شمسی فضلاللهی بازیگر و گوینده از خاطرات کودکی خود تعریف کرد که پدربزرگش برایش ادبیات کهن میخواند و به این ترتیب از کودکی عاشق فردوسی، حافظ و مولانا شد.شمسی فضلاللهی بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینماست که علاقه زیادی هم به مطالعه آثار بزرگان ادب پارسی از جمله حکیم فردوسی، حافظ و مولانا دارد.فضلاللهی در گفتوگویی از خاطرات و کودکی خود گفت و اینکه چگونه به ادبیات علاقهمند شده است.این بازیگر بیان کرد که چگونه پدربزرگش در کودکی برایش از قصههای شاهنامه میخوانده است و در ۲۳ سالگی یک شاهنامه نفیس از پدرش هدیه گرفت که باعث شد جدیتر و پرشورتر سراغ خواندن شاهنامه فردوسی برود.گفتوگوی مهر با وی را درادامه میخوانید:
شما چندی پیش بهدلیل توجهای که به زبان و ادبیات پارسی در این سالها داشتهاید مورد تجلیل قرار گرفتید. دوست داریم بدانیم زندگی شما با چه کتابهایی گذشت و کدام یک از شاعران بزرگ ادب پارسی بیش از همه نظر شما را بهخود جلب کرده است؟
از شاعرانی که بسیار مورد علاقه من است حکیم فردوسی است که در یک خانواده دهقان زاده بزرگ میشود. جذابیت شعر فردوسی در اسطورههایی است که میسازد. او در زندگی خود به تاریخ علاقهمند میشود و بعد با خود فکر میکند که چطور میتواند تاریخ را برای مردمش به گونهای بیان کند که جذاب باشد.
خاطرتان هست اولین بار چگونه با شاهنامه آشنا شدید؟
صحبت از شاهنامه و داستانهای شاهنامه همیشه در منزل ما وجود داشت. پدربزرگ و مادرم هر دو در اداره پست کار میکردند و اهل دانش و مطالعه بودند و وقتی من کوچک بودم پدربزرگم برایم از داستانهای شاهنامه، کتابهای مولوی و حافظ میخواند.بهخاطر دارم وقتی بعدازظهرها حیات خانه را آبپاشی میکردیم پدربزرگم در حیاط مینشست، یک چای برایم میریخت و ابیاتی از این شاعران بزرگ را میخواند و با اینکه معنای اشعار را چندان نمیفهمیدم اما خیلی برایم لذتبخش بود. از آن لحظهها، آهنگ و روح حماسی اشعاری که برایم خوانده میشد و حتی لحظاتی که اینگونه با هم گذراندیم برای من به یادگار مانده است.
معلمهایتان چقدر در کتاب خواندن شما نقش داشتند؟
ما معلمهای باحوصلهای داشتیم چون کلاسها در زمان قدیم خلوتتر بود و معلمها راحتتر میتوانستند با بچهها سر و کله بزنند. زنگ فارسی در مدرسه همیشه برای من شیرین بود و حتی نام معلمهایی را که فارسی میآموختند به یاد دارم.
چه زمانی این کتابها برای شما جدیتر شدند و خودتان به دست گرفتید تا آنها را منظم بخوانید؟
پدر من در زمانیکه حدودا ۲۳ سال داشتم شاهنامه نفیسی را به من هدیه داد که باعث شد بیشتر با جهان فردوسی آشنا شوم. البته قبل از آن هم میخواندم ولی این کتاب باعث شد منظمتر شعرهای فردوسی را بخوانم و بفهمم چقدر عمیق است و داستانهایش چقدر درسهای مختلفی برای آموختن دارد. گاهی جملهای میشنوم که خیلی مرا ناراحت میکند که عدهای میگویند مولوی و فردوسی انسانهایی تکبعدی بودهاند اما وقتی این آثار را میخوانید، میفهمید نه تنها خودشان تکبعدی نبودهاند بلکه هدف آنها این است که انسان هم تکبعدی نباشد. یک ویژگی در داستانهای فردوسی وجود دارد که او وقتی شخصیتها و کاراکترها را در داستانهایش میآورد از ویژگیهای خوب و منفی و عیبها و حسنها هر دو صحبت میکند. او وقتی از رستم میگوید، میخواهد نشان دهد که رستم برای ایران زندگی کرد نه برای خودش.
