چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۱:۵۷
نگاهی به فیلم پرسه در مه
طغیان یک ذهن زیبا
سید رضا صائمی
اگر فیلم های از جنس آثار روشنفکرانه که موقعیت تراژدیک قهرمان قصه اش را در نسبت با بحران های اجتماعی به تصویر می کشید و اگر شخصیت اصلی داستان در کشمکش با محیط بیرونی به دوگانگی و استیصال دست می یافت در «پرسه در مه »با قهرمانی مستاصل مواجه هستیم که دچار یک بحران فردی شده و به بن بست درونی رسیده است. امین هنرمند و موسیقی دانی است که به واسطه عقیم شدگی ذهنی و نارباروری ذهنی به یک بحران شخصی می رسد و از عدم خلاقیت فردی رنج می برد. این استیصال و فروپاشی ذهنی در نهایت به خود ویرانگری منجر شده که رفتارهایی مثل تراشیدن موی سر، خرد کردن لیوان و لذت بردن از زخم دست و در نهایت بریدن یکی از انگشتان دستش، نشانه های این خودویرانگری هستند. به هم ریختگی و آشفتگی ذهنی امین را می توان در بی نظمی و شلوغ بودن اطاق کار امین نیز ردیابی کرد. اوج این آشفتگی را می توان در واکنش عصبی او به کتابها و وسایل شخصی اش بازنمایی کرد. آنجا که امین کتاب و لوازمش را پرتاب می کند و همه چیز را بهم می زند. او به طغیان و عصیان علیه خویش دست می زند تا در ویرانی روح و جسمش راهی به رهایی بجوید. در واقع امین تمرکز و تسلط بر ذهن خویش را از دست داده و به یک روانپریشی درونی می رسد. اینجا همان نقطه ای است که تجربه نبوغ و جنون، به یگانگی می رسد و مرز واقعیت و خیال از هم قابل تشخیص نیست. این مخدوش بودگی در درک واقعیت و خیال هم در مضمون و درونمایه اثر و هم در فرم و شیوه روایت داستان تبلور یافته و شمایلی غیر خطی به خود می گیرد. شکستگی زمان و عدم توالی سکانس ها برساخته همین موقعیت است. به عبارت دیگرساختار فیلم و شیوه روایت قصه تابع ذهنیت شخصیت اصلی داستان است. او تلاش می کند قطعات مختلف زندگی اش را در کنار هم به شکل پازل گونه ای مرتب می کند تا از این از هم گسیختگی ذهنی و پراکنده به یک ادراک کلی دست یابد. کارگردان با پس و پیش کردن وقایع هم روایت خطی قصه را می شکند و هم به واسطه آن، برخی مفاهیم هستی شناختی و دغدغه های فردی خود و قهرمانش را بازنمایی می کند.
توکلی برای روایت قصه خود از شخصیت اصلی داستان به عنان قهرمان/راوی بهره می برد که این تمهید با توجه به موقعیت نباتی بودن امین و شرایط او در کما تناسب منطقی و ساختاری دارد. ذهن هوشیار و زبان خاموش امین از طریق روایت اول شخص، بازیگوشی های روایی فیلم را نیز پوشش می دهد و صرفا یک نوع ادابازی در فرم نیست. اساسا « پرسه در مه » را می توان فیلمی فرمالیستی و شخصیت محور قرار داد که سویه روایی آن بر وجوه مضمونی اش می چربد البته این به معنای فقدان معنا نیست بلکه تابعیت فرم و منطق روایی فیلم از درونمایه اثر است. محور تماتیک فیلم نیز مبتنی بر تضادها و پارادوکس های مفهومی مثل مرگ و زندگی، عشق و نفرت، خلاقیت و استیصال و حتی آغاز و پایان است. اصلا منطق زمانی فیلم فرایند معکوسی را طی کرده و از پایان به آغاز می رسد. هرچند که نقطه عزیمت قصه به عنوان راه حل نهایی برای برون رفت از ابن بحران مورد تاکید قرار می گیرد. جایی که همه چیز با عشق آغاز می شود. موقعیت رامین در زندگی نباتی نیز مجالی است تا بر اساس نشانه های مبهم به بازسازی و خلق انتزاعی و مجازی دنیای بیرونش دست بزند. این زندگی نباتی و تجربه کما به نوعی تجربیات انتزاعی قهرمان قصه را در ساحتی واقعی تر صورت بندی می کند و البته ساختار بصری خوب فیلم بر زیبایی آن می افزاید. بدون شک یکی از امتیازات « پرسه در مه» در نوع تصویربرداری و قاب بندی های کارت پستالی حمید خضوعی ابیانه فیلمبردار این کار است. استفاده از رنگ های طلایی و آبی که در طراحی لباس و صحنه نیز امتداد می یابد تصاویر شاعرانه ای از فیلم به نمایش می گذارد که وجوه زیباشناختی بالایی دارد. حضور هنرهای دیگر مثل موسیقی، نقاشی، عکاسی ، تائتر در بستر یک فیلم سینمایی گویی یک ادای احترام به همه هنرهایی است که در آفرینش سینمایی سهیم هستند. روایت موازی فرم سینمایی و روایت نمادین از طریق تئاتری که در فرایند قصه گویی می بینم فرصتی را برای مخاطب فراهم می کند تا وی نیز با تکیه بر خیال پردازی و هوشمندی انتزاعی خود آن را در مرز باریک واقعیت و خیال بازسازی کرده و به همذات پنداری بیشتری با شخصیت های قصه دست یابد.نمی توان از « پرسه در مه » سخن گفت و به بازی درخشان شهاب حسینی اشاره نکرد. نقشی دشوار در موقعیت یک موسیقی دان روانپریش و مستاصل که باید کشمکش های درونی و ذهنی خود را در رفتار بیرونی و نمایشی اثر به تصویر بکشد. بازنمایی این شخصیت درونگرا با نمایش بیرونی از طریق المانهای رفتاری و در واقع روانشناختی شخصیت، کار دشواری بود که شهاب حسینی به خوبی از پس آن برآمد. کارگردانی و بازنمایی هوشمندانه بهرام توکلی در روایت این موقعیت دشوار را نباید نادیده گرفت. او در فیلم بعدی خود «اینجا بدون من» نیز نشان داد که کارگردان خلاق و باهوشی است.
ارسال نظر