از آغاز دهه ۸۰ با شروع ساخت و پخش سریالهای مناسبتی و برنامههای زنده گفتوگومحور پرمخاطب، تیتراژها به عنوان یکی از عوامل جذابیت برای مخاطب و به تبع آن برای خوانندگان و ترانهسرایان مطرح شدند. برای نمونههای موفق، آغازین و نوستالژیک آن میتوان از تیتراژ «کولهپشتی» با شعر فرزاد حسنی و صدای محمد علیزاده، «گمگشته» با شعر علی معلمدامغانی و صدای مجید اخشابی و «برای آخرین بار» با شعر افشین یداللهی و صدای احسان خواجهامیری نام برد. تا پیش از این تلویزیون گرچه اصلیترین تریبون برای معرفی و پخش آثار موسیقی به شمار میرفت اما قالب مشخصی برای عرضه محصول وجود نداشت. در نتیجه از سال ۷۹ انقلابی در حوزه پخش و البته تولید موسیقی ایجاد شد که تا امروز هم تداوم داشته است. تیتراژ فرصت طلایی خوانندگان و شاعران برای معرفی و تبلیغ حداکثری بود. از سوی دیگر برای کارگردان فیلم، سریال یا هر برنامهای نیز یکی از عوامل افزایش جذابیت و مخاطب اثر به شمار میرفت. به این ترتیب اغلب خوانندگان موسیقی پاپ با تلویزیون به واسطه «تیتراژ» همکاریهایی داشتند و دو طرف داستان راضی به نظر میرسیدند. ضلع سوم هم که مخاطب باشد همیشه رضایتش در گرو عرضه محصول با کیفیت بوده و هست و خواهد بود. ماه رمضان کنونی، عمر تیتراژها به ۱۸ سال رسید و دیگر به سن قانونی رسیده و وقت آن است که یکبار از دریچه قانون و به دیده خریدار به آن بنگریم.
زبان رکن اساسی فرهنگ است و هنر از مظاهر فرهنگ است. زبان موجودی زنده و پویاست و در نتیجه فرهنگ و صدالبته هنر نیز سیال خواهد بود. از این رو ارزش اثر هنری به فرزند زمانه خود بودن است که اگر این ویژگی را اثری دارا باشد؛ یعنی اولا به موقع پاسخگوی نیازی بوده و مصداق نوشداروی بعد از مرگ سهراب نبوده است و ثانیا به اعتبار همین کارآمدی، رهگشا خواهد بود و خصلت الگویی مییابد. همین جاست که ذائقهسازی صورت میگیرد و مسیر تولید و حتی تقاضا را تغییر میدهد. اساسا تاریخ در چنین بزنگاههایی است که یا به ورطه سقوط میافتد یا اوج میگیرد و ملتی و سرانجامی را دستخوش پیامدهای آن رویداد میکند. هنر و اثر هنری به این پشتوانه اهمیت تاریخسازی و تاریخسوزی دارد.
در ایران به دلیل پشتوانه تاریخی ادبیات، شعر زبان مردم بوده و موسیقی هم آنجا که با کلام همنشینی یافته اصالت پیدا کرده است. پس به همین دلیل «موسیقی با کلام» در این دیار با تاریخ عجین است و غیرقابل حذف. اما موسیقی و کلام هم مانند هر دستاورد بشری قابلیت قلب دارد. سانسور و تحریف - در بدترین حالت- یکی از شایعترین و قدیمیترین شگردهای تبدیل یک اثر به ضد خود یا - در بهترین حالت- خنثیسازی و بیخاصیت کردن اثر یا دستاورد بوده و هست. سانسور گاهی به آشکارترین اشکال ممکن صورت میپذیرد که دوامی ندارد، گاه به اشکال پیچیدهتری اعمال میشود. حذف سرآمدان و گشودن عرصه روی میانمایگان، یکی از اشکال سانسور نرم است. دلسرد کردن نیروهای مولد با مانعتراشی و سنگاندازیهای بیدلیل، یکی از اشکال سانسور نرم است. بوروکراسی، اعمال سلیقههای افراطی و منفعتطلبانه، یکی از اشکال سانسور نرم است و آخرین و ناجوانمردانهترین راه سانسور، وسط کشیدن پای پول است. وقتی عرصه عمل، آلوده به پول و روابط پولی شود خود به خود نیروی مولد، خلاق، سرآمد و موثر از صحنه حذف میشود. حال با پدیده «گشودگی فرهنگی» و «سیاست درهای باز» مواجه خواهیم بود! شعارهایی که حتی نامشان هم به ضد خود بدل شده است و تنها به فریب مخاطب میاندیشد و نتیجهای جز «حکومت میانمایگان» به دنبال نخواهد داشت.
