حسین پورقادری/ سی و نهمین جشنواره فیلم فجر با اعلام قطعی آثار پذیرفته شده در بخش سودای سیمرغ و همچنین معرفی هیات داوران این بخش توانست گامهای اجرایی خود را به سرعت بردارد و حتی در مقایسه با سالهای گذشته، جلوتر از برنامه عمل کرده و به نوعی پیشتاز باشد. با این همه مرور حرکت جشنواره سی و نهم تا به امروز؛ اگر چه میتواند از منظر توجه به «کمیت جشنواره» اتفاقات مثبت و قابل تقدیری را شامل شود؛ اما قطعا از نظر «کیفیت جشنواره» نوعی نگرانی را موجب و حتی روند برگزاری این رویداد مهم سینمایی کشور را در مسیر اِعمال مدیریت و حاکمیت گونهای از «فاشیسم» (Fascism) متصور میسازد و از این جهت شاید مرور چند نکته ضرورت داشته باشد:
۱/ تطابق۶۲ عنوان فیلم بُلند سینمایی با آییننامه جشنواره سی و نهم و به تبع آن کسب شرایط شرکت در بخش «سودای سیمرغ» دستآورد مهمی برای «صنعت سینمای ایران» قلمداد میشود. دستاوردی که نه در شرایط عادی، بلکه در وضعیت کنونی کشور حاصل شده است. وضعیتی پیچیده که از یک سو ویروس منحوس «کرونا» فعالیتهای عمومی را مختل ساخته و از سوی دیگر حاکمیت «ژنرالهای بنفش» بر عرصههای مختلف اجرایی، اقتصاد کشور را با اختلال مدیریتی خود به چنان بیثباتی وحشتناکی نایل ساختهاند که بسیاری از فعالیتها اقتصادی تعطیل و نیمه تعطیل شده و بخش عمدهای از مردم محتاج نان شب خود میباشند! حال در این وضعیت و در این شرایط تولید ۱۱۰ عنوان اثر سینمایی و احراز شرایط حضور ۶۲ عنوان اثر از مجموع این تولیدات در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر را میتوان اتفاق مهم قلمداد نمود که البته در صورت عدم نمایش عمومی این آثار میتواند ابهام برانگیز باشد.
۲/ عملکرد کلی دولت تدبیر و امید در بیش از هفت سال گذشته نشان داده که عموم دستاوردهای مدیریتی ژنرالهای بنفش از جنبه تبلیغاتی برخوردار بوده است و در این میان بازی با آمارها و کم و زیاد کردن کاغذی دستاوردها و موفقیتها، شائبهای در حال گسترش است که دولتمردان یازدهم و دوازدهم را با اتهام «آمارسازی» مواجه میسازد. اتهامی که به سبب آمارهای هر روزه دولتمردان و عدم تطبیق آن با واقعیت سبب میشود تا طنزهایی همچون پایین آمدن «نرخ بیکاری در کشور» به کمترین رقم خود در ۲۵سال اخیر و یا رونق اقتصادی به سبب «رُشد فعالیت بورس» و یا بهبود «وضعیت معیشت مردم» و ... پدید آید. البته جوانب عملکرد «دولت حرف» تنها محدود به ناکارآمدی ایشان در پهنه اقتصادی نبوده و حاکمیت این قِسم از مدیریت اجرایی در عرصه های مختلف فرهنگی و سیاسی تا به آنجا مشهود میباشد که حتی بازیگر شناخته شدهای همچون «پرویز پرستویی» نیز بالاخره متوجه آن شد! حال با چنین سابقهای قطعا لازم است تا شفافیت صورت پذیرفته و ابتدا این ۶۲ اثر سینمایی در فرایند جشنواره سی و نهم به نمایش در بیایند و پس از آن میزان توفیق سازمان سینمایی در مدیریت صحیح و عبور دادن «صنعت سینمای ایران» از مرحله حساس کنونی را تبریک گفت!
