهد آورد و این همه سوای آنکه گناهی نابخشودنی است، عزم عمومی و مهندسی ویژه فرهنگی را طلب می نماید که امید است با تامل ویژه در کم و کیف آثار عرضه شده در جشنواره جهانی فیلم فجر امسال از برای مدیران همچنان دغدغه مند و فعال در عرصه فرهنگی کشور، حاصل گردد. انشالله.
نظرات