«در روزنامههای عصر پرفضیحت رستاخیز حتی یک بیت شعر ندارم و برخلاف رستاخیزیانی که رنگ زمان به خود گرفتهاند و یک شبه انقلابی شدهاند و با شعرهای بیمعنی خود کتابهای درسی را پر کردهاند و با تملق و چاپلوسی فضای هنر و ادب انقلاب اسلامی را آلودهاند و با اعمال ننگین خود هنرمندان و سخنوران جمهوری اسلامی را
رنجیده خاطر ساختهاند، هنر را در روزگار ابتذال هنر در خدمت زور، زر، سکس و فریب مردم قرار ندادهام و شگفت از مجلات و روزنامههایی در عصر انقلاب دارم (یعنی از آنان که باید حامی هنر اسلامی و حافظ شرف شاعران صافی دل انقلابی باشند) که چرا و چگونه این فرصتطلبان را برمیکشند و کاذبانه تایید و منافقانه آنان را شاعر انقلاب معرفی میکنند!؟ با دریغ احساس میکنم دستهایی برای تاریک وانمودن چهره تابناک انقلاب در کار است. اینان را به عبرت گرفتن از دوچهرگانی که امروز نامی و نشانی از آنان نیست توصیه میکنم. در خاتمه: خواندن این جلد از اشعار را به آنها که منکر هنر انقلابند سفارش مینمایم، شاید انصاف را فریب عناوین دانشگاهی خود نخورند و خون شهیدان انقلاب را پاسدارند. » حسینآقا ممتحنی مشهور به «حمید سبزواری» این سطرها را بر کتاب «سرود درد» نخستین مجموعه شعر خود به عنوان مقدمه در ۳۱ اردیبهشت ۱۳۶۷ نوشته بود.
نکاتی که اگر تاریخ آنها را برداریم مخاطب ممکن است دچار اشتباه شود و گمان کند این سخنان در چنین روزگاری بیان شده است. روزگاری که با فاصله گرفتن از سالهای ابتدایی انقلاب برخی از ادامه مسیر یا خسته شده یا بازماندهاند اما با اندکی تامل بر بخشی از مقدمه این کتاب میبینیم که حمید سبزواری به عنوان یک هنرمند انقلابی دردآگاه، چگونه ۳۰ سال پیش مسیری را دیده که امروز بسیاری هنوز متوجه آن نیستند. نکاتی که در همین چند خط از نظر گذشت آشکارکننده اوج بینش یک هنرمند است که از پس گرد و غبارهای روزگار نظر به جایی دارد که دیگران به آن بیتوجه هستند و این همان تمثال هنرمند آرمانی برخاسته از تفکر انقلاب اسلامی است.
حمید سبزواری ۲ سال است که دیگر در میان ما نیست اما آثارش در میان مخاطبان زنده است و تا زمانی که اشعاری نظیر «برخیزید ای شهیدان راه خدا» و «خمینی ای امام! » در ذهن و زبان ایرانیان جاری است او نیز زنده است. با این حال ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ حمید سبزواری در ۹۱ سالگی دعوت حق را لبیک گفت و روح او به پیشوای کبیر انقلاب ملحق شد. با مرور اشعار و سرودههای حمید سبزواری، حضور فعال و مستمر او در جریان شعر انقلاب را میتوان شهادت داد. «این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد» با صدای محمد گلریز یکی از چندین سرودی است که حمید سبزواری در روزهای پرتب و تاب انقلاب خلق کرده در حالی که بسیاری حاضر به همراهی انقلاب نبودند و توانایی هنری خود را از خروش مردم علیه استبداد و ظلم دریغ کرده بودند.
این ویژگی همراهی حمید سبزواری با انقلاب اسلامی تا آخرین روزهایی که جان در بدن داشت چشمپوشیناپذیر است، همراهی او به گونهای بود که بسیاری از شاعران همنسل و جوانتر به پشتوانه حضور او، وارد میدان شدند و با زبان شعر دردها را بازگو کردند. به همین خاطر بیراه نیست لقب «پدر شعر انقلاب» را بر او بگذاریم. با توجه به بخشی از مقدمه حمید سبزواری بر مجموعه اشعار خود که در آنجا به برخی که «یک شبه انقلابی شده» اشاره دارد، باید گفت او از روزهای خرداد ۱۳۴۲ با نهضت امام خمینی(ره) همراه شد و پیش از آن نیز اشعاری در همراهی با مبارزات مردم علیه استبداد سروده بود.