۳/ زمزمههای صورت گرفته مبنی بر عدم نمایش هر چند محدود این ۶۲ اثر سینمایی در موعد سی و نهمین جشنواره فیلم فجر موضوعی غیر قابل گذشت است که در صورت عملیاتی شدن میتواند به عنوان نمودی روشن از حاکمیت گونهای از «فاشیسم» بر پیکره مدیریت فرهنگی کشور قلمداد شود. حاکمیتی که مبتنی بر «دروغ» سعی در توجیه افکار عمومی دارد. این در حالی است که ناکارآمدی نهادینه در ساختار «دولت بنفش» با مولفههای «تمامیتخواهی» قابل سنجش و ارزیابی بوده و از این جهت عموم فعالیتهای دولت کنونی در پرتو دو استراتژی «تَحمیق افکار عمومی» و «حقنه دستاوردهای کاغذی» پیگیری میشود. موضوعی که از یک سو سبب میشود تا دولتمردان بجای عذرخواهی از نابسامانی اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی کشور و خجالت کشیدن از وضعیت آشفتهای که برای ملت ایران رقم زده اند و ...، به «نداشته» هایی افتخار نمایند که بر روی کاغذ به «داشته» مبدل شده است! «نداشته» هایی که با آمار پردازیهای این نهادی و آن سازمانی سعی میشود تا برای آیندگان تاریخی جعلی نوشته و با تغییر واقعیتهای امروز، دولت یازدهم و دوزادهم را در حافظه تاریخ کشور به دولتی موفق و باکارنامهای درخشان مبدل سازند!
۴/ البته همچنان باید منتظر ماند و امیدوار بود که وعده وزیر محترم ارشاد و تاکید ایشان بر این نکته که: «اهالی محترم رسانه در سالنهای مربوط به خود همزمان با مجموعه هیئت داوران، آثار شرکتکننده در جشنواره فیلم فجر امسال را تماشا میکنند» محقق شود تا حداقل به واسطه نمایش این ۶۲ اثر سینمایی برای «منتقدان و اهالی رسانه»، هم توفیقات «سازمان سینمایی» محسوس گردیده و هم متولیان سینمایی کشور از اتهام «دروغ گویی» مبری گردند. پس اثبات واقعی بودن این آمار به نوبه خود میتواند نویدبخش سالی نکو برای «صنعت سینمای ایران» قلمداد شود. سالی که تصور میشد تا «حیات سینمای کشور» بحرانزده شود و اکنون در صورت واقعی بودن این آمار، ساخته و ۶۲ اثر سینمایی آماده اکران در آن میباشند و این خوشحالی بزرگی است!
۵/ حذف موجودیتی با عنوان «هیات انتخاب» از پیکره جشنواره سی و نهم اگر چه اقدامی به ظاهر مثبت محسوب میشود و توانست تا این رویداد مهم فرهنگی را که در عهد مدیریت «بنفشپوشان» با افول شدید مواجه و عملا کارکرد «ویترین سینمای ایران» بودن خود را از دست داده بود را بار دیگر نشات و حیات بخشد؛ اما معرفی بسیار زود هنگام «هیات داوران» آن هم با ترکیبی بسیار ابهام برانگیز موجب شد تا تصور شود که پاشنه به سیاق سابق در چرخش است و همچنان قرار است با اعمال سیاستهای «فاشیستی» اسباب ندیده شدن ابهامبرانگیز بسیاری از آثار سینمایی را به عنوان تولیدات و دستاوردهای یکسال گذشته «صنعت سینمای ایران» فراهم سازند.
۶/ با مرور سنوات اخیر جشنواره فیلم فجر میتوان دریافت که متولیان برگزاری جشنواره با گماشتن «هیات انتخابی» عموما کوتاه قامت و فرمایشپذیر سعی نمودند تا محصولات سینمایی متقاضی شرکت در بخش «سودای سیمرغ» را از فیلتر مصلحتسنجی خود عبور دهند و سپس فهرستی عقیم و خنثی را به اسم «ویترین سینمای ایران» زینت داده و با تبلیغات رسانهای مختص به خود، برجست سازی نمایند و به این ترتیب کارنامهای پاکیزه برای متولیان فرهنگی و سینمایی کشور رقم زده شود. اما با حذف «هیات انتخابی» ظاهرا قرار است «هیات داوران» نیز این وظیفه را عهدهدار شوند!