«حکومت میانمایگان» در هنر به ویژه در موسیقی، بهترین توصیف برای وضع دو، سه سال اخیر است. در ایجاد این آشفته بازار عوامل چندگانهای موثرند؛ یکی مدیرانی است که آسایش موجود در وضعیت میانمایگی را برگزیدهاند. وزارت فرهنگ و ارشاد و تلویزیون دو نهاد اصلی مورد اتهامند که حکم پیشانی را دارند. وزارت ارشاد گرچه به گواه همگان بهترین دوران را برای شعر رقم زده ولی در حوزه موسیقی به انفعال عجیبی دچار است، اما به هر روی متهم ردیف دوم است. تلویزیون بهرغم بوی بهبودی که از اوضاعش در مواردی استشمام میشود اما در حوزه موسیقی باید مورد سوال قرار بگیرد. اینکه از وضعیت فضای بسته دهه ۶۰ - دوران تصدی جناح چپ بر وزارت ارشاد و مواضع تند متحجرانه دولت وقت در فرهنگ- عبور کردهایم کفایت نمیکند؛ چراکه هنوز تتمه همان نگاه در بعضی مدیران فرهنگ، ساری و جاری است و برخی هم هنوز در فضای رعب و وحشت و دیکتاتوری جریان حاکم وقت به سر میبرند. در نتیجه جسارت تصمیمگیریهای کلان از آنها سلب شده است. گواه این مدعا روندی است که با عنوان «تهیهکنندهسالاری» در تلویزیون حاکم شده است. «تهیهکنندهسالاری» ترجمان دیگری از ضعف مدیرانی است که توان تصمیمسازی ندارند و جسارت پذیرش بار هزینه تصمیمهای اجرایی را به عهده نمیگیرند. اینگونه است که اولا شفافیت از بین میرود و وقتی به دنبال سرنخ تسبیح میگردیم به جایی نمیرسیم و ثانیا پاسخگویی نمییابیم. تصمیم مدیران سیما در راستای تن دادن به نیاز موسیقایی جامعه به شدت قابل تحسین است، - که حجم فشارهای وارده بر آنان قابل تصور است – اما این تغییر رویکرد مادام که همراه تحریف موسیقی باشد پذیرفته نیست. تحریف موسیقی یعنی توزیع نامناسب و ناعادلانه فرصتها. تحریف موسیقی یعنی به مزایده گذاشتن آنتن. تحریف موسیقی یعنی راه را به هر دلیلی بر موسیقی اجتماعی بستن. تحریف موسیقی یعنی ترویج موسیقی بیخاصیت و تن دادن به منطق هنر برای هنر.
در نتیجه آنچه «تهیهکنندهسالاری» خوانده میشود – که البته لزوما مورد قبول ما نیست؛ چراکه اگر تهیهکننده یا برنامهساز، حرفهای بوده و به مخاطبش متعهد باشد هرگز زمینهساز این سانسور نمیشود؛ پس مساله غیبت یا دست بسته برنامهسازان کاربلد است – باز شدن پای کسانی است که در یک پروسه بازاریابی موجهای کوتاهمدت ایجاد میکنند و خود را به نام خواننده به جامعه موسیقی تحمیل میکنند. تلویزیون با گشودن درهایش روی این افراد و تقدیم آنتن زنده و غیرزنده خود به آنان اولا وجهه مردمی برای آنان ایجاد کرده و به توزیع و تبلیغ آنان کمک میکند. ثانیا در این فرصت نابرابر و رقابت ظالمانه کسانی را که حقیقتا اهل موسیقیاند و سابقه –کم یا زیاد – روشنی در این عرصه دارند، دلسرد کرده و کمکم خانهنشین میکند. بماند که در این میان چه بلایی سر موسیقی اصیل سنتی ایران آمده است... ظاهر ماجرا هم عوامفریب است اما خسارتی که به فرهنگ و جامعه وارد میشود به زودی نتایجش مشخص خواهد شد.
