دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۱

یک کارگردان مطرح کرد؛

بعد از چهل سال زخم زدن و زخم خوردن، به فرهنگ و هنر، سیاسی نگاه نکنیم

بهزاد بهزادپور

سینماپرس: بهزادپور نوشت: بیماری سیاسی‌کاری و جناح‌بندی، جسم و جان فرهنگ را به سمت مرگی تلخ می‌برد. اگر خانه هنرمندان به هنر این کشور رونق و پویایی می‌بخشد، سازمان جوان اوج و تازه‌نفس هم در همین راه قدم برمی‌دارد.

به گزارش سینماپرس، بهزاد بهزادپور کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس و بازیگر سینمای ایران در کانال تلگرامی خود در خصوص جدال های سیاسی در عرصه فرهنگ  وهنر نوشت: 

به خدا دیگر خیلی دیرشده! بیاییم بعد از چهل سال زخم زدن و زخم خوردن، به فرهنگ و هنر، سیاسی نگاه نکنیم. عینک معیوب خطابینی را کنار بگذاریم. دست هر کس را که برای این خانه فقیر و بی‌فروغ، گلیمی پهن کرد و شمعی روشن نمود، به گرمی بفشاریم و ممنونش باشیم. شایسته نیست ساحت حیات‌بخش و سازنده و لطیف هنر در میان جدال‌های جناحی و سیاسی، در زیر دست و پا لگد مال شود. این چند پارگی در اصحاب هنر و فرهنگ، کار دوستان خیرخواه نیست.

خدا گواه است که آقای تقوایی برای سینمای این سرزمین سرمایه بزرگی است. آقای حمیدنژاد هم. آقای مهرجویی هم. آقای درویش هم. آقای کیمیایی هم. آقای حاتمی‌کیا هم و... مگر غیر از این است که همه این بزرگواران، مردم را به صفات خوب دعوت می‌کنند و هر صفت بدی را تقبیح. فقط و فقط نوع بیانشان متفاوت است. تمامشان دروغ و خیانت را بد می‌دانند و راستگویی و صداقت را دوست می‌دارند.

بیماری سیاسی‌کاری و جناح‌بندی، جسم و جان فرهنگ را به سمت مرگی تلخ می‌برد. اگر خانه هنرمندان به هنر این کشور رونق و پویایی می‌بخشد، سازمان جوان اوج و تازه‌نفس هم در همین راه قدم برمی‌دارد. حوزه هنری ۳۸ سال عمر دارد. وزارت ارشاد که پیرمردی شده. عمر فارابی را هم که می‌دانیم! سازمان اوج فقط هشت سال عمر کرده. آیا نباید پذیرفت که این جوان با انگیزه، فقط هشت سال است که به یاری فرهنگ و هنر آمده، آن هم در سکوتی مودبانه!؟ آن هم بدون مجله و سخنرانی. آیا آثار و تولیدات سازمان اوج به هنر این کشور رونق نبخشیده؟ آن هم با توجه به توانایی و محدودیت‌هایش؟ آیا سازمان اوج با منش ساکت و مودب خود به خطیبان تازه واردی که بعد از چهل سال به یاد فرهنگ و هنر افتاده‌اند و هر از گاهی فریاد وا هنرا، وا اسلاما سر می‌دهند، پیام نمی‌دهد که شعار دادن و رگ گردن بیرون زدن، کاری عبث و بیهوده است؟

آیا تولیدات بی‌سروصدایش نمی‌گوید با نصیحت و خطبه‌های آتشین، نمی‌توان به هنر این کشور خدمت کرد؟ آیا رفتار و منش سازمان اوج به شیوه مدیران فرهنگی که راه‌حلشان فقط سانسور و ممیزی است، نمی‌فهماند که این راهکار غلط، منش مدیران ضعیف و بی‌تفکر است؟ آنچه من از رفتار اوج در این هشت سال دریافت کرده‌ام این است که در عرصه سرنوشت‌ساز گفتمان فرهنگی امروز، فقط با عمل و تولید و تلاش می‌توان سرنوشت‌ساز بود.

حضرات جناح چپ، بزرگان جناح راست! شما را به قرآن قسم‌تان می‌دهم که تشریف نحس و ویرانگر جدال‌های سیاسیتان را از فرهنگ و هنر این مملکت بیرون ببرید. بگذارید این خانواده متفکر و دلسوخته هنر و فرهنگ نفسی بکشد و به درست‌اندیشی خدمت کند. نه به روزمرگی های حقیر و نامطبوعتان. خدا شاهد است این تنگ‌نظری‌های سیاسی شما، فرهنگ و هنر این سرزمین را به خاک سیاه نشانده. اگر مدیران سینمای دهه شصت موفق بودند، چشم انصاف را بر آن نبندیم و اگر هم سازمان اوج جوان در این هشت سال به قدر وسعشان موفق بودند به آنها، انگ نچسبانیم و با مرزبندی‌های جناحی، به این نوجوان ساکت و تلاشگر، زخم نزنیم.

بعد از چهل سال باید برایمان روشن شده باشد که اهالی فرهنگ و هنر یک خانواده بسیار ارجمند و نیک‌سرشتی ست و از سرکار خانم بنی‌اعتماد، تا دیگر عزیزان، گران‌بهاترین سرمایه این خانواده رنج دیده‌اند. دیگر بر اهل این خانه ثابت شده که فرهنگ و هنر این کشور، پدر ندارد. بیاییم برای هم پدری کنیم و خودمان را از شر این زخم زدن‌های سیاسی نجات دهیم. سازمان اوج هم هشت سال است که اهل این خانه شده. شایسته است، برای این نوجوان ساکت و پر انرژی، پدری کنیم نه دشمنی. مگذاریم سیاسی‌نگری، دستمان را خط بزند. پیشاپیش از انگ زدن و جوسازی حضرات سیاسی بر این یاداشت صادقانه، ممنون و سپاسگزارم.                      

عزت زیاد، خالقِ خداحافظ رفیق

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.