۷/ معرفی شتابزده و بسیار زود هنگام «هیات داوران» موجب شد تا سی و نهمین جشنواره فیلم فجر به یکباره دچار کاستی شدید و فقدان «مشروعیت» و «مقبولیت» لازم گردد. این در حالی است که در «صنعت سینمای ایران» همچنان میتوان از شخصیتهای برجسته و دارای «مقبولیت عمومی» در میان اهالی سینما نام برد که حضور ایشان در ترکیب «هیات داوران سی و نهمین جشنواره فیلم فجر» میتوانست «مشروعیت داوری» این دوره از جشنواره را موجب شود. البته این به معنی عدم مشروعیت خانم و آقایان معرفی شده به عنوان «هیات داوران» در این دوره نمیباشد. بلکه ترکیب سبُک و چینش نامتعارف این هفت نفر در کنار هم سبب شده تا کوتاه قامتی این هیات داوری به چشم آمده و بحران «مشروعیت داوری» ایجاد شود.
۸/ سوای نظر از عدم حضور نمایندهای از «طیف منتقدان سینمایی» در مجموع «هیات داوران» این دوره از جشنواره؛ آنچه که به بیش از هر چیز خودنمایی میکند؛ چرایی حضور سه کارگردان جوانی است که اگر چه هرکدام تولیدات سینمایی خاصی در کارنامه هنری خود دارند اما در رقابت با سایر جوانان هم عصر خود میباشند و اساسا از برتری خاصی در عرصه سینمای کشور برخوردار نیستند تا بتوانند با تکیه بر آن نظرات خود را حتی در صورت استقلال به طریقی قابل قبول برای جامعه سینمایی کشور مسلط نمایند. آقایان توکلی، جاویدی، کیایی قطعا افراد با شخصیتی هستند که به عنوان فیلمساز شناخته میشوند و سوای نظر از وجوه مثبت یا منفی خود، کارگردانانی جوان با ضعفها و قوتهای مخصوص به خود هستند که در حال طی دوران بلوغ کاری خود در عرصه سینمای کشور میباشند. کارگردانانی که شاید جسورانه فیلم میسازند اما همچنان در «مسیرِ شُدن» و کسب «مشروعیت» و «مقبولیت» در میان اهالی سینما قرار دادند. پس شاید حضور یکی از این سه نفر در ترکیب «هیات داوران» میتوانست جذابیت داوری در بخش «سودای سیمرغ» را فراهم آورد و یا طعم میانسالی ویا حتی کُهنسالی جشنواره را با نشاط جوانی همراه سازد و ...؛ اما قطعا حضور هر سه نفر ایشان در کنار هم آن هم در یک ترکیب هفت نفرهای که دیگر هیچ کارگردان پیشکسوتی در آن حضور ندارد؛ نه تنها از اعتبار «هیات داوران» میکاهد؛ بلکه حتی سبب میشود تا نوعی شائبه اعمال نظر و سلیقه مدیریت اجرایی در تقسیم سیمرغها قوت یابد. پُرواضح است که تصور فرمایشپذیری و اطاعت از اوامر مدیران در میان کارگردانان جوان از موضوعیت بیشتری برخوردار بوده و تجربه گذشته نشان داده است که کارگردانان جوان و جویای نام بیش از هرچیز به دنبال جذب سرمایهگذاری دولتی برای تولید آثار سینمایی خود میباشند و این امر در کنار تولیدات سفارشی اخیر برخی از داوران پیشین جشنواره کاملا مشهود بوده و از این جهت در نسبت با کارگردانان پیشکسوت و صاحب اعتبار در میان عموم اهالی سینمای از «استعداد سفارشپذیری» بیشتری در موعد رای دادن برخوردار میباشند و این همه بر کیفیت داوری سی و نهمین جشنواره فیلم فجر اثری ویژه خواهد گذاشت.
۹/ حضور مدیر فرهنگی محافظهکاری همچون جناب آقای احسانی در ترکیب «هیات داوران» موضوعی است که از آن جهت به چشم میآید که ایشان به سبب رانت مدیریتی خود در صدا و سیما میتوانند تمایلات سایر اعضای حاضر در هیات داوران را به سمت و سوی خود متمایل ساخته و این درحالی است که مرور سوابق حضور ایشان در چنین عرصههایی از ایشان وجاهتی مُحللگونه برای اعمال منویات مدیران سینمایی و عنصری تابع دستور ساخته است. شخصیتی که نه به عنوان یک چهره علمی و نه به عنوان یک چهره قدرتمند مدیریتی نه تنها در میان عموم اهالی سینما؛ بلکه حتی در میان طیف مذهبی سینمای کشور نیز از جایگاه مقبولی برخوردار نمیباشد.