کدام یک از شخصیتها را بیشتر دوست داشتید؟
بهنظرم کار عظیم فردوسی این است که شما را فقط به شخصیتها جلب نمیکند بلکه به لحظه لحظه زندگی آنها جذب میکند. با این حال شخصیتهایی مثل سیاوش، کیخسرو و فریدون برای من جذاب بودهاند بهویژه فریدون که فردوسی درباره او میگوید «فریدون فرخ فرشته نبود ز مشک و ز عنبر سرشته نبود / بداد و دهش یافت این نیکویی تو داد و دهش کن فریدون تویی» این کتاب در موضوعات مختلف آموزش میدهد و من تعجب میکنم که عدهای میگویند این کتاب دورانش گذشته است و در عصر مدرن به کار نمیآید.
خود شما برای فرزندانتان چه کتابهایی را میخواندید و یا امروز برای نوههایتان چه کتابهایی را ترجیح میدهید؟
من هنوز هم برای نوههایم از داستانهای شاهنامه استفاده میکنم البته در کنارش قصههای دیگر هم میگویم اما قصههای شاهنامه مثل زال را هم تعریف میکنم. خیلی خوب است که تصویرگرها برای این داستانها نقاشی بکشند چون تعریف کردن داستانهای شاهنامه بدون نقاشی برای بچهها سخت است، بچهها نمیتوانند این داستانها را بهراحتی درک کنند و من همیشه سعی کردهام این فضا را بهصورت تصویری برایشان ترسیم کنم. در زمان ما نقاشیهای زیبایی برای کتابهای درسی انجام میشد و کاش این تصویرگریها ادامه یابد.
برچه اساسی این داستانها را انتخاب میکنید؟
بهنظرم داستان زال قصه بسیار مهمی دارد و از آن نکات بسیاری را میتوان برداشت کرد اینکه بچهای را به صرف اینکه موهایش سفید است در کوه میگذارند و بعد یک پرنده چون سیمرغ، بهتر از انسانها و پدر و مادر او را بزرگ میکند و به او آب و نان میدهد. این داستان نمادین، قصه شرمندگی انسان نیست که نتوانست کودکش را بزرگ کند. ما امروز با حیوانات بدرفتاری میکنیم و خود را هم برتر میدانیم و این قصهها میگویند که حیوانات هم احساسات و عاطفه دارند.
چقدر از وقت خود را به خواندن این کتابها اختصاص میدهید؟
لازم است که هر روز این کتابها را بخوانید اما متاسفانه هر روز نمیشود. با این حال من همیشه زمانی را در هفته باز میکردم و این آثار را میخواندم گاهی هم آنقدر زیاد میخواندم که اشعار را حفظ میشدم. من دوستانی هم دارم که زمانی با هم حافظ خوانی داشتیم، ما هفت خانم بودیم که ماهی یک بار به یک رستوران در پارک قیطریه میرفتیم و حافظ و فردوسی میخواندیم.
پاتوق تان هنوز هم ادامه دارد؟
بله البته آن مکان اصلی را از دست دادیم و بعد به مکانهای مختلفی مثل کتابخانه و آلاچیقهای پارکها رفتیم اما نبود مکان ثابت باعث شد که تعداد خانمها در این دورهمیها کمتر شود. با این حال باز هم دورهمیها گهگاه ادامه دارد و حتی زنان دیگری هم دوست دارند که به آن بپیوندند اما درخواستشان این است که زمانهای مختلفی در یک هفته باشد تا بتوانند وقت خود را با آنها هماهنگ کنند. البته من فکر میکنم هماهنگی و صرف کردن هفتهای ۲ ساعت برای کتاب خواندن بهویژه آثار بزرگان ادبیات برنامههای روزانه کسی را به هم نمیریزد. ای کاش ما بتوانیم با همه مشکلات و مسائلی که داریم زمانی را برای خواندن این اشعار و فکر کردن به محتوای آنچه بزرگان ادبیات گفتهاند اختصاص دهیم.من بسیاری را هم میشناسم که با وجود سواد و وقت، از این شاعران بزرگ استقبال نمیکنند مثلا میگویند، نمیتوانند این شعرها را بخوانند درحالی که سواد دارند. خواندن و فهم این شعرها سخت نیست فقط نیاز است که شما برایشان عشق داشته باشید.
شما چطور اینقدر عشق داشتید که از کار یا تفریحتان بزنید و این کتابها را بخوانید؟
من در بسیاری از لحظات زندگی از خواب و تفریحم زدم تا بتوانم زمانی را برای ادبیات پارسی بگذارم و لذت ببرم. من در بسیاری از اوقات صبحگاهی که از خواب بیدار میشدم با شعرهای حافظ و شاهنامه شروع میکردم. آن زمانها فکر میکردم اگر صبح خود را به اتوکردن و ست کردن لباسهایم و موارد دیگر بگذرانم این زمان از کفم میرفت و ترجیح دادم حتی دقیقهای بیشتر برای کتاب و شعر وقت بگذارم و از آثار بزرگان ادب پارسی بهره ببرم.
ارسال نظر