«تیتراژها» ویترین موسیقایی تلویزیون هستند که گذشته از تقسیم ناعادلانه آن میان شاعران و خوانندگان اما از حیث تاثیرگذاری قابل بررسیاند. ماه رمضان امسال در آستانه ۱۸ سالگی تیتراژهای مناسبتی تلویزیون هستیم که بدوناغراق در سرنوشت تقریبا اغلب خوانندگان و برخی ترانهسرایان و به طور کلی فضای موسیقی - پاپ - تاثیر جدی گذاشته است.
امسال نیز به سیاق ماه رمضانهای ۱۰، ۱۵ سال گذشته «ماه عسل» یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیون است. برنامهای که به اعتبار میزان مخاطب همیشه تیتراژش آرزوی خیلی از ترانهسرایان و خوانندگان بوده است که البته به دلیل علاقه شخصی احسان علیخانی همیشه یک ترانهسرای ثابت داشته است؛ روزبه بمانی و البته اصولا یکی از بهترین و ماندگارترین تیتراژها را داشته است. (نقدی که به «ماه عسل» به لحاظ شکلی وارد است نبود اسامی تیم تولید و به یک معنا تیتراژ به شکل مرسوم آن است.) البته امسال به طور جدی مورد نقد قرار گرفته است؛ هم کلیپ ابتدایی برنامه که از جهت فضای لوکس و غیرایرانی هیچ سنخیتی با محتوای برنامه نداشته و هم از حیث خوانندگان آغاز و پایان که آثار و سابقهشان میان اهل موسیقی و در فضای تخصصی وجاهت و چهره مناسبی ندارد. همانطور که پیشبینی میشد اقبالی در میان مخاطبان به تیتراژ «ماه عسل» ایجاد نشد و درواقع علیخانی فرصت طلایی خود را سوزاند. بعید نیست یکی از دلایل کمتر دیده شدن «ماه عسل» امسال نسبت به سالهای قبل همین مساله ضعف تیتراژ هم باشد. روزبه بمانی البته با این کار به اعتبار خودش نیز لطمه زد، بگذریم... درباره «ماه عسل» و تیتراژهای وسوسهانگیزش حرف و حدیثهای قدیمی همیشه بوده که چه دلیلی انحصار ترانهسرا را توجیه میکند در حالی که خوانندگان همیشه تغییر میکنند؛ حتی در شرایطی که بعضی تیتراژها اصطلاحا هیت هم میشود. اما به نظر میرسد احسان علیخانی به قدری حرفهای شده که باید به انتخاب و سلیقه او احترام گذاشت، ضمن اینکه جز یکی دو مورد از جمله امسال، تیتراژهای موفق و گاهی ماندگار تولید کرده است. «ماه عسل» اما برای ایام شبهای قدر هر سال تیتراژ متفاوتی تولید میکند که امسال بالاخره انحصار آن شکسته شد و قرعه به نام علیرضا آذر افتاد. البته در تیتراژهای میانی و لیالی قدر نقش ایمان قیاسی و تیم تولید بالاتر میرود. جالب اینجاست که امسال با وجود اعلام آمادگی چند تیم، اما «ماه عسل» قطعهای را که علیرضا آذر مدتها قبل سروده و دکلمه کرده بود، برگزید. نکته قابل توجه درباره «ماه عسل» این است که همیشه تیتراژهای شبهای قدر وجهه انتقادی- اعتقادی- اجتماعی مییابد که ای کاش مدیران سیما را بر آن سازد تا فکری به حال سایر تیتراژهای مناسبتی کنند. این مصداق یعنی هم امکانی وجود دارد تا تیتراژهای متعهد بسازیم و هم از قید کلیشههای بیاثر بیخاصیت رزومهپرکن خلاص شویم.