۱۰/ حضور تهیه کنندهی پیش از این سیاستمداری، همچون جناب آقای سید جمال ساداتیان در ترکیب هیات داوران به ذاته شاید امر موجهی قلمداد شود؛ اما باید توجه داشت که در ترکیب حاضر، گنجاندن ایشان با سابقه رئیس دفتری مرحوم هاشمی رفسنجانی و یک مهره بیش از هر چیز امنیتی که به یکباره به عالم سینما پرت شده و اکنون با پولهای این و آن توانسته آثاری نظیر «متری شیش و نیم» را تهیه و تولید کند و ...؛ بر تنزل کیفیت داوری این دوره از جشنواره میافزاید.
۱۱/ «آزادگی» شرط اصلی داوری است که در کنار سواد و تجربه به عنوان عناصر اصلی «مشروعیت» و «مقبولیت» بخشیدن به امر داوری در رویدادهایی همچون جشنواره فیلم فجر موثر واقع شده و البته این مشروعیت به واسطه سالیان متمادی تلاش و کوشش همراه با «مقبولیت» یک داور خواهد بود. پس «سیمرغ بلورین» یک نماد فرهنگی است که به واسطه «مشروعیت» و «مقبولیت» جشنواره فیلم فجر و «هیات داوران» این رویداد مهم سینمایی، دارای اعتبار میشود و حالا اگر جمعی بدون «مشروعیت» و «مقبولیت» لازم اقدام به «توزیع سیمرغ» در میان هم صنفیان خود نماید؛ هرچند آن اعطا به حق بوده باشد؛ اما سبب خواهد شد تا از اعتبار لازم برخوردار نگردد و اصل برگزاری آن رویداد با شائبههای مختلف همراه گردد.
۱۲/ گسترش بحران «مشروعیت» و «مقبولیت» داوری در « سی و نهمین جشنواره فیلم فجر» قطعا سبب فروکاست بیش از پیش «جشنواره فیلم فجر» میشود. جشنوارهای که از ابتدای «دولت تدبیر و امید» مورد حقد و کینه عجیب متولیان سینمایی وقت قرار داشت و با تمرکزی ویژه با دوپاره شدن و همچنین با اعمال سیاستهای محدودسازی و از دست دادن خاصیت «ویترین سینمای ایران» بودن و ... به دورهمی خانوادگی و جولانگاهی از برای خودنمایی طیفی از مدیران برگشتخورده از «معاونت نظارت وارزشیابی سازمان سینمایی» مبدل گردید. مدیرانی ناکارآمد که تمرکزشان بر کسب اعتبار و وجاهت مادی و معنوی از پیکره نیمه جان این «مهمترین رویداد سینمایی کشور» بود!
پ ن ۱: برخلاف تصور رایج؛ «فاشیسم» نام مکتب سیاسی مشخصی نمیباشد که تنها در فاصله جنگ جهانی اول و دوم در آلمان و ایتالیا حکمفرما بود و...؛ بلکه نوعی از مسلک و روش مدیریتی است که قواعد و ضوابط خود را دارد. روش مدیریتی شاخصی که با شاخصه اصلی «تمامیتخواهی» یا «توتالیتاریسم» (Totalitarianism) قابل شناسایی بوده و اساسا منطبق بر اصول و روشهای دستوری مطرح در «ماکیاولیسم» (Machiavellianism) عمل مینماید.
پ ن ۲: قطعا حد و اندازه مجریان برگزاری سی و نهمین جشنواره فیلم فجر در آن سطحی نیست که لازم باشد تا تطبیقی کارکردی میان اجزای تفکری ایشان برقرار سازیم و ...؛ بلکه این اوج گرفتن گونه مدیریت مبتنی بر «فاشیسم» است که سبب نگرانی عمیق از آینده فرهنگی و بالاخص صنعت سینمای ایران را موجب میشود.
ارسال نظر