مردمی بودن یکی از ویژگیهایی است که درباره سرودههای مرحوم سبزواری باید به آن اشاره کرد. زمزمه شدن و دهان به دهان چرخیدن اشعار او در میان عموم جامعه یکی از دلایلی است که تاییدکننده مردمی بودن اشعار این شاعر انقلاب است. در علل مردمی شدن سرودههای حمید سبزواری علاوه بر همنشین شدن با موسیقی باید به توحیدی بودن اشعار او نیز اشاره کرد. از آنجا که انقلاب اسلامی دارای خطوط پررنگ دینی بود که نشاندهنده فرهنگ رایج در میان عموم انقلابیون بود، به همین خاطر اشعار حمید سبزواری در میان توده انقلابیون با اقبال روبهرو شده و در دهانها زمزمه میشد زیرا این اشعار بازتابدهنده ریشههای فرهنگی و خاستگاههای فکری صاحبان انقلاب است و به تعبیر رهبر انقلاب، شعر حمید سبزواری «خدایی است».
«شاعر گرامی ما آقای حمید سبزواری از پیشکسوتان و پیشروان شعر انقلاب است. زبان فاخر، در شعر حمید با مضمون انقلابی و مکتبی، آمیزهای مطلوب و ارزنده پدید آورده و مجموعه شعر او در دیوان معاصر فارسی فصل رغبتانگیز و شایستهای گشوده است. » این چند خط، بخشی از مقدمه مفصل آیتالله خامنهای در دوران تصدی پست ریاستجمهوری اسلامی در سالهای دهه ۶۰ بر کتاب «سرود درد» حمید سبزواری است. اتفاقی که در تاریخ انقلاب بیسابقه بوده که یک مقام مسؤول در سطح رئیسجمهور دست به چنین کاری بزند، هرچند سنت مقدمه و تقریظ نوشتن به دست رهبر انقلاب تا امروز ادامه دارد.
با مرور این مقدمه که چند خط آن بالاتر ذکر شد، به نکات ارزندهای در شعر حمید میتوان پی برد که رهبر انقلاب به آنها اشاره کردهاند. «زبان فاخر» در سرودههای حمید توجهبرانگیز است که رهبر انقلاب نیز در بخشی از مقدمه خود به آن اشاره کرده بودند. مخاطب اشعار حمید سبزواری خود را در صحنه عظیم جهاد و مبارزات انقلابی میبیند و به تعبیری اشعار او دارای تاریخ انقضا نیست و خواننده در هر زمانی پس از انس گرفتن با اشعارش، روحیه حقخواهی و مبارزه با ظلم و ستاندن حق مظلوم را در خود بیدار میبیند و شوری بزرگ را در وجود خود حس میکند. این اتفاق را در اشعار بزرگان شعر پارسی میتوان سراغ گرفت که روحیهای پویا و زنده در رگها و شریانهای شعر جریان دارد و خواننده را بیدار میکند. باز هم اگر بخواهیم ارجاعی به مقدمه حمید به مجموعه «سرود درد» داده باشیم، میبینیم که او در سال ۶۷ به مقولهای تحت عنوان «هنر انقلاب» باور دارد و خواندن اشعارش را به منکران این مقوله توصیه میکند در حالی که امروز در آستانه ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی برخی در بودن یا نبودن چنین مفهومی تردید دارند و آن را برنمیتابند.
سخن گفتن از حمید سبزواری تمامی ندارد و حتی بهتر است گفته شود گفتن و نوشتن از او کاری دشوار است که چون من از عهده آن برنمیآید و این خطوط نیز به بهانه یادکردی از پدر شعر انقلاب بود. فردی که برای شناخت او باید در بستر زمان و جغرافیایی که او در آن زیسته، رفت و با سختیها و مرارتهایی که در مسیر آرمان و هدفش متحمل شده آشنا شد تا بتوان خطوط چهره او را برای آیندگان و روندگان بهتر ترسیم کرد در غیر این صورت هر چه بگوییم تنها آوایی است از دوردست که جزئیات و زیباییهای آن مفهوم نخواهد بود و حق آن ادا نخواهد شد. شخصیتی که اجر کار و زحمتی که در مسیر بالندگی شعر انقلاب و به عبارتی شعر عدالتخواه و مطالبهگر کشیده براحتی جبرانشدنی نیست.
ارسال نظر