شبکه سوم سیما امسال سریالی به کارگردانی محمدمهدی عسگرپور دارد که به سیاق سریالهای پیشین اوست، با این تفاوت که با دست باز سراغ مسائلی از جمله تجاوز و رابطه زن و مرد رفته که تا پیش از این جزء خط قرمزهای تلویزیون محسوب میشد. عسگرپور در قاب تلویزیون چیزی را نشان داد که منیژه حکمت با سروصدای بسیار در جاده قدیم نشان داد. این جنس از تغییر مصادیق خطوط قرمز در تلویزیون جای تحسین و امیدواری دارد. تیتراژ «رهایم نکن» با صدای محمد اصفهانی و شعر روزبه بمانی است که باز هم نام شاعر در تیتراژ درج نشده است. این تیتراژ نمره قبولی از جهت کارشناسی و مخاطب میگیرد اما اتفاقی را برای هیچ کدام از قسمتها مانند سازنده، سریال و تلویزیون رقم نزده است.
شبکه دوم سیما سریالی با دایره مخاطب نوجوان و بزرگسال در ۹۰ قسمت تهیه کرده که از حیث مضمون، شکل پرداخت و بازیها قابلتحسین است. «بچه مهندس» اما از فقدان تیتراژی متناسب با گروه مخاطب و موضوع آسیب خورده است. چهبسا تیتراژ جذاب درخوری میتوانست منجر به بهتر دیده شدن این اثر خوشساخت شود. رضا صادقی جزء خوانندگانی است که با تلویزیون تیتراژهای زیادی داشته اما اصولا نه از حیث کارشناسی و نه مخاطب نمره بالایی نمیگیرد و این بار هم یکی از ضعیفترین آثار او را در تیتراژ پایانی «بچه مهندس» میشنویم. انتخابهای اینچنین، تیتراژهایی با تناسب کم برای فیلم و بدون جذابیت و اثر برای مخاطب و صرف ۳۰ شب شنیده شدن صدای فلان خواننده، شائبه فروش تیتراژها را بالا میبرد.
شبکه یک سریال «سر دلبران» را توسط سازمان هنری اوج روی آنتن دارد. محمدحسین لطیفی کارگردانی این اثر را با حال و هوای «صاحبدلان» به عهده دارد. سریالی با سویه انتقادی-اجتماعی، با موضوع روحانیت و آسیبشناسی نقش روحانی در جامعه. تیتراژ «سر دلبران» با نام «خرقه»، برای تیتراژهای ماه رمضان تلویزیون آبرو خریده است. شعر و صدای روزبه بمانی گرچه حواشی زیادی را به همراه داشت که چرا باید از هفت تیتراژ مهم ماه رمضان چهار تای آنها متعلق به بمانی باشد؛ اما به لحاظ جنس انتقادی و قوت شعر و تناسب با موضوع سریال، تحسین منتقدان و کارشناسان را برانگیخته است. «خرقه» با وجود موفقیت و مورد توجه قرار گرفتن از ناحیه مخاطب و همچنین بیتناسب نبودن آهنگ و شعر با لیالی قدر، اما به دلیل نامعلومی در ایام قدر جایش را به تیتراژ پیشساختهای با شعر عبدالجبار کاکایی و صدای محمدرضا هدایتی داد که به لحاظ تناسب مضمون و قدرت با «خرقه» قابلقیاس نیست، این کار البته واکنش کاکایی را برانگیخته است. او در صفحه شخصی خود تلویحا مدعی شده که تیتراژ اصلی اثر متعلق به او بوده که به دلیل خصومت سازمان صاحب اثر با نام او سرنوشت کار تغییر کرده است. به هر روی «خرقه» برگ برندهای در میان تیتراژهای امسال ماه مبارک رمضان است. در آستانه ۱۸ سالگی تیتراژها وقت آن رسیده که به حکم مشت نمونه خروار بگوییم چرا در این سالها آنچنان که باید و شاید به موسیقی اجتماعی-انتقادی بها داده نشده؟ «خرقه» میتواند الگو و بهانهای باشد برای تلویزیون و تقویت موسیقی متعهد و بازگشت از مسیر میانمایگی.
ارسال نظر